فردایی مطمئن
بهت گفتم کار پیدا کردم؟
نه، مبارکه آقا، خدا را شکر بالاخره تونستی؛ حالا چی هست کار جدیدت؟
حساب و کتاب یک شرکت کوچک، حقوقش کم است ولی بهتر از هیچی است.
واقعا؟ پس خیلی ربطی به رشتهات نداره نه؟
داداش من! کی این روزها شغلش ربطی به رشتهاش داره؟
ما زمان بسیاری را از کودکی تا نوجوانی صرف یادگیری میکنیم؛ بهطوریکه روزمره زندگیمان را با مدارس گره میزنند. هر صبح به امید ساختن فردایمان از خواب بلند میشویم و لحظات خوب و بدی را در مدرسه میسازیم. هر چیزی را که برای زندگی کردن لازم است، یاد میگیریم و مهارتآموزی میکنیم، ولی آیا واقعا اینطور است؟
آیا واقعا ما هر چه که در مدرسه میآموزیم برایمان مفید بوده و از آن در آینده استفاده میکنیم؟ آیا تمام چیزهایی را که یاد میگیریم، میتوانیم برای عبور از سختی و آسانیهای زندگی بهکار بگیریم؟
اگر بخواهم حقیقت را بگویم، خیر؟ من که در رشته ریاضی تحصیل میکنم چه نیازی به فرا گرفتن زبان عربی دارم؟ من که در رشته تجربی تحصیل میکنم چه نیازی به حل مسائل فیزیک دارم؟
بهتر نیست که بهجای بحث در مورد انتگرال به ما بگویند در فردا که به سمت بازار کار میرویم چه چیزی در انتظار ماست؟ چرا در دوره تحصیلمان کسی در مورد اجاره خانه و چک و سفته حرفی نزد؟
چرا کسی در مورد روابط بین زن و شوهر و پدر و فرزند حرفی نزد؟ بهتر نیست ما را با آینده واقعیمان روبهرو کنند؟ آیندهای که در آن مهارت از مدرک مهمتر است.
عرفان حریری - تهران