printlogo


شلم شوربا و کاچی‌ای خوشمزه
من یک نوجوانم. کافی است نگاهی به چشمانم بیندازید، آنگاه می‌توانید ذوق فراوانم را که به تلخی، آرام‌آرام بلعیده می‌شود، ببینید. من پیشرفت را دوست دارم. چیز‌هایی مدرن و تازه را می‌پسندم. من به نسبت آنها تغییر می‌کنم.

فناوری هم از همان‌‌هاست که نمی‌توانم چشم رویشان بگذارم. می‌خواهم بدانم، می‌خواهم آینده را لمس کرده و زندگی کنم. من نوجوانی هستم که با کرونا زیسته؛ به کمک فناوری، من در کلاس‌های آنلاین چیزهایی آموختم، می‌خواستم بدانم ولی دانستن مجازی میسر شد. زندگی‌ام فقط به چیز‌هایی غیرقابل لمس بسته بود. این دانستن برای من به‌مانند در گرانبهایی است که باد برایم به ارمغان آورده، در حالی که همه‌مان به‌خوبی می‌دانیم: باد‌آورده را باد می‌برد. نمی‌دانم رفت یا نرفت، اما در نظرم هیچ‌‌گاه وجود خارجی نداشت، مجازی بود. من آن دوره را مجازی زیستم. من نزیستم بلکه فقط زنده ماندم. اگر واقعا توانایی حذف مسأله‌ای از تکنولوژی برایم وجود داشت، فقط آرزو داشتم که کمی حقیقی بود. فقط می‌خواهم لمسش کنم، به سمت بینی برده و بویش کنم، تکانش داده و بشنومش که شاید مانند صدفی توخالی، صدای دریا بدهد. دیدنش برایم کافی نیست. می‌خواهم مزه‌اش را بچشم که شاید بدانم این شلم‌شوربای غیرقابل پیش‌بینی چه هست و چه خواهد شد. می‌خواهم دانسته و همراه این دانایی زیستش کنم. حال حقیقت هرچه باشد تلخ یا شیرین، مهم نیست؛ حداقل باشد! به قول قدیمی‌ها: کاچی به از هیچی.

یاسین آقایی - تهران