مرد آخرین برگه‌ها را امضا کرد و تحویل افسر پرونده داد و بعد از این‌که دخترش را به همراه همسرش از اداره چهارم بیرون فرستاد، گفت‌: خانم، من همین یک فرزند را دارم و تا جایی که می‌دانم کوتاهی در تربیت و مراقبت از او نکرده‌ام‌. فکر نمی‌کردم رسیدن دخترم به سن بلوغ و نوجوانی با این همه دردسر همراه باشد‌. چند روز پیش که به همراه همسرم به پارک رفته بودیم او از ما جدا شد و بعد از مدتی برنگشت‌. ما نگران شدیم و به پلیس اطلاع دادیم و پس از تشکیل پرونده همکاران شما ظرف 48 ساعت او را پیدا کردند. نمی‌دانم چه موضوعی در زندگی خانوادگی ما آن‌قدر برای او سخت وغیرقابل تحمل بوده که ترجیح داده درخیابان بماند،ولی به خانه بازنگردد.با توجه به اظهارات دخترم در پرونده متوجه شدم او با وجود این‌که 12سال بیشتر ندارد برای این‌که مجبور نباشد به خانه برگردد از طریق آگهی‌های جست‌وجوی همخانه در یکی ازسایت‌های معروف خرید‌و‌فروش با فردی آشنا شده و بدون احتیاط و ملاحظه راهی خانه آن فرد می‌شود‌.فردای آن روزمرد غریبه او رادرخیابان رهامی‌کند وبا پیگیری‌های همکاران شما متوجه شدیم درپارکی در نزدیکی منزل‌مان به سر می‌برد. واقعا خدا را شکر می‌کنم که دخترم را زنده و سالم می‌بینم، اما نمی‌دانم حالا که زندگی خارج از خانه را تجربه کرده می‌توان اطمینان پیدا کرد که با به وجود آمدن کوچک‌ترین مشکلی در خانه بازهم اقدام به فرار از منزل نمی‌کند.
 
نظریه کارشناسی
سن بلوغ و نوجوانی حساس‌ترین دوره زندگی هر انسانی است. فرزند مطیع و کودک آرام شما ناگهان در چرخشی بی‌سابقه به موجودی نافرمان تبدیل می‌شود که از تمام قوانین خانواده سرپیچی کرده و در تلاش برای یافتن هویت خود، همه مقررات و چهارچوب‌ها را زیر پا می‌گذارد‌ و سرشار از شهامت و جسارتی می‌شود که به او جرات انجام هر کاری را می‌دهد، اما چون تجربه و پختگی پشت این جسارت نیست در بیشتر مواقع به خود و اطرافیانش آسیب می‌زند. والدین باید با مطالعه و آموزش برای این دوره خاص از مراحل رشد فرزند خود آماده شوند در غیر این صورت هر روز اتفاقی ناگوار در رابطه با فرزندشان آنان را غافلگیر خواهد کرد.