هدف کوچک
در نظرم میتوان آدمها را از نحوه راه رفتنشان شناخت چرا که مسیر زندگی خود را با آن میپیمایند. انسانها راه میروند، گاهی به شوق چیزی و گاه به صرف لذت.
شاید بهطور کلی انسانها از این منظر دو دستهاند؛ دردید گروه اول شرایط مسیر بیاهمیت بوده و تنها نتیجه مهم است. گروه دوم افرادی هستند که برایشان نتیجه اهمیت زیادی ندارد بلکه این مسیر است که از آن لذت میبرند. سنگینیهای مسیر زندگی هم بهعبارتی همانهایی بوده که برای هدف تلاش کرده اما تیرشان بر آن ننشسته است.حالا اما لذت طولانی یا تیری به نشان نشسته؟ برای جواب، بهتر است به زندگی برگردیم. مرگ، مرگ همان پایان انسان است؛ همان که در پایان مسیر زندگی به آن برخورده و چارهای در قبالش نداریم. مرگ تیر به نشان نشسته نیست اما زندگی میتواند لذتی مسرتبخش و طولانی باشد. حال، راه باز و جاده دراز. البته نمیگویم هدف را به حال خود رها کنیم که در کوچهپسکوچههای کثیف شهر بپلکد و به خودی خود آلوده شود، بلکه قصد این است که تنها کمی فشار را برداشته و سبک به آن برسیم. هدف را باید با رؤیاها پروبال دهی و مانند کودک خود با محبت بزرگ کنی. البته فراموش نشود او بیش از هر کودک و حیوان خانگیای طلب توجه میکند و گاه موجب شده خود را فراموش کرده و تنها به قصد او جلو روی. اینگونه حرکت است که آسیب میزند و نامناسب است. زندگی هدفمحور از تو والد میسازد و موجب ناکامیهای هر چه بیشتر میشود اما خود زندگی، به معنای شیرینش، با هدف کوچکش به زیبایی تو را میآراید. زندگی کن.
یاسین آقایی - تهران