به یاد باغچهبانِ کودکان ناشنوا
«هر باغی به باغبان وهرباغچهای به باغچهبان نیاز دارد.» این جملهای است که میرزا جبار عسگرزاده معروف به جبار باغچهبان، بنیانگدار نخستین کودکستان و نخستین مدرسه ناشنوایان در ایران به آن اعتقاد داشت.
او غنچههای ناشنوای باغ کشورمان را رها نکرد و با تاسیس نخستین مدرسه ویژه کودکان ناشنوا هم نام و یاد خود را جاودانه کرد و هم موجب شد کودکان ناشنوا شانس ادامه تحصیل و شکوفایی استعدادشان را از دست ندهند. نام باغچهبان که میآید خیلی از ما یاد کودکان ناشنوا میافتیم و به وجود چنین شخصی افتخار میکنیم زیرا آقای باغچهبان با توجهی ویژه به کودکان ناشنوا زمینهساز رشد و موفقیت آنها شد و مسیری درست و علمی را در حوزه آموزش کودکان استثنایی در کشورمان پایهگذاری کرد.
باغچهبان که بود؟
میرزا جبارعسگرزاده ۱۹اردیبهشت۱۲۶۴درشهر ایروان به دنیا آمد امااصالتا ایرانی واهل تبریز بود.به همین دلیل هم در۳۴ سالگی و در بحبوحه جنگ ارامنه و مسلمانان همراه خانواده خود به مرند رسید. او که سالها در ایروان معلم بود، در مرند مشغول تدریس در کلاس اول دبستان این شهر شد. وقتی آوازه این معلم ماهر به مدیرکل معارف آذربایجان رسید، او را از مرند به تبریز منتقل کردند. سال ۱۳۰۲ بود که کودکستان تبریز را با نام «باغچه اطفال» تاسیس کرد.
عسگرزاده چگونه باغچهبان شد؟
باغچهبان خودش درباره اینکه چرا نام باغچهبان را به جای عسگرزاده برای خود برگزیده اینگونه گفته است:« یک روز یکی از دوستانم با شوخی به من گفت: تو برای بچههای تبریز باغچه دایر کردی و الان باغچهداری میکنی! تو باغچهبان شدهای! و پس از آن شوخی، من باغچهبان را به جای عسگرزاده برای نام خانوادگی آیندهام موقع گرفتن شناسنامه ایرانی انتخاب کردم.»
سنگ بنای نخستین مدرسه ناشنوایان
حضور چند بچه ناشنوا در باغچه اطفال باعث شد باغچهبان به فکر ابداع راهی برای آموزش خواندن و نوشتن به کودکان ناشنوا بیفتد. او اعلام کرد که در باغچه اطفال، کلاس آموزش خواندن، نوشتن و حرف زدن به کودکان ناشنوا به صورت رایگان برگزار میشود. سه دانشآموز ناشنوا در این کلاس ثبتنام کردند. ۶ ماه بعد، یک جلسه امتحان با حضور مردم برای آن سه کودک برگزار کرد و آن سه دانشآموز توانستند در حضور مردم جملاتی را بنویسند، بخوانند و با زبان خودشان به سوالات جواب بدهند.
توجه به کودکان ناشنوا
کمکم شاگردان دیگری در این مدرسه کوچک ثبتنام کردند و در همان روزها او موفق شد وسیلهای برای شنیدن این کودکان اختراع کند و آن را به نام «تلفن گنگ» یا «سمعک استخوانی» به ثبت برساند. او در ادامه توانست چند کتاب درسی برای کودکان ناشنوا بنویسد، «جمعیت حمایت از کودکان کرولال» را تشکیل بدهد و آموزشگاه باغچهبان را با حمایت مردم تاسیس کند. وی در سال 1307 به درخواست رئیس فرهنگ فارس به شیراز رفت و کودکستانی در این شهر بنیاد نهاد. بعد از پنج سال خدمت در آنجا به تهران آمد و سال 1312 با تاسیس اولین مدرسه، رسما به تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا پرداخت.
گسترش شیوه آموزش کودکان ناشنوا
سال 1314 ازسوی وزارت فرهنگ دستور تعلیم الفبای او که امروزه به روش باغچهبان معروف است منتشر شد. از این روش هنوز در کلاسهای دبستانی و سوادآموزی بزرگسالان استفاه میشود. یکی از کتابهای او به عنوان «بابابرفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان به چاپ رسید و شورای جهانی کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
تلفن گنگ (گوشی استخوانی)
تلفن گنگ یا گوشی استخوانی نام دستگاهی است که جبار باغچهبان در۲۲بهمن۱۳۱۲شمسی اختراع کرد. روش کارکرد آن به این صورت بود که شخص ناشنوا با گرفتن میله آن به دندان میتوانست از طریق استخوان فک صورت، ارتعاشات صوتی را دریابد و بشنود. باغچهبان چگونگی اختراع این دستگاه را اینگونه توضیح میدهد: «در پانزده سالگی در اثر تصادفی گوش راست من کر شد. شخص معالج در اثنای معالجه ساعت رانزدیک گوشم میگرفت نمیشنیدم ولی وقتی آن رابه گوشم میچسباندم، احساس میکردم که میشنوم! اتفاقا روزی وقتی که به سمت چپ خوابیده بودم و گوش شنوایم به وسیله بالش گرفته شده بود، ساعت را به گوش راست گذاشتم و صدای آن را شنیدم. کنجکاو شدم و ساعت رابادندان گرفتم و احساس کردم صدای ساعت را بهخوبی میشنوم. چند بار تکرار کردم و دیدم جدا میشنوم. خلاصه دریافتم که هر گاه گوش شنوای من بسته باشد، از طریق دندان صدای ساعت را میشنوم. روزی هنگامی که به تعلیم کرولالها مشغول بودم ناگهان این موضوع یادم آمد و بچههای کرولال را با گرفتن ساعت در دهان امتحان کردم ودیدم میشنوند.چون نتیجه مثبت بود،به فکرساختن«گوشی استخوانی» برای کرولالها افتادم…» جبار باغچهبان ۴آذر سال ۱۳۴۵در۸۱سالگی و درحالی که زندگی جدیدی به کودکان ناشنوای ایرانی بخشیده بود، بر اثر بیماری از دنیا رفت.
مریم زاهدی - خبرنگار چاردیواری