printlogo


سوار بر اسب رنج
با شروع کتاب «پرواز اسب سفید» کاملا آنی وسط یک مشکل بزرگ و تقریبا حل‌نشدنی قرار می‌گیریم! تنش، درگیری، دعوا، استرس شدید و دیگر احساسات مشابه، با بازکردن کتاب به ما هجوم می‌آورند. سیده‌عذرا موسوی، شخصیت اصلی داستان یعنی «گلبرگ» 16ساله را وسط ماجرا انداخته است.

گلبرگ، نوجوانی معمولی با پدر و مادری کاملا معمولی است که مدرسه می‌رود، در فضای‌مجازی می‌چرخد و با هاله دختر همسایه‌شان که همسن خودش است رفاقتی دارد، اما حالا با مسائلی مواجه شده که در خود، توان تحمل آنها را نمی‌بیند و منتظر یک فاجعه بزرگ‌تر در زندگی‌اش است.هاله پدرش را از دست داده و در این اتفاق تلخ، پای پدر گلبرگ گیر است و حالا گلبرگ مانده و پدری که چند ماه است به زندان افتاده، مادری که به‌خاطر مشکلات زمان زیادی را خارج از خانه است، دوستی که دیگر ندارد و غم، غصه و تنهایی که میهمان جدیدش است و کاری از دستش برنمی‌آید. در این بین، گلبرگ توسط برادر هاله که جوانی سرکش و بی‌پروا است، آزار می‌بیند. مادر گلبرگ تصمیم می‌گیرد، او را به روستا و نزد مادربزرگش ببرد تا در آرامش باشد؛ آرامشی که صرفا ظاهری و درون گلبرگ پر از آشوب است.روستا و خانه مادربزرگ برای او یادآور خاطرات زیادی است اما او دیگر گلبرگ سابق نیست. با زاویه جدیدی اتفاقات را می‌بیند و با رویدادهای نویی مواجه می‌شود. او در عرض این مدت کوتاه انگار چند سال بزرگ‌تر شده و دیگر خودش را کسی که کاری از دستش برنمی‌آید، نمی‌بیند و تصمیم می‌گیرد همه تلاش‌اش را برای کمک به پدرش انجام دهد.از لایه‌های درونی کتاب، بحث منجی در زندگی است. نویسنده سعی کرده به‌صورت گل‌درشت به این مسأله نپردازد که مخاطب از آن احساس کلیشه نکند وتا حد زیادی موفق شده است. همچنین نویسنده درپایان‌بندی کتاب نیز به‌خوبی عمل کرده وپایانی خاص و متفاوتی دراثرش رقم خورده است.گرچه پرواز اسب سفید در رده رمان نوجوانان قرار گرفته، اما برای نوجوانان دوازده، سیزده ساله مناسب نیست و به‌‌دلیل برخی صحنه‌های تلخ و خاص کتاب، بهتر است به نوجوانان حدودا 16ساله توصیه شود که با شخصیت اصلی داستان هم تناسب دارد.

محمدرضا خراسانی‌زاده‌ - نویسنده