printlogo


نگاهی به یک اقتباس سینمایی و تلویزیونی از داستان هوشنگ مرادی‌کرمانی
درخشش مثل ماه شب چهارده
آثار هوشنگ مرادی‌کرمانی، نویسنده شهیر کودک و نوجوان تا امروز منبع اقتباس فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری بوده که یکی از این آثار کمترشناخته‌شده، «ماه شب چهارده» ساخته محمدعلی طالبی است.

طالبی نیز شهرت خودرابیشتر مدیون ساخت فیلم برای کودکان و نوجوانان است و پیش از این نیز قصه‌ها و رمان‌های مرادی‌کرمانی را دستمایه فیلمنامه‌های خود نظیر تیک‌تاک، کیسه برنج و چکمه قرار داده بود. 

برگ اول
درباره کتاب

«مثل ماه شب چهارده» را انتشارات معین به بازار عرضه کرده است. شخصیت اصلی این قصه مردی است که معلم نقاشی بوده و در تابستان جهت گذران تعطیلات خویش، به آموزش کاریکاتور در یک فرهنگسرا می‌پردازد. این فرهنگسرا در یک محله‌ کوچک با مردمانی عادی و متظاهر قرار دارد. با تشکیل کلاس‌های آموزشی، معلم از بچه‌ها می‌خواهد که سراغ پیرمردها و پیرزن‌های محل رفته و براساس چهره‌ آنها، کاریکاتور مورد نظرشان را طراحی کنند. هنگامی که کودکان به نقاشی این افراد می‌پردازند با عصبانیت و خشم شدید آنها روبه‌رو می‌شوند و این آغاز ماجراست. 

برگ دوم
درباره سریال 

سریال ماه شب چهارده به کارگردانی محمدعلی طالبی سال1384هرجمعه درقالب برنامه کودک‌ونوجوان شبکه اول سیماپخش می‌شد. این سریال داستان معلمی را دنبال می‌کرد که تصمیم می‌گیرد در روستای محل خدمت خود یک کلاس کاریکاتور راه‌اندازی کند.این مسأله وکاریکاتورهایی که ازشخصیت‌های مختلف روستا کشیده می‌شود سوء‌تفاهم‌ها وواکنش‌های مختلفی را به‌وجود می‌آورد که ماجراهای این سریال را رقم می‌زند. در سریال ماه شب چهارده، بازیگرانی همچون شیرین بنیا، زنده‌یاد کیومرث ملک‌مطیعی و جمعی از بازیگران خردسال به ایفای نقش پرداخته‌اند. این سریال محصول گروه کودک‌ونوجوان شبکه یک سیماست و براساس آن یک نسخه سینمایی نیز تهیه شده. در نسخه سینمایی نیز بازیگرانی نظیر داوود رشیدی، شیرین بینا، حمید رضایی، ساقی زینتی، دانیال منافی، شکرانه شکورآوا و...حضورداشتند. دراین فیلم که سال1385 ساخته شد محمدرضا کاتب و محمدرضا طالبی فیلمنامه را به نگارش درآورده بودند.

برگ سوم
بخشی از قصه

ــ  ساده است. خیلی ساده. اول باید از پیرها شروع کنید. چون پیرها کاریکاتور جوانی‌شان هستند. پیرزن‌ها و پیرمردها هی دماغ‌شان بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. می‌افتد پایین، روی لب بالا. نوکش تیز می‌شود؛ خم می‌شود، عین نوک عقاب، یا نوک جغد. معمولا چند تار موی کلفت سیاه و سفید از پوست چروکیده سر دماغ می‌زند بیرون. موها سیخ می‌ایستند. اگر در جوانی خال یا خال‌هایی کوچک و ناپیدا روی دماغ یا دور و بر آن داشته، وقتی پیر شد خال‌ها بزرگ‌تر می‌شوند. بیشتر به چشم می‌آیند. همین‌جور فک‌ها می‌افتند پایین، چانه جمع می‌شود. چاله چوله‌ها، چین و چروک‌ها و شیارها عمیق‌تر می‌شوند.چشم‌ها به گودی می‌روند، استخوان‌های پیشانی، خصوصا بالای ابروها، از زیر پوست بیرون می‌زنند. از این چیزها غافل نباشید. به موهای بلند و سیاه و سفید ابروها، مژه‌ها، سوراخ‌های بینی، کله‌های طاس، سبیل‌ها و ریش‌های جورواجور نگاه کنید. اینها و خیلی چیزهای دیگر، که بعدها برایتان می‌گویم، وسیله کار ماست.استاد جوانی خوش بر و رو بود. کاریکاتور درس می‌داد.سرکلاس بود؛ کلاس تابستانی. کلاس توی فرهنگسرایی بود که تازگی در کوچه پس‌کوچه‌های محله‌ای قدیمی باز شده بود.بچه‌ها، پسرو دختر نوجوان، سر کلاس گوش تا گوش نشسته بودند. دفتر و صفحه کاغذی جلوشان بود و مدادی دست‌شان. زل زده بودند به تخته. استاد روی تخته دماغ و چند جور سبیل کشیده بود این‌جوری. همان‌جوری که تعریف کرده بود.
ــ استاد، ما هم عین همین بکشیم؟
ــ نه جانم من به کپی کردن از روی دست دیگران اعتقادی ندارم. در نهایت همه‌تان می‌شوید عین من. هرکدام از شماها باید نگاه خاص خودتان را به سوژه داشته باشید و سبک و راه و روش خودتان را. باید نگاه‌تان را تربیت کنید که زشتی‌ها و ناهمواری‌ها را خوب ببینید. هرکس با سلیقه و از زاویه‌دیدش دماغ خود یا بغل‌دستی را نگاه کند. شروع خوبی است. خوب دقت کنید، چه می‌بینید؟ نیمرخ برای شروع کار عالی است...

آرمیتا علی‌رضایی‌ - از اهالی قلم