موسیقی زبان مشترک
اهل هنر میگویند موسیقی غذای روح آدم است. روح که تشنه میشود شما باید آن را سیراب کنید و موسیقی مثل یک چشمه میماند برای روح آدم. آن هم آدمی که معتقدم خدا هم آن را موزون آفریده است، اما موسیقی فقط غذای روح نیست، گاهی اوقات طبیب است، گاهی اوقات مادر، گاهی هم میشود تنها سلاح برای گفتن حرفهایی که پنهان شدنشان در قافیه و ردیف و وزن کار را راحتتر میکند. به قول هانس اندرسون، نویسنده کتاب «جوجهاردک زشت» آنجا که کلمات کممیآورند موسیقی به سخن میآید.
زبان مشترک
اگر اینکه موسیقی اززمان آدم و حوا وجود داشته است را اغراق بهحساب نیاورید باید بگویم برای موسیقی هیچ ابتدا و انتهایی نیست. زبانی مشترک برای تمام جوامع که شکلگیری آن به ماقبل تاریخ برمیگردد. وقتی که آدمها هنوز کلمهای برای گفتن نداشتند و کسی حرف نمیزد، اصوات موسیقی را شکل دادند و از دل صداهای نامفهوم و تلاش برای صحبتکردن، موسیقی بهعنوان اولین زبان مشترک آدمها بهدنیا آمد. مصوتهای کوتاه و بلند با یک کشش یا چرخش ریز باعث شد آوازهای قبیلهای بهوجود بیاید. آوازهایی که نمونه آنها را شاید در قبیلههای فعلی آفریقایی ببینید. آوازهایی که شبیه به صدای طبیعت هستند. دستآخر هم با وسایل زهی مثل روده حیوانات و تار گیاهان ابتداییترین سازها ساخته شد اما سالها بعد از آن فیثاغورث، این مرد خستگیناپذیر فلسفه و ریاضیات با کوتاه و بلندکردن یک سیمِ چنگ، اکتاوهای موسیقی را ایجاد کرد و سروسامان اساسی به موسیقی داد، هرچند که برخی معتقدند در زیباییشناختی صدای کوکها آنقدرها هم خوشسلیقه عمل نکرده بود اما نگران عاقبت موسیقی نباشید آنطرفتر از فیثاغورث آدمهایی بودند که خیلی هم خوشسلیقه عمل کردند؛ مگر میشود از موسیقی گفت و سری به تاریخ ایران نزد. بر کتیبههای طاقبستان شکل سازهایی مثل تنبور امروزی و سازهای بادی کشیده شده است که بهخوبی نشان میدهد ما ایرانیها دستی بر آتش موسیقی داشتهایم یا نمونه قدیمیتر آن کرنای کشفشدهای که متعلقبه دوران هخامنشی است. البته باید بگویم ما ایرانیها با خوشسلیقگی تمام در موسیقی پیش رفتهایم و سازهایی مثل تار و سهتار و سنتور و کمانچه را به نام خودمان ثبت کردهایم. تازه فقط اینها نیست آوازها، گوشهها و رِنگها از شور گرفته تا همایون، از دشتی تا ماهور رد پای هنر ایرانیها در موسیقی پیداست. صدای تار استاد لطفی، تنبک آقای تهرانی و کمانچه استاد کلهر با آواز اساتید برجسته دانه انار است و گلپر؛ آدم را از زمین جدا میکند.
صدای اعتراض سیاهان
یک داستان آشنا از تبعیضهای نژادی و زندگی بر پایه جداسازی سفیدها از سیاهها و محرومکردن سیاهپوستان از خدمات عمومی. فضای ناامن و دید منفی نسبت به سیاهپوستان و دودستگی میان مردم را فقط یک فریاد بلند تسکین میداد. فریاد بلندی که در قالب هنر موسیقی خودش را نشان داد. جوانان سیاهپوست آمریکایی با آن صدای دورگه خشدار فریاد اعتراضی خود را بهعنوان یک سبک هنری در موسیقی ثبت کردند. اعتراضی مدنی که به تمام جهان مخابره شد.«شببخیر آیرین» از اولین موزیکهای اعتراضی است که توسط یک سیاهپوست آمریکایی خوانده شده است. اما این فقط شروع نبود. ازترانههای اعتراضی قرن18که عموما در رابطه با حقوق زنان بود گرفته تا موزیکهایی که درنقد واعتراض به بمبهای اتم ساخته شدهاند.نمیتوان برای موسیقی اعتراضی سبک خاصی را درنظرگرفت. سرودهای بلاروسی یا موزیکهای رپ آمریکایی یا حتی ترانههای فلسطینی، همه نوعی موسیقی اعتراضی هستند. ترانه معروف «بلادی» یا « سرزمین من»ترانه تاثیرگذارو اعتراضی فلسطینی است که از آزادی و آبادی میگوید:
هر کدام از ما هزاران شکوفه میدهد
ما نمیگذاریم حتی یک برگ انجیر پژمرده شود
نمیترسیم، سکوت نمیکنیم، تسلیم نمیشویم
که فلسطین سرزمین من است.
از خون جوانان وطن…
شاید تاریخچه موسیقی اعتراضی در ایران را بتوان از زمان مشروطه حساب کرد. هرچند پیش از آن کشاورزان برای اعتراض به اربابان سرودهایی میخواندند.این ترانهها نسل به نسل چرخیده است اما از انقلاب مشروطه به بعد ترانههای اعتراضی وارد مرحله جدیدی شدند. حماسهسرایان بزرگی چون عارف قزوینی و آهنگسازان حرفهای و تصنیفنواز موسیقی سنتی ایرانی را با آن جدیت همیشگی مخصوص به خودش و استادان آوازی که پرچمدار اعتراضها شدند. تصنیف و سرود «از خون جوانان وطن» مهمترین و مشهورترین تصنیف سیاسی است که تاکنون بارها توسط خوانندگان مختلف خوانده شده است.این سبک از موسیقی اعتراضی ایران یا بهتر بگویم سبک کلاسیک موسیقی اعتراضی و تصنیفخوانی برای همان سالهای مشروطه بود و سالها بعد در دهه ۵۰ سبک راک به عنوان سبک موسیقی اعتراضی ایران شناخته شد. توی قاب خیس این پنجرهها تا بوی گندم همه در سبک پاپ راک و با محتواهای اعتراضی خوانده شدهاند. جهشی در آهنگسازی، تنظیم و ترانهسرایی و از همه مهمتر شروع جریان موسیقی راک در ایران.ولی موسیقی اعتراضی در سالهای جدید یا بهتر است بگویم از دهه ۷۰ به این طرف حالت متفاوتتری به خود گرفته است. رپهای تند و تیز اعتراضی که نه تنها زیر پوست شهر جریان داشتند بلکه از زیر پوست شهر میگفتند.
از چی بگم برات؟!
یک جای تاریک و نمور که کنج دیوارهایش تارعنکبوت بسته است و روی تاقچهاش دبههای ترشی جا خوش کرده. تخته فرشهای خاک خورده، شمعدانهای شکسته جهازِ مامان، چند چمدان قدیمی و یک گهواره از روزهای کودکی تصویر معمول ما از زیرزمین است.تصویری که در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ با ورود موسیقی ایران به عرصه رپ به هم ریخت. حالا اگر از دنبال کنندههای رپفارسی باشید خوب میدانید که زیرزمین یادآور چه خاطرات و گلایههایی است.چه کسانی آنجا زمین خوردهاند و دوباره پایشان را محکم روی زمین کوبیدهاند. و کل کلهای همیشگی بر سر اینکه کلید زیرزمین دست چه کسی است تا اینکه کدام یک پدر رپ فارسی هستند کدام یک اعتبار رپ فارسی.رپ به عنوان سلاحی برای اعتراض به تبعیضها و مشکلات اجتماعی از آمریکا و توسط سیاهپوستان شروع شد و خیلی زود همه جهان را پر کرد. در این روند ایران هم بینصیب نماند و در اواسط ۱۳۷۰ رپ فارسی متولد شد.ریتم تند و قافیههای بهاصطلاح کوچهبازاری برخلاف انتظار برای مردمی که گوششان به شنیدن تصنیف و آواز عادت کرده بود دوستداشتنی نبود.گسترش رپ فارسی بهطور زیرزمینی و از طریق اینترنت، بهویژه با توجه به اینکه قسمتی از آثار زیرزمینی با فحش و ناسزا همراه بود باعث شد که دفتر موسیقی وزارت ارشاد در مورد مجوز برای این سبک از موسیقی سختگیرانه عمل کند.
خورشید پشت ابر!
یک افسانه قدیمی هست از پنهانکردن خورشید. تمام ابرهای جهان را جمع کردند برای اینکه خورشید را مخفی کنند اما کارساز نبود. برای من که قصه آشنایی است از زنان سرزمینم و هنر. قصه آشنای هنر بانوان ایرانی در موسیقی همان خورشید پنهاننشدنی است.آهنگسازان و ترانهسرایان خانم ایرانی که آثار پرافتخاری را بهجا گذاشتهاند زنان سرزمین من از هرکسی با موسیقی آشناتر هستند. لالاییهای کودکیمان را یادتان هست؟!
لالا لالا گل پونه، گل خوشرنگ بابونه.
این لالاییها که برای ما یک خاطره ساده و صمیمی است بهعنوان آواها و نواهای ملی شناخته میشوند.
آواهایی که مخصوص این سرزمین است و نشانه عمق عشق و عاطفه مادران.
بیا ای دوست اینجا در وطن باش
شریک رنج و شادیهای من باش
زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند
اگر مردی در اینجا باش و زن باش!
هرکس به قدر تعقل!
اسلام موسیقی را نکوهش نکرده است. در قرآن کریم آیهای مبتنی بر اینکه موسیقی حرام یا مکروه است وجود ندارد و شناخت موسیقی سالم از ناسالم به قدرت تعقل خود آدمها واگذار شده است. بالاخره آدم چند وقت یکبار هم که شده باید از این هدیه الهی استفاده کند.اگر دقیقتر نگاه کنیم تمام طبیعت بر پایه موسیقی است. صدای باد که در برگ درخت میپیچد، صدای پرندهها دم صبح یا حتی موج دریا همه موسیقی طبیعت هستند. آیات قرآن و تلاوت آنها هم آهنگین و همراه با موسیقی است و پیامبر میفرماید: قرآن را با آواز بخوانید که نیکوتر است. حتی درموسیقی ایرانی هم در دوران اسلامی شکوفاتر شد. زکریای رازی، رودکی و راتبه نیشابوری همه از موسیقیدانان بنام ایران در دوره اسلامی بودهاند.البته با همه اینها ممکن است بازهم کسی شک داشته باشد که من به شما دوست عزیز توصیه میکنم سوره مزمل را بخوانید و به آیات آن خوب دقت کنید.
عارفه مهرابی - نوجوانه