printlogo


آن روی پنهان
35سال پیش، در سومین روز از مرداد، شهید صیاد شیرازی با عملیات مرصاد، کشور را از دست منافقین حفظ کرد. هنوز آثار آسیب کنش‌های گروهک مجاهدین خلق را می‌توان دید و این نشانه‌ی اهمیت تشخیص منافق است. هرچند که اندیشمندان حوزه‌ سیاست معتقدند که دیگر از جانب آن گروه، خطری کشور را تهدید نمی‌کند اما خطر دیگر منافقین همیشه بر سر کشور هست و خواهد بود.

از صدر اسلام تا همین حالا منافقین در بین ما بوده و هستند و این را انکار نمی‌شود کرد. ولی می‌شود آگاه بود و تلاش کرد آنها را شناخت و به‌شان بها نداد. هر میزان که باید حواسمان به دوری خودمان از نفاق باشد باید مراقب دور ماندن منافق از جامعه نیز باشیم. پس به بهانه‌ی سالروز شکست گروه مجاهدین خلق که در نفاق مثال زدنی هستند، می‌خواهیم کلاف حرف را بکشیم و ببریم سمت وجوه مختلف این اصطلاح. از چیستی آن از نظر دینی گفته‌ایم و رد نفاق را در اتفاقات مهم تاریخی گرفته‌ایم. کمی حواسمان را جمع رسانه کرده‌ایم و از مهم‌ترین وجه آن یعنی سیاست و سیاستمداران حرف زده‌ایم. بعد برای دوری از تبدیل شدن به یک منافق، از منظر رفتارشناسی و روانشناسی بررسی‌اش کرده‌ایم.

پشت مفهوم نفاق
نفاق واژه‌ای عربی است از ریشه‌ «نفق». جمله‌ی نفق‏ الرجُلُ در عربی یعنی آن مرد داخل تونل شد و النَّافِقَاء به یکی از سوراخ‌هاى لانه موش صحرایی می‌گویند که آن را براى روز فرار پنهان مى‏‌کند. به خاطر همین شباهت است که کار منافق را نفاق نامیدند. به زبان ساده‌تر منافق در لغت به کسی می‌گویند که کفرش را مخفی می‌کند و اظهار ایمان می‌کند و به طور کلی خلاف آن چیزی که در دل دارد، نشان می‌دهد. در فارسی معادل‌های زیادی برای آن آورده‌اند. از تفرقه و دشمنی و ریا گرفته تا اختلاف و عناد و ناسازگاری. اما نزدیک‌ترین واژه به آن، «دو رویی» است. آدمی که ظاهرش با باطنش یکی نباشد. قرآن گفته که «جای منافق در قعر دوزخ است.» و تکلیفش را با منافقین روشن کرده و نفاق را بدترین نوع کفر دانسته چون آسیب و خطری که برای جامعه اسلامی به همراه دارد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. به عکس اسلام که بر این مسأله خیلی تاکید داشته، باقی ادیان آنچنان توجهی به این موضوع نداشته‌اند و اکثرا هیچ اشاره‌ای به آن نکرده‌اند. تا حالا با کسی برخورد داشته‌اید که ظاهری مذهبی به خود گرفته باشد، ولی قلبا اعتقادی به اسلام نداشته باشد؟ در تاریخ افراد زیادی با این راه مسلمانان را فریب داده‌اند و به آنها ضربه‌های بزرگی زده‌اند. این نوع نفاق که بدترین نوعش حساب می‌آید نفاق درعقیده است. نوعی دیگر اما آدم‌هایی هستند که نفاق در اخلاق دارند و در ظاهر دم از اخلاقیات می‌زنند و خود را با اخلاق نشان می‌دهند اما در عمل این‌طور نیستند و نوع سوم افرادی‌ که تظاهر به عبادت و تقید به فرضیه‌های دینی می‌کنند اما این طور نیستند و جز گروه منافقین در عمل هستند. نوجوان این نسل به نظر می‌رسد کمتر درگیر نفاق بشود. هرچند همیشه باید نگهبان خود بود اما راه شناخت افراد منافق، راهی است دشوارتر و مهم.

روی خط زمان
از روزی که اسلام به مدینه آمد، نفاق هم بین مردم رخنه کرد. درهر زمان وزمانه‌ای که دینداری درجامعه ارزش شمرده شودو دیندار صاحب ارج و قرب باشد، انسان سودجو به سمت نفاق می‌رود. رنگی که منفعتی با خود برایش به همراه دارد به چهره می‌زند اما دلش رنگ اعتقاد به خود ندیده. ادعای مسلمانی می‌کند و در خفا، کفر می‌ورزد. در تاریخ اسلام آدم دو رو آفت هر قومی بوده که اهل ایمان بوده‌اند. از صدر اسلام و داستان‌های جنگ احد و احزاب گرفته تا فتنه‌ ابن ابی در مریسیع. در تاریخ ایران نیز از این آدم‌ها کم نبوده. گروه‌هایی که با نام اسلام خود را در میان مردم محبوب می‌کردند و وقتی مردم به آنها پیوستند راهبردی خلاف مسیر اهل دین پیش می‌گیرند. مهم‌ترین‌شان سازمان مجاهدین خلق بود. جمعی که ابتدا سراغ افراد نوجوان و جوان می‌رفت. افرادی تحصیلکرده و مذهبی که جذب آموزش‌های عقیدتی و سیاسی شوند. درس‌هایی دینی و آرمان‌خواهانه. رفته رفته آموزش‌های نظامی شروع شد و موج دوم فعالیت‌های‌شان با اعلام جنگ مسلحانه علیه رژیم شاه شکل گرفت. هرچند قبل از انجام هرکاری ساواک شناسایی‌شان کرد و تمام رهبران مهم را یا اعدام کرد یا محکوم به حبس ابد؛ اما طولی نکشید که این گروه دوباره به رهبری افراد دیگری سر و سامان گرفت و از جا برخاست. این‌بار اما نه مثل گذشته.رفته رفته نفاق ازمیان کارهای‌شان هویدا شد.بیشتر از این‌که ارزش‌های اسلامی تعیین‌کننده برنامه‌های آنها باشند، ایدئولوژی‌های دیگری چون مارکسیست در اندیشه‌های آنها دیده می‌شد. هرچند که هنوز شعار اسلام می‌دادند اما عملیات‌هایشان رنگی از اسلام وحتی انسانیت به رخ نداشت وگاهی بوی نفاق حتی به بینی اعضای فعال در همان سازمان هم می‌رسید. درست پس ازدوران جنگ تحمیلی بین ایران وعراق، زمانی که مردم از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق کشور هنوز زخم خورده‌ حمله‌ ناگهانی صدام در جنوب غرب کشور بودند،مجاهدین خلق درپی به دست آوردن قدرت بودند.گروهی که سال‌ها مدعی دادگری مردم بودند و شعارش را می‌دادند، درپی طرح ریزی عملیات«فروغ جاویدان» و حمله به ایران از مرزهای غربی کشور بودند. حمله‌ای که به حمایت شخصی بود که چیزی از جنایاتش نگذشته بود و چندی پیش بود که مردم عادی زیر بمباران‌هایش جان می‌سپردند.عملیات به فرماندهی مریم ومسعود رجوی ازمرزمهران باشعار«از مهران تا تهران»شروع شد. نقشه‌ای که شهید صیاد شیرازی با طراحی عملیات مرصاد آن رانقشه بر آب کرد.هرچند که اثرات بمباران‌های شیمیایی و پخش گاز خردل و اعصاب در میان مردم روستاهای آن مناطق هنوز یادآور نفاقی است که 35سال پیش در همچنین روزی بیشتر از قبل عیان شد.

میان محتوای رسانه
نفاق کلمه‌ای عربی و سنگین است که ما را یاد زمان‌های قدیم می‌اندازد. زمان‌هایی که مردم با اسب نزد کسی رفته و چاپلوسی‌اش را می‌کردند ودرخفا به او خیانت می‌ورزیدند. درازای کیسه‌ای سکه اعتقادشان را طور دیگری نشان می‌دادند و برای خوش‌آمد حاکم، حرف‌هایی می‌زدند که به آن باور نداشتند. در حالی که شاید امروز نفاق میان زندگی مدرن ما بیشتر در جریان باشد. میان همین استوری‌ها و کانال‌ها و پست‌های فضای مجازی. فعال رسانه‌ای از هر نوعی که باشد به دنبال مخاطب است و سر و کارش با دیده شدن است. حال یا از راه ایجاد محبوبیت یا مسیرهای دیگر. وقتی به دنبال محبوبیت باشد، باید دست بگذارد روی کارهایی که گروه هدفش آنها را ارزش می‌داند. مثل بلاگری که برای مخاطب مذهبی‌اش از مراحل تهیه و پخش نذری، تولید محتوا می‌کند. همین زمان است که پای یکی از مفاهیم مهم علم رسانه به میان می‌آید. حتما کلمه‌ بازنمایی را شنیده‌اید. اگر اهل بالا بردن سواد رسانه‌ خود هستید حتما با مفهوم دقیق آن، آشنایید. اگر هم نه، در کتاب سواد رسانه سال دهم دبیرستان باید با آن برخورد کرده باشید. کتاب درسی در تعریف این اصطلاح نوشته: «نشان دادن واقعیت به شکل خاص.» مثل وقتی که به جای نشان دادن تمام وجه‌های مذهبی و غیرمذهبی زندگی‌مان، آن بخشی را نشان می‌دهیم که مخاطب مذهبی می‌پسندد. این کار گاهی به نفاق تنه می‌زند. مثل وقتی که فعال فضای مجازی، برای این‌که دنبال‌کننده‌هایش از دستش نرود، روی یک موج رسانه‌ای سوار می‌شود و حرفی را می‌زند که قبول ندارد. تبلیغ عقیده‌ای را می‌کند که به آن عمل نمی‌کند. گاهی پا از این هم فراتر گذاشته می‌شود. حتماشماهم کسانی را می‌شناسید که با تولید محتوای دینی، جذب مخاطب کرده‌ و بعد چهره‌ واقعی خود را نشان داده‌اند. اول دم از دین زده‌اند و سپس طرح شبهه کرده‌اند. اوایل چادر به سر داشته‌اند و بعدها حجاب را کنار گذاشته‌اند.مصادیق منافق در رسانه‌ها کم نیست. ازخبرگزاری‌هایی که گاهی روی بعضی خبرهایشان پارچه‌ دغدغه‌های مثبت کشیده‌اند ولی دربطن حرف‌شان خبری از آن ارزش‌ها نیست تا نویسنده‌هایی که برای کسب منفعت، طوری قلم می‌زنند که مخاطب را به سود خود گمراه کنند. این روزها باید بیشتر حواس‌مان جمع منافق‌های رسانه‌ای باشد.

زیر پوست سیاستمداران
گروهی از مردم هستند که به‌راحتی به تمام سیاستمداران برچسب منافق می‌زنند. هرکسی که از جریان سیاسی آنها نبود، منافق است. حرف‌هایش فقط حرف و اعتقادش چیز دیگری است. هرچند این افراد می‌خواهند بگویند گول مردان سیاست را نمی‌خورند و خیلی زیرک هستند ولی این ساده‌سازی مسأله برای افراد ساده‌انگار است. هرچند که رواج این تفکر و گفتن این حرف‌ها بین افراد جامعه‌ کشور ما به نسبت کشورهای دیگر طبیعی و قابل درک است. چراکه پدیده‌ نفاق اساسا در مواجهه با حکومت اسلامی تعریف می‌شود. نفاق وقتی اتفاق می‌افتد که سیاست به دست افرادی باشد که در حداقلی‌ترین حالت ممکن، ظاهری دینی دارند و این شک در دل مردم جوانه می‌زند که شخصیت‌ها حرف و اعتقادشان یکی است یا صرفا از نام اسلام برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند. نفاق همیشه مسأله‌ جوامع اسلامی بوده و شناخت منافق نیز برای حفظ جامعه‌ اسلامی حیاتی است اما این دانش حیاتی راحت نیست و تشخیصش کمتر راهی دارد. اندیشمندان معتقدند که سه مولفه‌ بینش، گرایش و رفتار در انسان وجود دارد؛ بینش همان اعتقاد و منظور از گرایش، اخلاق است. با بررسی این سه مولفه، می‌توان منافق را از غیر آن تشخیص داد. این سه مؤلفه بر یکدیگر اثر می‌گذراد و اثر می‌پذیرد. یعنی رفتار انسان نشان از اعتقاداتش دارد و برعکس. دست انسان منافق آنجا رو می‌شود که تناقضی بین این سه دیده می‌شود. بیرونی‌ترین وجه آن هم رفتار است که قابل مشاهده است. سیاستمداری که بین کنش‌هایش تناقض دیده می‌شود، عملش از روی ایمان نیست. کسی که حرف و عملش یکی نیست، اعتقادش چیز دیگری است. کسی که براساس یک ارزش مشخص، تصمیم نمی‌گیرد، یعنی به دنبال منفعت است و به آن ارزش‌ها باوری ندارد. تهمت نفاق به اهل سیاست زدن، آسان است اما تشخیص سیاستمدار منافق، نیازمند دقت و بررسی جزء به جزء اخباری است که از او در دست داریم. هرچند که سخت باشد اما وظیفه‌ بخشی از حفظ کشور از جماعت منافق، بر دوش ماست.

در روان ما
کلاف حرف را درمورد منافقان در موقعیت‌های مختلف باز کردیم ولی از خودمان نگفتیم. از قدیم گفته‌اند خوب است آدم یک سوزن به خود بزند، یک جوالدوز به دیگران. قدیمی‌ها خوب گفته‌اند. شما وقت خواندن ویژگی‌های منافقین به این فکر کردید که جزو این آدم‌ها هستید یا نه؟ چه می‌شود که آدم‌ها نفاق پیشه می‌کنند و چطور باید از اهل نفاق شدن خودمان را دور نگه داریم؟ آدم منافق از اول این طور به دنیا نمی‌آید. ویژگی‌هایی درونش رشد می‌کند که او را به این رفتار وامی‌دارد. ویژگی‌هایی که در قرآن از آنها نام برده شده و اندیشمندان آنها را از منظر رفتارشناسی و روانشناسی بررسی کرده‌اند. از منظر رفتارشناسی می‌دانیم که منافق، رحم و شفقت ندارد و احساسات و عواطف انسانی او رفته‌رفته کم شده است. آدم به هرمیزان که دارای عواطف انسانی است، تمایل دارد با انسان‌ها روابطش را بهبود بخشد. انسان منافق انعطاف‌پذیر نیست. دلش به حق نرم نمی‌شود ودربرابر تغییر مقاومت دارد. اگرمی‌خواهیم رفته رفته منافق نشویم، باید ویژگی انعطاف‌پذیری را در خود پرورش دهیم. منافق، حریص و طماع است. برای داشتن کمی بیشتر از مال و جایگاه و...دست به هر کاری می‌زند.منافع به نیرنگ عادت کرده. باید ازحالا خودرااز نیرنگ‌های کوچک دور نگه داریم. تخم‌مرغ دزد، شترمرغ دزد می‌شود.منافق،بی‌خرد است این یک ویژگی درونی است ولی نشانه‌هایش دررفتاردیده می‌شود.منافق، خشونت‌طلب است. برخلاف ظاهر مقبولی که به خود می‌گیرد.قرآن راه منافق شدن را با این ویژگی‌ها در جای جای قرآن توصیف می‌کند. این چنین رفتارها و خصلت‌های جزئی است که در مجموع از انسان، شخصیتی منافق می‌سازد. تحلیل روان‌شناسانه این آدم‌ها نیز جالب است. علم روانشناسی به ما می‌گوید که عواملی مثل اضطراب، جهل، ضعف اراده وتعارض امیال آدم وناهماهنگی بین باورها و نگرش با رفتار در آدمیزاد جمع می‌شوندورفته رفته او را به آدمی منافق تبدیل می‌کنند.شاید درموقعیت‌هایی قرارگرفته باشیم که این موارد را تجربه کرده‌ایم یا بعضی از این رفتارهاو ویژگی‌ها را درخود دیده‌ایم امااگر خود را دست این موقعیت‌ها و ویژگی‌ها بسپاریم به خود می‌آییم و در آینه دورویی می‌بینیم.

فاطمه پورابراهیم - نوجوانه