printlogo


نقابی از جنس دورویی
تصور‌مان از واژه «دورویی» تصوری منفی ا‌ست. می‌گویند فلانی دوروست، از او دوری می‌کنیم که به ما ضربه‌ای نزند. خیال‌مان این است‌ که یک فرد دورو، رفته‌رفته می‌تواند دست به خیانت بزند.

اما آن فردی که می‌گوییم صورتک یا نقاب به چهره دارد چه؟ شاید از این عبارت، تصورمان سمت فردی باشد که خود واقعی‌اش را به هزار و یک دلیل نشان نمی‌دهد. احساس می‌کنیم که وی از روزگار زخم‌خورده که دیگر هراس دارد خودش باشد. از شخص حس مظلومیت دریافت می‌کنیم. در صورتی که این دو موقعیت و فرد، هردو پیرو یک سبک هستند. هردو مخالف ظاهر با باطن‌خویش! فردی که اصطلاحا او را دو‌رو می‌خوانیم، در هر موقعیت به دنبال جلب رضایت دیگران است و هرجا که می‌نشیند متناسب با روحیه جمع، یک ادعا می‌کند اما ادعای اکنون وی با ادعای پیشینش در نقطه‌ متضاد هم است. این‌که روی واقعی یک فرد دورو کدام است را خدا داند.
ولی فردی که می‌گوییم برای این‌که باب میل دیگران باشد، نقاب برصورت می‌زند نیز دست‌کمی از یک فرد دورو ندارد؛ چه بسا امر هردو یکی باشد؛ هردو صورتک دارند اما چیزی که این دو مورد را از یکدیگر متمایز می‌کند، این است که مورد دوم، در نوجوانان بسی رایج است. آن فرد نقاب دارد، چون گمان می‌کند اگر چهره‌ واقعی خوب یا بد خویش را نمایان سازد، از سمت عموم جامعه طرد می‌شود. همین است که فرد را به لاک خود گرفتار می‌کند و نقابی به او هدیه می‌دهد.حال مسأله این است؛ جامعه باید توانایی مواجه‌شدن با گروهی که نوع دیگر فکر می‌کند را داشته باشد و از حباب‌ محدود خود بیرون آید؟ یا فردی که خود حقیقی را پنهان می‌کند باید در لاک خویش پنهان بماند؟ آیا اگر وی از لاک خویش بیرون آید، توانایی مقابله با مخالفت‌هایی که با خود واقعی او هست را دارد؟

سارا یزدانی - خمینی‌شهر