2نگاه به کتاب «لهجههای غزهای» از انتشارات سورهمهر
مردم غزه چگونه زندگی میکنند؟!
اشاره: کتاب «لهجههای غزهای؛ چند روزنوشت از غزه» نوشته یوسف القدره و فاتنه الغره؛ دو شاعر فلسطینی با ترجمه محمدرضا ابوالحسنی همزمان با آخرین روز برگزاری نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد.
مترجم کتاب میگوید: ازابتدای ماجرای غزه باتوجه به خوی پژوهشیام بدون توجه به جنبههای سیاسی، دنبال روزنوشتهاو روایتهای اجتماعی،فرهنگی واقتصادی بودم،زیراآنچه دررسانههاوجودداردصرفا به جنبه سیاسی ماجرامیپردازد.دراین جستوجوها بهدنبال شرایط زندگی روزمره مردم بودم و دوست داشتم بدانم آنها در این شرایط چگونه زندگی میکنند. بههمیندلیل روزنوشتهایی را برای خودم جمع میکردم تااینکه به سایت عربی «پیادهروی۲۲»رسیدم که تعداد زیادی ازنویسندگان در آنجا روایت و روزنوشت مینوشتند. لهجههای غزهای با سعی انتشارات سورهمهر در 136صفحه رقعی و قیمت98هزار تومان منتشر شده است. آنچه در ادامه میخوانید، نگاهی به این کتاب از دو منظر است.
چهره عجیب و غریب جنگ و خشونت
مریم مطهریراد، رماننویس درباره این کتاب معتقد است: خلاقیت مترجم در پیدا کردن و ترجمه یادداشتهای روزانه افراد، این شانس را برای خواننده ایجاد کرده است که اخبار غزه را از زاویهای غیر از تلویزیون و روزنامه و شبکههای مجازی ببیند.
ابوالحسنی در مقدمه این کتاب مینویسد: «این وجیزه، ثمره یک انتخاب عجولانه از بین مجموعه یادداشتهایی است که چند نویسنده و شاعر ساکن غزه، از روزهای پس از شروع حمله زمینی ارتش اسرائیل به این باریکه نوشتهاند... شاید ویژگی این یادداشتها ارائه روایتی کاملا نزدیک و بیملاحظه از وضعیت جاری غزه باشد و مهمتر، غلبه نگاه انسانی و اجتماعی نویسندگان آنها به رویدادهای اطرافشان بر رویکرد سیاسی صرفی است که این روزها نگاه غالب شبکههای مختلف تلویزیونی و مجازی و اجتماعی است.» یادداشتهای غزهای یادداشتهای دو نفر از بین چندنفر است که به انتخاب مترجم به ترجمهای روان نشسته است.
یوسفالقدره، شاعر اهل غزه و فاتنه الغره، شاعره فلسطینیالاصل مقیم بلژیک، دو نفری هستند که قرعه به نامشان خورده و ترجمه یادداشتهایشان در این کتاب درج شده است.
انتخاب دو شاعر یکی زن و یکی مرد به خودی خود زاویه دیدی غنیبه کار میبخشد. آنطور که خواننده از پنجره انسانهای شاعر که در خشونتآمیزترین جای جهان گرفتار شدهاند با شکل تازهای از کلمات آنها مواجه میشود. آنها در این شرایط همچنان شاعر هستند ولی مناظری که اجبارا شاهد آن هستند بوی تلخ و شور و تند را به کلماتشان افزوده و رنگ دیگری به عشق، مهر، خانوادهدوستی، نوعدوستی و رویا کشیده است.
فاتنه در جایی میگوید: خندههای از ته دل را میشنوی، آمیخته به عطر نانی که الان وارد مشامم میشود؛ آمیخته با بوی خونی که راهرو را پر کرد بعد از آنکه ترکش به جوانی خورد که برای مادرش غیرتی شده بود؛ آمیخته با صدای گلولههای توپی که ناگهان قبل از اینکه الاغ عرعری بکند شلیک میشوند و همان لحظه جوانی دوستش را که در اثر ضربه کمی از جایش بالا جهیده از پشت تکان میدهد که: «مواظب باش!» و دوباره صدای خنده بالا میرود. ص :۸۱
و این همه تضاد و تقابل و تصویر در کلمات شاعرانه او چنان تصویرسازی میکند که تو هم عطر نان را میفهمی هم بوی خون را. هم غیرت را میبینی هم بیغیرتی مرگآور را.هم مرگ را میبینی هم زندگی را.هم خنده را میبینی هم گریه را،و چقدر ناپیدای پیدا میبینی که ملموس نیست و هست.یکی از چیزهایی که این یادداشتها را ازهرشکل دیگری از اطلاعرسانی درباره غزه مجزا میکند نشان دادن زندگی عادی مردم و تلاش برای به دست آوردن حوائج روزمره است که تهیه آنها برای مردم بیرون از مرز غزه عادی و پیش پا افتاده است، ولی برای مردم غزه دستنیافتنی وحیاتی شده طوری که گویی باید همهچیز را از اول اختراع کنند و اگر این کار را نکنند حیات خودوخانوادهشان بیش از آنچه زیر موشک وبمب درخطراست خطرناک خواهدشد.آنها برای نجات باید دوباره کشف و اختراع کنند، چراکه خودروی لوکس بدون بنزین، بیشتر از آشغالی دست و پا گیر نیست و چراغقوه بدون باتری هیچ ارزشی ندارد.
کتاب لهجههای غزهای بهدلیل شکل تازهای از تصاویر و اطلاعاتی که به خواننده میدهد در بازار کتاب امروز پیشرو است، چراکه این دست از کتابها ضمن درج اتفاقات تلخ امروز به صورت مستند این امکان را برای خواننده امروز و فردا فراهم میکند که چهره عجیب و غریب سیاست و جنگ و خشونت به وجود آمده را به شکلی قابل درک دریافت کند.
شاعری با پرچم مبارزه با آپارتاید اسرائیلی
محمدصادق علیزاده، فعال حوزه کتاب نیز درباره این کتاب نوشت: شعاری و سیاسی و پروپاگاندا! همین! تعارف که نداریم. این نسبتی است که رسانهها در ایران با موضوع فلسطین برقرار میکنند. اینها پایههای اصلی تصویری هستند که نظام رسانهای در ایران از مفهوم فلسطین یا مقاومت میسازند. خوب است یا بد؟! خب اجازه بدهید فعلا واردقضاوت درفقره خوب یا بد بودن این موضوع نشویم. مقاومت یک احساس کور تعصبآمیز ایدئولوژیک نیست که درمقیاس میلیتاریستیاش یک ماشین جنگی صرف راه بیندازد. مقاومت سرریزیک زیست است ویک حیات ویک زندگی.زندگی وحیات وقتی که غنی شدواشباع،سرریزمیشود وفرهنگ را میسازد...ومقاومت دقیقا درهمین نقطه است که زاده میشود.لهجههای غزهای که دراین نقطه ایستاده مجموعهای ازیادداشتهای روزانه دو شاعر است؛یک زن ودیگری مرد.زن فلسطینی حدود یک دهه است ازغزه خارج شده ومقیم یکی ازکشورهای اروپای غربی است. برای دیدار خانوادهاش راهی غزه شده که با شروع جنگ آنجا گیرمیافتد.دیگری هم شاعری مقیم خانیونس است. یادداشتها عموما ناظر به وقایع زندگی روزمره مردمی است که زیر واقعیت سنگین جنگ قرار گرفته ودردسرها و مشکلاتی که برای زندگی و زیست روزانه با آن روبهرو شدهاند. چرخ زندگی باید بچرخد ولو اینکه واقعیت سنگین جنگ بر آن تحمیل شده باشد و لهجههای غزهای روایت چرخاندن زندگی بهدست اهالی غزه است.بعضی روایتها آنقدر در چرخ زندگی غور میکند که تا مرز شناساندن تفاوت لهجههای زنان و دختران غزه به مخاطب هم پیش میرود. عنوان کتاب هم برگرفته از یکی از همین روایتهاست. نکته آنکه زن شاعر راوی کتاب از قضا از شخصیتهایی است که همراهی چندانی با وجه مقاومت هم نداشته و اتفاقا یکی از دلایل خروج یک دهه قبلش از غزه، فشارهایی بوده که حماس و مقاومت به او وارد کرده. با این حال حجم سنگین واقعیتی که جنگ بر او تحمیل کرده بهحدی است که چنین شخصیتی را هم رادیکال و به یک شخصیت ضدصیهونیستی بدل میکند.شخصیتی که از هنگام خروج غزه تلاش داشته خود را یک شاعر که روایت لذت زندگی و زیبایی است به جهان بشناساند نه یک فلسطینی که متحمل خشونت شده حالا اما توفان ضدزندگی صهیونیسم چنان تغییرش داده که در برخی روایتها گویا یک شخصیت سیاسی است در کف خیابان با پرچم مبارزه با آپارتاید اسرائیلی.