printlogo


گذری بر کتاب «بزرگ قد یک دکمه» نوشته مسعود ملک‌یاری
کاش من هم مفید بودم!
از گذشته تاکنون کتاب و کتاب‌خوانی کلیدی بوده که قفل‌های بسیاری رابرای ما گشوده است.قفل‌هایی که شاید به‌نظر خیلی ازما زنگ زده و بازنشدنی‌اند. در ساحت‌های مختلف اخلاقی، تربیتی، علمی، فرهنگی، هنری، آموزشی و بسیاری عرصه‌های دیگر که برای اعتلای آن به ریسمان محکم ادبیات به‌خصوص کتاب و داستان چنگ می‌زنیم.

این نیاز به کتاب و کتاب‌خوانی بیش از هر کسی در کودک و نوجوان احساس می‌شود. برای مشکلاتی که نوجوانان و کودکان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند گاهی کتاب و داستان می‌تواند بهترین راه‌حل باشد. این روزها با نگاهی اجمالی به اطراف‌مان با مهم‌ترین معضل مشترک انسان‌ها روبه‌رو می‌شویم. مشکلی که می‌تواند زمینه‌ساز ناهنجاری‌های بسیار بزرگ‌تر در جوامع و اجتماع باشد که نمودهای عدم ریشه‌یابی و حل این مشکلات را در جوامع امروزی بسیار زیاد مشاهده می‌کنیم. تغییراتی که افراد در چهره و ظواهر خود ایجاد می‌کنند و افسردگی‌هایی که این روزها گریبان بسیاری از افراد را گرفته است. احساس عدم کفایت، کمبود اعتماد به‌نفس، کمبود عزت‌نفس و عدم شناخت هدف از آفرینش می‌تواند از مهم‌ترین عناوینی باشد که در کتاب مد‌نظر به آن پرداخته می‌شود.
البته این نکته حائز اهمیت است که این کتاب می‌تواند در روند بهبود و درمان کمک‌کننده باشد، اما قطع به یقین مشکلات عمیق و حاد در کودکان نیاز به درمان‌های علمی و هدفمند دارد.اما خواندن این کتاب را به چه کسانی توصیه می‌کنم؟ به تمام کسانی که جایی، لحظه‌ای در زندگی احساس کرده‌اند که وجود مفیدی ندارند و شاید خلقت آنها بی‌هدف است!
در ابتدای کتاب جایی که دکمه‌های مختلف با رنگ‌ها و طرح‌های متنوع شبیه چشم‌هایی بیدار به خواننده نگاه می‌کنند و تفاوت‌های فردی خود را به نمایش می‌گذارند دکمه سیاه پلاستیکی کوچکی می‌بینیم که قرار است شخصیت اصلی داستان ما باشد.
قصه ازآنجایی آغاز می‌شود که دکمه رها شده در بین دورریختنی‌ها آرزو می‌کند که کاش من هم مفید بودم. نکته جالب در این قسمت داستان تغییر سبک آرزوی دکمه است. در مرحله اول آرزومند تغییر ماهیت کلی خود بود و دوست داشت دست‌کم عینکی چیزی باشد تا به کاری بیاید، اما در ادامه به تغییر جایگاه کفایت می‌کند و همین که روی لباس پادشاه بنشیند برایش رضایت‌بخش است.دکمه سیاه پلاستیکی کوچک قصه در خیال خود سفر می‌کند، قهرمان می‌شود، بر لباس‌های رنگی می‌نشیند، اما در واقعیت همه این کامیابی‌ها را بعید می‌بیند. چرا که فکر می‌کند به اندازه کافی برای این موقعیت‌ها خوب نیست.از شاعرانه‌ترین قسمت‌های کتاب می‌توان به تشبیه جیب کوچک شخصیت داستان به زندانی اشاره کرد که دکمه کوچک را اسیر و زندانی خود کرده و امان از طرح چهارخانه نقش بسته بر جیب که همچون میله‌های سفت و آهنی زندان حصاری است به دور آزادی دکمه!
اما پایان ماجرا، درست جایی که کودک در دل خود برای دکمه آرزو می‌کند که زیباترین لباس دنیا نصیبش شود و دکمه بتواند مفید واقع شود نویسنده به طرز بسیار هنرمندانه و جذابی خواننده را شگفت‌زده می‌کند و دکمه را در موقعیتی قرار می‌دهد که خلاف تصورات خواننده است و این پیام بزرگ را با خود به همراه می‌آورد که هر انسانی با توجه به استعداد‌ها و تفاوت‌های فردی که دارد، می‌تواند در موقعیتی مناسب مفید واقع شود. اگر دکمه‌های فلزی برای پیراهن پادشاه مناسب‌ترند در عوض دکمه‌های سیاه پلاستیکی می‌توانند گزینه‌های بسیار مناسبی برای چشم‌های آدم‌برفی‌ها باشند.
مسأله‌ای که باز هم در اینجا بسیار مورد اهمیت است فرآیند موفقیت است. با توجه به آموزه‌ها و تعلیمات تربیتی ــ اسلامی هر جایگاه و موقعیت خوب و مفیدی در جامعه با تلاش و کوشش و پرسشگری حاصل می‌شود و این نتیجه است که ماندگار می‌شود و مشکلات عزت‌نفس و اعتماد به‌نفس را ریشه‌کن می‌کند. اما در پایان و روند این داستان ما بیش از آن‌که شاهد تلاش دکمه باشیم شاهد نا‌امیدی او هستیم و رسیدن به موفقیت هم در ماجرای او با دخالت کامل شانس و سرنوشت بوده است. پس از پایان داستان در دو صفحه آخر ما جدایی دوباره دکمه از آدم‌برفی را مشاهده می‌کنیم و اینجاست که اهمیت تلاش در داستان آشکار می‌شود، چرا که کودک احساس می‌کند دوباره روز از نو و روزی از نو و دکمه بیچاره دوباره دور افتاده و به‌درد نخور واقع شده و از کجا معلوم دوباره چنین موقعیتی نصیبش شود. حال آن‌که اگر این نتیجه، حاصل تلاش دکمه بود کودک می‌دانست که موقعیت مفید بعدی در نزدیکی دکمه است و فقط کافی است به توانایی خود اعتماد کرده و برای رسیدن به جایگاه مناسب خود تلاش کند.کتاب «بزرگ قد یک دکمه» نوشته آقای مسعود ملک‌یاری در 40صفحه توسط انتشارات پرتقال برای مخاطبان در گروه سنی الف و ب به چاپ رسیده است و تصویرگری این کتاب نیز برعهده سباستیائوپئیشوتو بوده است.

گوهر قوامی - مرورنویس