پای صحبتهای قهرمان تکواندوی ایران، مهران برخورداری
از بروسلی تا مدال المپیک!
گرچه تمام اصحاب رسانه انتقادهای خود را روانه ورزشکاران المپیک ۲۰۲۴ پاریس کردهاند اما باید افتخار کنیم بیشتر مدالهایی که توسط کاروان ورزش کشورمان کسب شد، توسط نوجوانان و جوانهایی بود که فعل توانستن را صرف کردهاند.
یکی مثل ما دراین شماره وزنه سنگینی روی کاغذ روزنامه انداخته که دیگر شما و دنیا آن را میشناسید! دارنده مدال نقره جهان المپیک و مهران برخورداری.
از فیلمهای بروسلی تا تشک مسابقه!
زمان کودکی همیشه میگفتند یک انیمیشن یا یک صحنه از فیلم و سریال میتواند آنقدر جذاب باشدکه باعث جرقهای در ما شود. از طرفی همیشه به والدین اخطار میدادند که با هر محصولات رسانهای، فرزند خود را تربیت نکنند. این موضوع برای همه جا افتاده است که بعد ازهررویداد ورزشی، سیل علاقهمندان رشتههای ورزشی به سمت باشگاهها جهت ثبتنام سرازیر میشوند و اگر مدیریت خوبی در راس آنها نباشد، ممکن است همان کسانی که با علاقه بسیار وارد دنیای ورزش شدهاند، همانطور با کولهباری از ناامیدی به سمت در خروجی باشگاهها بروند.برای مثال شاید دهه هشتادیها از وقتی با کشتی و وزنهبرداری و رشتههای غیرفوتبالی آشنا شدند که المپیک ۲۰۱۲ لندن را به چشمان خود دیدند.داستان مهران برخورداری اما جالب و متفاوت است و نحوه آشنایی او با دنیای تکواندو فراتر از مسابقات ورزشی بلکه با دنیای فیلم و سریالهای قدیمی و رزمی برمیگردد.مهران درباره نحوه آشنایی خود میگوید: «من در دوران بچگی علاقه بسیار شدیدی به فیلمهای رزمی بهخصوص شخصیت بروسلی داشتم و این علاقه باعث شد تا بعد از رفتن به کلاسهای مختلف ورزشی در نهایت تکواندو را برای ورزش اصلی و مسیر خود انتخاب کنم. البته باید این را اعلام کنم که مادرم و خانواده در این انتخاب بسیار سهم داشتهاند و همیشه در این مسیر من را حمایت کردهاند.»
قهرمان، بدون حمایت تحصیلی!
این روزها بعد از المپیک موضوع تحصیل دردانشگاه تقریبابه یکی ازموضوعات مهم درفضای مجازی تبدیل شده و کمتر کسی است که درباره این موضوع و این حاشیهها اظهارنظر نکرده باشد.یکی ازچالشهایی که ورزشکاران یا هنرمندان نوجوان و جوان بارها در نوجوانه بیان کردهاند، موضوع عدمحمایت مدارس ودانشگاهها از این قشرپرتلاش است.بحث دانشگاه و تحصیل که بین صحبتها شروع شد، متوجه ناراحتی شدید مهران از این قضیه شدم.شاید اینجا میتوانم بهصورت جدی بیان کنم دل مهران از دانشگاه وعدم همکاری آنها خونِ خون است!قهرمان تکواندوی کشورمان ضمن ابرازعلاقهمندی خودبه رشته تربیت بدنی اعلام کرد:«دانشگاه و مدارس بههیچ عنوان همکاری لازم را با من ندارند و ازاین قضیه بسیار ناراحت هستم. تقریبا چند سالی میشود وارد دانشگاه شدهام و اکثر استادان با اینکه از رشته وکارورزشی من نیز باخبرهستند امابرای من نمره صفر رد میکنند.»
در ادامه، مهران به فدراسیون اشاره میکندکه مرتب درموردهراردویی نامههای رسمی برای غیبت موجه او صادر میکردند اما گویا تا قبل مدال خوشرنگ نقره المپیک خبری از حمایت نبوده است.
ناامیدی و شعار ممنوع!
درهردورهای از زندگی چالشهایی وجود داردکه باعث میشود خسته، ناامیدوسرخورده شویم. ناامیدی و خستگی همیشه از یک راهی بالاخره وارد ذهن ومغزمامیشوند واگر علاقه و قدرت ومهارت زیاد برای کنترل ومهار آن نداشته باشیم، قطعا قسمت تاریک زندگی روی خودش را به مانشان میدهد.«عشق من تکواندو است!»این اولین نظر قاطع مهران برخورداری جوان سختکوش درباره این مسأله است. اودرباره عشق وعلاقه خود نسبت به دنیای تکواندو همینقدر قاطعانه میگوید که برای او مدال یا چیز دیگری اهمیت نداردوبه عقیده خودش،شایدهمین باوراوباعث موفقیتش دراین مسیرودنیای وسیع ورزش شدهاست.همچنین مهران درادامه به حرفهای یواشکی خوددرتنهاییهایش اشاره میکند:«هیچوقت «نشد»و«نمیتوانم» نداریم وباید این سدشکست راازجلوی خود بردارم تا به هدف نهایی خود یعنی پیروزی برسم.»
مهران امیدوار است با همین فرمان به سمت یک تاریخسازی دیگر حرکت کند و رنگ نقرهای زیبای مدال خود را با طلای زیباتر المپیک آینده عوض کند تا کام تمام مردم مثل عسل شیرین شود.
شکست افکار سمی!
یادش بهخیر! یک زمانی ضربالمثلها بین خانوادهها مانند کتاب جایگاه ویژه وبخصوصی داشت و اگر صحبتی بین خانوادهها بهوجود میآمد، بزرگترها بهجای اینکه رفتارهایی دور ازشأن ازخودنشان بدهند،بیشتر با بیان ضربالمثلها سعی میکردند درکنار آموزش، کانون گرم خانواده را حفظ کنند.وقتی وارد دنیای حکایات و ضربالمثلها میشویم، به یک مورد بخصوص برخورد میکنیم که میگویند در دروازه را میتوان بست اما در دهان مردم را نه!
مهران برخورداری از آن دسته افرادی است که وقتی ورزش حرفهای را شروع کرد، جدا از میدان مسابقات باید در میدان حرفها نیز رقابت خود را ادامه میداد. چراکه به عقیده او دوست وآشناوفامیل به اومیگفتند که این ورزش ورشته رارها کند چون نمیتواند به درجههای بالا در آن برسد. اطرافیان مهران معتقد بودندکه او نمیتواند مدال یا افتخاری کسب کند و زمانی که صحبت المپیک میشد، اکثرا با نیشخند و تمسخر، حضور او را در بالاترین سطح ورزش جهان غیرممکن و محال میدانستند.
اما بعد از مسابقات المپیک ۲۰۲۴ پاریس، تمام آنها بابت مدال نقره در المپیک به او تبریک گفتند.
من را جدی نمیگرفتند!
اگر شما در یک کاری ماهر و به قول گفتنی استاد شدهاید، تمام آن برمیگردد به روز و شبهایی که با خوابکم و خستگی زیاد سپری کردهاید و کسی جز افراد خانواده از آن خبر ندارد.هر چیز گرانبهایی در این دنیا هزینهای دارد که شاید در بعضی موارد مثل ورزش حرفهای هزینه خیلی زیادی داشته باشد.خودتان انتخاب میکنیدکه چه سبک زندگی خاص ومتفاوتی داشته باشیدودر همین سبک زندگی ممکن است کمتر تفریح کنید، کمتر به مهمانی بروید وکمتر مثل باقی همسن وسالان خود دررختخواب گرم ونرم به استراحت و خواب هفت پادشاه بپردازید.ورزش حرفهای درد دارد، ازحرفهای ناراحتکننده روحی تا دردهای جسمی. در این ورزش شاید تنها باشید و مسافت زیادی ازاین مسیررابه تنهایی وباامید وتوکل به خدا طی کنید.مهران درباره چالشهای خودش میگوید:«من ازشهرستان قزوین وارد تیم ملی شدم و در آن زمان تکواندوی استان من از کیفیت مطلوب و حرفهای برخوردار نبود.»
در ادامه صحبتهای پر از معنا و درد مهران به موردی برخوردم که شاید خیلیها در ابتدای مسیر قهرمانی به آن برخورد کرده باشند. مهران میگوید:«ازآنجایی که من شروع کردم، زیادجدی گرفته نمیشدم وهمین باعث میشد که تلاشم رادو سه برابر کنم. برای مثال در مسابقات انتخابی نوجوانان و جوانان به من میگفتند اگر میخواهی به تیم ملی راه پیداکنی،باید یکی از حریفان پرقدرتت را سه بار پشت سرهم شکست بدهی تاجواز حضورت رادرتیمهای ملی امضا کنیم.این مورد در حالی است که به من میگفتند اگر یکبار در این مسابقات شکست بخوری، دیگر نمیتوانی در تیم ملی حضور داشته باشی.»
یکی از مواردی که من را بسیار اذیت میکرد، مسأله بلندی یا کوتاهی قد بود که میگفتند نسبت به همسن و سالان خودم قد کوتاهتری دارم و به همین دلیل موفقیت برای من غیرممکن است. حالا بعد از گذشت سالها من به مدال نقره المپیک دست پیدا کردهام و به این باور که درتکواندو فقط قدبلندترینها موفق هستند،پایان دادهام.من درمسابقات المپیک حریفانی راشکست دادهام که قد و جثه بزرگتری نسبت به من داشتهاند و فکر میکنم تمام این حرفها، بهانه است.
امیرحسین علینیافرد - نوجوانه