نگاهی به اقتباس از یک داستان جنایی در تلهتئاتر خاطرهانگیز «معمای یک قتل»
آگاتا کریستی؛ شاهدی برای دادگاه
آثار نمایشی جنایی همیشه جذابیت دارند. اینکه مثل یک کارآگاه با قصه همراه شوی و در پی کشف راز قتل ذهنت درگیر شخصیتها و رخدادها شود، گیراست.
از طرف دیگر، حتی اگر از زاویه دید جانی یا قاتلی که غیرعمد مرتکب جنایت شده است هم به ماجرا نگاه کنی، باز جالب است و آدرنالین طرفداران این آثار را حسابی بالا میبرد. در تلویزیون و در میان آثار کارآگاهی و جنایی که تا امروز راهی آنتن شدند، نامهای بزرگی میدرخشد. یکی از این نام ها، نویسنده مشهور، اگاتا کریستی است. امروز سراغ اثری متفاوت از او رفتیم که حالوهوای متمایزی نسبت به دیگر نوشتههایش دارد و دستمایه نگارش یک تلهتئاتر بهیادماندنی در دهه 70 خورشیدی شد.
درباره تله تئاتر
پاییز سال 1373 یک مجموعه نمایشی تلویزیونی در قالب تلهتئاتر راهی آنتن شد که قصه خود را برگرفته از یک داستان جنایی روایت میکرد. این مجموعه، به کارگردانی حسن فتحی «معمای یک قتل» نام داشت و با استقبال مخاطبان همراه شد. بازیگران شناختهشدهای همچون مهتاب نصیرپور، حمید مظفری، احمد دامود، کاظم هژیرآزاد، بهروز بقایی، فرزانه نشاطخواه، صادق هاتفی، مهتاج نجومی، سهراب سلیمی، خسرو بامداد، هوشنگ خلعتبری، نصرت طاهری شعاع، منوچهر بهروج، علی جاویدفر، مینو زاهدی، داریوش رضوانی، شهیار سعیدنیا، محمدعلی منافی، عادل رقابتی، فرهاد اسماعیلی، سیدداود حسینلی، محمد غفاری، محمدحسن قلیچ خانی، رسول قربانپور و... به نقشهای این اثر در تصویر جان بخشیدند. فیلمنامه را حسن فتحی براساس داستانی از اگاتا کریستی در پنج قسمت (مجموعا 273 دقیقه) برای گروه فیلم و سریال و تئاتر شبکه دوسیما نوشت. این سریال در سال 1374 در نخستین دوره جشنواره تولیدات تلویزیونی سیما، برنده سه جایزه و یک تقدیر شفاهی شد که شامل اهدای تندیس زرین بهترین کارگردان تلویزیونی به قاسم شاکری، تندیس زرین بهترین کارگردان هنری به حسن فتحی، دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن به مهتاب نصیرپور و تقدیر هیئت داوران از «تصویربرداران» این مجموعه نمایشی بود.
فتحی کارگردانی یا بازنویسی تلهتئاترهای دیگری نظیر سوتفاهم، تلهموش، ملکههای فرانسه، گربه نره و جان گابریل بورکمان را نیز در کارنامه دارد که از میان آنها، تلهموش نوشته مشهور دیگری از کریستی است.
در مجموعه معمای یک قتل میدیدیم که مرد جوانی متهم به قتل یک پیرزن است و از وکیلش میخواهد که بیگناهیاش را ثابت کند؛ اما همه شواهد بر مجرم بودن او گواهی دارند. سرانجام شهادت همسرش که با چهره و لباسی مبدل و بهطور ناشناس در دادگاه حاضر شده، او را تبرئه میکند.
درباره داستان
تئاتر تلویزیونیای که از آن نام بردیم از یک اثر نوشته آگاتا کریستی اقتباس شده بود. این داستان شاهدی برای بازپرسی نام دارد که در ایران در قالب یک مجموعه کتاب با عنوان «شاهدی برای دادگاه» منتشر شده است. این کتاب دربرگیرنده 10 داستان کوتاه است. کوزه آبی، شاهدی برای دادگاه، مرد چهارم، قصه عجیب سر آرتور کارمایکل، داستانهای تازی مرگ و… عناوین این مجموعهاند. این داستانها اولینبار در سال ۱۹۳۳ در انگلستان منتشر شدند و مضمون اصلی آنها برخلاف دیگر آثار آگاتا کریستی حول مسائل ماوراءالطبیعی و اتفاقات عجیبوغریب است.
درباره نویسنده
آگاتا کریستی، داستاننویس و نمایشنویس مشهور انگلیسی بیشتر بهخاطر نوشتههای جناییاش شهره است. نوشتههایی که بیشترین ترجمهها را به زبانهای دیگر در دنیا داشتند و تا امروز منبع ساخت فیلمها و تئاترهای بسیاری قرار گرفتند. در این میان هرکول پوآرو و خانم مارپل برای مخاطبان ایرانی نامهای آشنایی هستند. هر چند دیگر آثار او نیز منبع الهام و برداشت آزاد یا اقتباس بودند و از تلویزیون روی آنتن رفتند. این جنایینویس که ادبیات کارآگاهی را به اوج رساند در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب
در بخشی از کتاب شاهدی برای دادگاه میخوانیم: خرافات همیشه جذاب است. دوست داشتم زنی را که این معجزه را انجام داده ببینم. مثل آنکه خودش از این حادثه جان سالم بهدر برده بود و همراه گروه دیگری از آوارگان به انگلستان رفته بود. برای پیداکردن ردش خیلی بهزحمت افتادم. فهمیدم که به ملک تریرن در فولبریج در کورن وال فرستاده شده. سرم را تکان دادم و گفتم: خواهرم از ابتدای جنگ آوارگان بلژیکی زیادی را پناه داده. حدود بیست نفر. خب، همیشه میخواستم اگر وقتش را داشته باشم، دنبال آن زن بگردم. میخواستم با گوشهای خودم توضیحش را درباره آن حادثه بشنوم. با این مشغله و این طرف و آن طرف رفتنهایی که من دارم، یک کم چیزها یادم رفته. درواقع، همهچیز را فراموش کرده بودم تا اینکه اشاره تو به فولبریج دوباره آن را در یادم زنده کرد. گفتم: باید از خواهرم بپرسم. شاید چیزی راجع به آن شنیده باشد. البته آن بلژیکیها خیلی وقت پیش به کشورشان برگشتند. طبیعی است. با همه این حرفها اگر خواهرت چیزی میدانست خوشحال میشوم که خبرش را به من هم بدهی. با کمال میل گفتم: حتما این کار را میکنم. و ماجرا از این قرار بود.
آرمیتا علیرضایی از اهالی قلم