چگونه از جزیره امنمان به ساحل موفقیت برسیم؟
جزیره امنیت
اسم منطقه امن یا به قول فرنگیها «کامفرت زون» را یحتمل شنیده باشید. منطقه امن دقیقا همانجایی است که در آن احساس راحتی و آرامش داریم. کارهایی را انجام میدهیم که روی آنها کنترل داریم. از کارهای غیرقابل پیشبینی و حتی ورود آدمهای جدید و کارهای جدید به زندگیمان جلوگیری میکنیم تا یکوقت بختک ترس و اضطراب روی ما سایه نیندازد و بتوانیم بنشینیم و دمی به شادی بگذرانیم، اما دریغ از اینکه تا وقتی درد و ترس و اضطراب نباشد، رشدی نیست.
یکشبه موفقشدن و مجسمشدن رویاهای در سرمان با چراغ جادو فقط در فیلمها اتفاق میافتد و اینجا زندگی واقعی است! اینجا باید مدتها تلاش کنی و از هر آنچه میخواهی بگذری تا قدمبهقدم در مسیر موفقیت گام برداری و قطعا این مسیر پر از موانع و چالش و سختی و رنج خواهد بود. حال اینکه چطور از این منطقه خارج شویم و خودمان را در دل ترس بیندازیم خود حدیث مفصلی است که بخوانید از این مجمل.
بررسی نقطه آغاز و فرجام
درابتدای مسیر خروج از این جزیره باید آن راموشکافانه بررسی کنید. ببینید روی چه کارهایی کنترل پیدا کردید. چه احساسی دارید و از تجربه چه احساساتی واهمه دارید که نمیخواهید از این منطقه خارج شوید.حتی نوشتن و به واژه تبدیلکردن موقعیتی که درونش هستید و موقعیتی که میخواهیدش، میتواند مثمرثمر باشد و به شما کمک کند که نقشه راهِ واضح و موتور انگیزه داشته باشید. ترسیم موقعیتی که دوست دارید در آینده تجربه کنید و به آن برسید خیلی مهم است. سعی کنید دقیق بنویسید که دوست دارید به چه چیزهایی دست یابید. این ترسیم موقعیت از اضطراب شما برای خروج از محدوده امن میکاهد و کمک میکند که اقدامات لازم را برای رسیدن به اهدافتان پیدا کنید و قدمبهقدم وارد منطقه رشد و یادگیری شوید.
کارهای متفاوت و دوستداشتنی
به کارهایی فکر کنید که همیشه به آنها علاقه داشتهاید اما بهدلیل ترس از ریسک و نامعلومبودن مسیر از انجامدادن آن کارها سر باز زدید. مثلا ممکن است شما به یک ورزش خاص یا زبان خاص علاقهمند باشید، خودتان را در معرض این کارهای متفاوت و دوستداشتنی قرار دهید، در عین اینکه از محدوده امنتان کمکم خارج میشوید کارهایی را انجام بدهید که همیشه دوست داشتید، تا متوجه شوید کشف دنیای بیرون چقدر میتواند لذتبخش و هیجانانگیزتر از تکرار کارهای روتین و تکراری باشد. یا حتی برای شروع میتوانید از قدمهای کوچکتر مثل اینکه کارهای معمولتان را به روشی دیگر انجام بدهید، آغاز کنید؛ مثلا اگر همیشه با سرویس به مدرسه میرفتید اینبار از وسایل نقلیهعمومی استفاده کنید، مطمئن باشید بیتاثیر نخواهد بود.
قدمهای آهسته
آهسته و پیوسته پیشرفتن در این مسیر بیشتر از ناگهانی اقدامکردن جواب میدهد، اینکه ابتدا کارهایی معمولی اما خارج از روتین انجام دهید مثل اینکه برای اولینبار به نانوایی بروید و در صف نان صبحگاهی بایستید قدمقدم شما را برای اتفاقات بزرگتر آماده میکند؛ مثلا اگر برای شروع از منطقه امنتان خارج شوید، بروید و برای جمعیت زیادی سخنرانی کنید، قطعا هم برایتان میزان اضطراب و دشواری بیشتری دارد هم اینکه ممکن است با خرابکردن آن سخنرانی ناامید شوید. با گذاشتن هدفهای کوتاهمدت و رسیدن به آنها ذرهذره نور امیدواری در دلتان جمع میشود و خود را توانمند مییابید، عزتنفس و اعتماد بهنفس و حتی آمادگیتان هم افزایش یافته و حالا آماده هستید با یک هدف بلندمدت مواجه شوید!
مواجهه با هیولای ترس
گمان نکنید که بهمحض خروج از منطقه امنتان موفقیتهای فراوان انتظار شما را میکشند و فردای آن روز جایزه نوبل را گردن شما میاندازند. برای رسیدن به جزیره یادگیری و رشد باید از جنگلی کمی مخوف به نام جنگل ترس بگذرید. اگر در این مرحله موفق شوید، وارد محدوده یادگیری میشوید و باز اگر استمرار داشته باشید به رشد میرسید. به قول قدیمیها کار نیکو کردن از پرکردن است. شما ابتدا باید با این هیولای ترس مواجه شوید، اما همانطور که خدا هم وعده میدهد قطعا بعد از هر سختیای آسانی است. «پیه این ترس را به تنتان بمالید تا لذت یادگیری و رشد و موفقیت را بچشید.» قطعا برای اولینبار ارائه تز در کلاس، تنها بیرون رفتن و... ترسناک خواهد بود، اما تا خودت را در دل ترسهایت نیندازی و به او نشان ندهی که قویتر از این حرفهایی، زندگی هم به تو روی خوشش را نشان نخواهد داد.
عینک خوشبینی
مهمترین نکته برای آنکه از محدوه امنتان خارج شوید، ایجاد تفکر و نگرش مثبت است. اکثر کسانی که از رویارویی با دنیای بیرون واهمه دارند، ترسهایی را برای خود پروراندهاند که غیرحقیقی است و اصلا شاید هیچگاه به آن برنخورند؛ مثلا ممکن است شخصی خیال کند اگر در جمع صحبت کند دوستانش مسخرهاش خواهند کرد، ولی در واقعیت اصلا اینطور نباشد.پس باید عینک خوشبینی را به چشمهایمان بزنیم و به اتفاقات مثبتی که میتواند رخ بدهد بیشتر از اتفاقات منفی نگاه کنیم. به قول معروف تو میخواهی بپری و میگویی اگر بیفتم چه؟! من میگویم اگر پرواز کنی چه؟!... ایجاد نگرش مثبت مهمترین عامل برای آن است که به ساحل موفقیت برسید.
اتمسفر رشد
میگویند شخصیت شما برگرفته از پنج نفر از نزدیکترین افرادی است که با آنها نشستوبرخاست میکنید. تاثیر آدمهای زندگیمان در شخصیت و کردار ما بهوضوح روشن است. اگر آدمهای اطراف شما خودشان باورهای محدودکننده دارند و دائما واهمه و هراس دارند، پرواضح است که شما هم این باورها را بهغلط به یدک بکشید، حتی ممکن است آن آدمها خانواده شما باشند اما شما باید بدانید که مسیر موفقیت نیاز به چالش دارد، پس اگر میتوانید سعی کنید آدمهایی که با آنها معاشرت میکنید را تغییربدهید.دوستانی پیدا کنید که اهل به چالش کشیدهشدن و رشدکردن هستند. در مجامع و گروههایی به این شکل حضور پیدا کنید.مطمئن باشید وقتی اتمسفر رشد و تلاش، اطراف شما وجود دارد مانند انرژی جنبشی به شما هم سرایت خواهد کرد و شما را هم به جنبش واخواهد داشت... .
ریحانه اوسطی - نوجوانه