printlogo


نیروی روابط انسانی در زمانه تنهایی
همیشه با هم
با هم بودن یا تنهایی؟ مسأله‌ اصلی انسان جهان مدرن این است. دکتر ویوک اچ مورتی، نویسنده‌ کتاب «همیشه با هم»، اثر پرفروش نیویورک‌تایمز، یکی از دغدغه‌های بزرگ بشر در عصر معاصر را به سوژه‌ تحقیقاتی خود تبدیل می‌کند.

مولف در این کتاب، به دلایل کمرنگ‌‌شدن روابط بین‌فردی در سال‌های اخیر می‌پردازد، اثرات تنهایی بیش ‌از اندازه بر روان انسان را بررسی می‌کند و همچنین تکنیک‌های رهایی از بن‌بست انزوای اجتماعی را آموزش می‌دهد.

درباره‌‌ کتاب
عصری که در آن زندگی می‌کنیم، به زمانه‌ تنهایی معروف است؛ دورانی که در آن انسان‌ها مفهوم تنها بودن را در ابعاد جدید و کمتر تجربه‌شده‌ای می‌چشند. کتاب همیشه با هم (Together) حاصل تحقیقات یکی از پژوهشگران علوم روان‌شناختی، دکتر ویوک اچ مورتی (Dr. Vivek H. Murthy) درباره‌ دنیای ناشناخته‌ تنهایی ا‌ست؛ کسی که عمده‌ سال‌های کاری خود را در نیروی دریایی نظام آمریکا و سازمان خدمات بهداشت عمومی آمریکا گذرانده و فقدان و غربتی را که انسان مدرن به آن دچار شده، بیش از هرکس دیگری از نزدیک تماشا کرده است. اما تنهایی در زمانه‌ حاضر با تنهایی‌ای که انسان در ادوار گذشته از سر گذرانده، چه تفاوتی دارد؟ اصلا چرا باید تنها‌یی را به‌عنوان یک دغدغه‌ روان‌شناختی و معضل نوظهور برای سلامت انسان بررسی کرد؟ نویسنده‌ کتاب همیشه با هم، با آمار و ارقامی که از سال‌های گذشته به ‌دست آمده، به ما نشان خواهد داد که بشر قرن‌ بیست‌ویکم، بیش از هر دوران دیگری به تنهایی خود خو گرفته و آن را به جایگزینی برای حضور در اجتماع بدل کرده است. چنین انتخابی با ساختار تکاملی ما و میل ذاتی انسان‌ها به ارتباط در تناقض بوده و مشکل اصلی زمانی هویدا می‌شود که بین این حقیقت و رشد آمار مشکلات روان‌شناختی مثل افسردگی و اضطراب و حتی میل به اعتیاد می‌توان خطوطی مرتبط و همسو پیدا کرد. ویوک اچ مورتی به مخاطبان خود گوشزد می‌کند که چنین میل مفرطی به‌تنهایی هیچ‌گاه با مفهوم خوددوستی هم‌پوشانی ندارد و نمی‌توان آن را به ارتباط سالم با خود تعبیر کرد اما اگر توانمندی برقراری ارتباط را به میل و نیرویی نیمه‌خفته در درون خود تشبیه کنیم، چگونه می‌توانیم از نو آن را بازسازی کنیم و میل به برقراری روابط سالم را دوباره در خود بیدار سازیم؟ نگارنده‌ کتاب همیشه با هم، مجموعه‌ای از راهکار‌های اثبات‌شده برای تقویت هوش اجتماعی و مهارت برقراری ارتباط را به خوانندگان خود معرفی می‌کند؛ تمریناتی عملی و راهگشا که ما را برای حضور در اجتماع آماده‌تر خواهند ساخت. 

در بخشی از کتاب «همیشه با هم: نیروی روابط انسانی در زمانه تنهایی» می‌خوانیم:
در طول هزاران سال، این بیش‌هوشیاری در واکنش به انزوا در سیستم عصبی ما حک شد وحاصل آن اضطرابی است که به‌دنبال احساس تنهایی پدید می‌آید. زمانی که احساس تنهایی می‌کنیم بدن‌مان هنوز همان‌طورواکنش نشان می‌دهدکه بدن اجدادمان در دشت‌های گسترده و بی‌حفاظ در مقابل حیوانات وحشی یا اعضای قبایل بیگانه نشان می‌داد. با تداوم تنهایی، همان هورمون‌های استرس که به‌منظور محافظت کوتاه‌مدت ترشح می‌شدند،اکنون تخریب‌های بلندمدت راایجادمی‌کنند، چون باعث افزایش استرس‌های قلبی ــ عروقی و التهابی دربدن می‌شوند.این به ‌نوبه‌ خودبافت‌ها ورگ‌های خونی راتخریب می‌کندوخطر بیماری‌های قلبی و سایر بیماری‌های مزمن را افزایش می‌دهد.مطالعات همچنین نشان داده‌اند تنهایی به ایجاد تغییراتی در بیان ژن در گلبول‌های سفید خون و به افزایش التهاب و کاهش دفاع بدن در مقابل ویروس‌ها منجر می‌شود. به گفته‌ جان کاچیوپو، تنهایی از راه دیگری هم باعث فرسودگی روانی و جسمی می‌شود؛ با تاوان‌گرفتن از کیفیت خواب‌مان. وقتی عمیقا احساس تنهایی می‌کنیم، سبک می‌خوابیم و چندین‌ بار بیدار می‌شویم، درست مانند اجدادمان که با این واکنش از خود در مقابل درندگان محافظت می‌کردند.

امیر علوی - چاردیواری