قصهگویی «سینگر» مخاطب را جذب میکند
تولستوی نویسنده بزرگ روسی بر این باور بود که آثار بزرگ هنری از آن جهت بزرگ هستند که در دسترس همگان بوده و مفاهیمی جهان شمول دارند. حال سؤال اینجاست که نویسنده چگونه میتواند به این مهم دست یابد؟ شاید آنچه بیشتر از هرچیزی حائز اهمیت است، چگونگی روایت و سادگی در لحن و پرداخت داستان است؛ بالاخص در داستان کوتاه که اساس و بنیادش متکی بر فضاست.
داستانهایی که در آنها مجالی برای پرداختن به ماجرایی اصولی نیست زیرا برخلاف رمان که میتواند پرگوییها، اطناب، پرشهای زمانی و حتی مشکلات ساختاری را در خود پنهان کند، درداستان کوتاه چنین چیزی ممکن نیست زیراهمه چیز درحال «شدن» است. این گونه که داستان کوتاه باید مستقیم و سرراست به اوج برسد.البته رکن اساسی دراینجا ایجازاست؛ ایجازی که با تنشهای پلکانی داستان را پیش میبردوضرباهنگ میشود.گاهی این ضرباهنگ درشروع داستان بالاست ودربدنه به بالاترین نقطه میرسدوهمان جا پایان میگیرد. این گونه بسیاری از موفقترین و ماندگارترین داستانهای کوتاه جهان به دلیل پایانبندی خوب و غافلگیرکننده در ذهن مخاطب میماند و برجسته میشود زیرا نویسنده میداند چگونه در بهترین موقعیت داستانش را به پایان برساند. اولین داستان کوتاهی که سالها پیش از سینگر خواندم، داستان«گوساله بیتاب»بود.ایده اصلی وشبکهسازی بینظیری که این نویسنده باهوش با تیزبینی درسراسر داستان به آن پرداخته بود،منرا شگفتزده کرد.سینگر نویسندهای سنتی است.سنتی که رابطه مسقیم بافرهنگ دارد و گاهی همین مسأله میتواند برای خواننده خارجی نامفهوم باشد اما قدرت قصهگویی سینگر، درکنار زبان و شیوه خاص روایتگریاش در همان ابتدای داستان، مخاطب را جذب و تاانتها حفظ میکند.منحنی شخصیتی آدمهای داستانهای سینگر بانگاهی ظریف ودقیق نقل میشوندکه این یکی از شگردهای ایشان است. این مجموعه داستان مشتمل بر11داستان کوتاه است که بعضی ازآنها با نوعی بدبینی و شک،خواننده رابه چالش میکشند و بعضی با زبان و درونمایهای طنزهمراه هستند اما مسأله مذهب، بخش جدا نشدنی تمام داستانهای سینگراست. به واقع چنین میتوان گفت که این مجموعه نوعی جهانبینی ونگاه شوخ طبعانه است که ازعمق تطوراعتقادات مذهبی، هوش و دانش فلسفی و تجربیات مسائل اجتماعی گوناگون بیرون میآید. این مجموعه باترجمه بینقصی ازمژده دقیقی در انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
سعیده اسداللهی - منتقد ادبی