روایت بازپرس و متخصص پزشکی قانونی از یک پرونده همسرکشی
افشای هوس شیطانی با نبش قبر
«فکرمیکردیم بعد از قتل آبها ازآسیاب افتاده و کسی متوجه ماجرا نمیشود. به همین دلیل باهم ازدواج کردیم اما بعد از دو سال کارآگاهبازی همسایهها راز جنایت را فاش کرد.» این روایت خلاصهای از پرونده همسرکشی است که در جلسه پروندهخوانی اندیشکده قسط و به همت بسیج دانشجویی دانشگاه علوم قضایی بررسی و تحلیل شد.
پروندهای که عاملان جنایت خیلی حرفهای عمل کرده بودند، اما خون قاتل دامنگیر آنها شد. قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران با پیگیری خود، راز این معما را فاش کرد و دکتر داوود میرویسی، متخصص پزشکیقانونی و مسمومیتها روایتگران این پرونده بودند.
اهمیت صحنه جرم در کشف راز قتل
در ابتدای این جلسه محمدجواد شفیعی، بازپرس جنایی تهران به تشریح روند کشف پروندههای قتل در تهران اشاره کرد و گفت: قتلعمد، حوادث دستهجمعی منجر به فوت، اسیدپاشی، فوت مشکوک وخودکشی از جمله جرائمی هستند که در دادسرای جنایی تهران رسیدگی میشوند. دادسرای جنایی تهران که یک دادسرای تخصصی است، 11شعبه دارد که شش شعبه آن مربوط به فوت مشکوک و قتل است. در صورت فوت یکنفر، باید جواز دفن او صادر شود. اگر فوت مشکوک نباشد این جواز توسط پزشک صادر میشود اما اگر مرگ مشکوک باشد با دستور بازپرس جنایی، جسد به پزشکیقانونی منتقل میشود تا بعد از کالبدشکافی و نمونهبرداری، جواز دفن صادر شود. حال اگر قتل یا فوت مشکوکی رخ دهد، بررسی صحنه جرم مهم میشود. ما دو صحنه جرم داریم. صحنه اولیه که قتل در آنجا رخ داده و صحنه ثانویه که جسد بعد از قتل به آنجا منتقل شده است. قاتل گاهی بعد از کشتن قربانی در خانه، مغازه، ماشین و... برای اینکه سرنخی از خود بهجا نگذارد جسد را به بیابان منتقل کرده داخل چاه میاندازد یا آتش میزند. در ایندست از قتلها ما دو صحنه داریم. بازپرس برای کشف راز قتل، هردو صحنه را بررسی میکند. بعد از گزارش قتل یا صحنه مشکوک، اولین دستور بازپرس حفظ صحنه است و کسی نباید تا حضور بازپرس به صحنه وارد یا از آن خارج شود. همچنین در آن نباید تغییری ایجاد کرد. حفظ صحنه خیلی مهم است. خاطرم هست چند سال قبل پروندهای را رسیدگی کردم که دختری با چاقو دوستپسرش را کشته بود. دختر ابتدا منکر بود و در بررسی محل قتل که خانهای 140 متری بود، لکهخونی را دیدم که داخل سهراهی چکیده بود. دستور بررسی آن لکهخون را دادم و با تطبیق خون کشفشده با خون مظنون راز قتل فاش شد. در تهران کشیک قتل از ساعت 9 صبح آغاز و تا ساعت 9 صبح روز بعد ادامه دارد و اگر قتل یا فوت مشکوکی رخ دهد، موضوع از طریق کلانتری به تلفن کشیک اعلام میشود. این مقدمه کوتاه برای این بود که اهمیت صحنه جرم و توجه بازپرس به کوچکترین سرنخها را بهطور خلاصه تشریح کنم. بازپرس وقتی سر صحنه قتل میرود باید همه نکات را یادداشت کرده و حتی به زمان تماس پلیس، نحوه رفتن به محل قتل و رسیدن به آنجا اشاره کند. وقتی به صحنهای میرویم از همان ابتدا همه فرضیهها و سرنخها را بررسی میکنیم تا زودتر راز قتل فاش شود.
همسایهها سرنخ را به پلیس دادند
بازپرس جنایی پایتخت سپس به پرونده همسرکشی اشاره کرد و گفت: در این پرونده مهناز 38ساله متهم است با همدستی مردی به نام سامان شوهر خود را سال 1400 به قتل رسانده است. در یکی از روزهای آبان سال 1400، درست در روزهایی که کرونا در جهان جولان میداد، مردی به نام سعید توسط همسرش به یک مرکز طب سنتی در تهران منتقل میشود که مرد 44 ساله مقابل مرکز دچار ایستقلبی شده و تلاش پرسنل آنجا برای نجات جانش، بیاثر بوده و جان میبازد. گفته شده بود، این مرد بر اثر بیماری قلبی جان باخته است. مهناز آن زمان از کادر دو بیمارستان به خاطر عدم تشخیص صحیح بیماری شوهرش شکایت کرد تا پرونده از دادسرای جنایی به دادسرای جرائم پزشکی ارسال شود. باتوجه به پرونده پزشکی سعید و نبود آثار تدافعی روی بدنش، پرونده با دستور بازپرس وقت به دادسرای جرائم پزشکی ارسال شد. مهناز بعد از آن هم پرونده را پیگیری نکرد تا مختومه اعلام شود. مدتی بعد گزارش کشف جسدی در سهراه افسریه به من گزارش شد که به محل رفتم، باتوجه به ردخون مشخص بود در آن محل به قتل رسیده است. باتوجه به بسته بودن دستان مقتول احتمال آدمربایی مرگبار را مطرح کردم. بعد از شناسایی هویت مقتول، دریافتیم با زنی متاهل ارتباط داشته است که همسر این زن نظامی بود و در همان محل خدمت میکرد. با ردزنیهای علمی و تخصصی به اطمینان رسیدم که این زن و شوهرش همراه برادرش مرتکب قتل شدند که هرسه را بازداشت کردم. با توجه به اینکه یکی از متهمان نظامی بود، پرونده را برای تحقیقات تکمیلی به حفاظتاطلاعات آن ارگان نظامی ارسال کردم. همان زمان مامور حفاظت گفت یکی از همکاران ما چندی قبل بر اثر سکتهقلبی فوت کرد اما باتوجه به رفتار مشکوکش احتمال میدهیم او به قتل رسیده باشد. خواستم موضوع را با ادله به سرپرست دادسرا اعلام کنند که در ادامه با پیگیری خانواده آن مرد و ماموران، این پرونده سال 1402 به شعبه بازپرسی من ارجاع شد. با بررسی ارتباطهای مهناز متوجه شدیم که حدود یک سالونیم با مردی ارتباط داشته است. باتوجه به پیامهای رد و بدلشده میان این زن و مرد احتمال قتل با مسمومیت قوت گرفت.
بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی درباره دلیل شک ماموران حفاظت به ماجرا گفت: سعید و همسرش در خانههای سازمانی زندگی میکردند. بعد از مرگ شوهرش سامان _ متهم ردیف دوم_چندباری به خانه آنها میرود و مهناز یکبار به همسایهها میگوید این مرد برادر رضاعی من است. دفعه بعد او را داییاش معرفی میکند. همین باعث شک زنان شده و موضوع را به همسران خود اعلام میکنند و پازل کشف این جنایت در جای خود قرار میگیرد. از سوی دیگر پرونده پزشکی مقتول را بررسی کردم که مشخص شد، سعید در یکماه قبل از مرگ، چندبار با درد شکم، کلیه و حالتتهوع به بیمارستانهای مختلف مراجعه کرده است. مشکل قلبی در او مشاهده نشده بود و پزشکان برایش استراحت تجویز کرده بودند. تا اینکه آخرینبار در یک مرکز طب سنتی ایست قلبی میکند. باتوجه به اینکه بیم فرار یا تبانی متهمان وجود داشت، دستور بازداشت آنها را صادر کردم که مشخص شد مهناز و سامان با هم ازدواج کردند و در یکی از شهرهای حاشیه تهران زندگی میکنند. مهناز و سامان دستگیر شدند اما در تحقیقات منکر قتل بودند و فقط ارتباط مخفیانه را قبول کردند. از سوی دیگر دستور نبشقبر را صادر کردم تا با انجام آزمایشهای سمشناسی علت مرگ را مشخص کنند.
شفیعی بااشاره به اقرار متهمان اظهارکرد: پس ازچند جلسه تحقیق وبازجویی سرانجام متهمان لب به اعتراف باز گشودند. مهناز در بازجوییها گفت: با سامان فامیل هستیم. قبل از ازدواج با آنها رفتوآمد داشتیم. 18ساله بودم که ازدواج کردم. سال 1399مرا در اینستاگرام پیدا کرد و پیام داد. بعد هم رابطه ما شروع شد. آن موقع فهمیدم او چشمش دنبال من بوده اما به دلیل اختلاف سنی پا پیش نگذاشته است. وضع مالیاش خوب بود. همین همصحبتی باعث شد عاشق هم شویم و تصمیم به ازدواج بگیریم. طبق نقشه قرار بود از همسران خود جدا شده و بعد ازدواج کنیم. سامان توانست از همسرش جدا شود اما شوهرم مرا طلاق نمیداد. میخواستیم هرطور شده باهم ازدواج کنیم و تنها راهی که پیشروی ما بود، قتل شوهرم بود. سامان پیشنهاد داد به چندنفر افغانی پول بدهیم تا شوهرم را بکشند که گفتم چون نظامی است همکارانش پیگیر میشوند و ماجرا لو میرود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم غیرفیزیکی او را حذف کنیم. سامان از چند پزشک که از دوستان و بستگانش بودند پرسوجو کرد و قرار شد دارویی به او بدهیم تا کسی متوجه قتل او نشود. سامان قرصها را تهیه کرد و برایم آورد. من هم روزی سه تا پنج قرص را در شربت یا دمنوش میریختم و به شوهرم میدادم. با خوردن قرصها چندبارحالش بد شد وبه بیمارستان رفت. دیگر از این وضع خسته شده بودم که آخرینبار سامان پودری به من داد و خواست با قرصها مخلوط کنم وبه شوهرم بدهم. آنشب خانواده همسرم از شهرستان آمده بودند. مادرشوهرم دارویی گیاهی داد و خواست دمنوش درست کنم. من هم قرص و پودر را در آن دمنوش ریختم و به شوهرم دادم که اینبار قبل از انتقال به مرکز درمانی ایستقلبی کرد.
سامان هم سرانجام به همدستی در این قتل اعتراف کرد و گفت: طوری برنامهریزی کرده بودیم که اگر همسایهها شک نمیکردند راز قتل فاش نمیشد، اما خون مقتول دامنگیر ماشد.وقتی قرصها اثر نکرد به ناصرخسرو رفتم و از مردی که دارو میفروخت دارویی خواستم که کار را تمام کند. او پودری را داد و گفت تضمینی است. بعد از قتل و فراموششدن ماجرا با مهناز ازدواج کردم و فکر میکردم همهچیز تمام شده که دستگیر شدیم.
از سامان درباره طلاق همسرش پرسیدم. او برای اینکه همسرش را طلاق دهد به او تهمت اخلاقی زده بود تا این زن از زندگی با او خسته و جدا شود. پس از تکمیل تحقیقات پرونده با صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. قضات دادگاه کیفری پس از رسیدگی به پرونده و باتوجه به درخواست اولیایدم، حکم به قصاص مهناز دادند. سامان هم به 25 سال زندان محکوم شد. این رای در دیوانعالی کشور تایید شده وبرای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد.پس ازاستیذان حکم درمرحله اجرا قرارمیگیرد واگررضایت اولیایدم جلب نشودمهناز قصاص میشود.
روایت نبش قبر
دکتر داوود میرویسی، متخصصی پزشکیقانونی که در کنار تیم جنایی رازگشایی از علت مرگ را در دستور کار دارد، در این جلسه گفت: سازمان پزشکیقانونی سه قسمت دارد. اول کمیسیونهاست که مربوط به پروندههایی است که نیاز به اظهارنظر بیش از یک نفر دارد. قسمت دوم معاینات است که در آن پروندههای مربوط به نزاع، تصادف و... رسیدگی میشود. بخش آخر هم سالن تشریح است که اجساد به آنجا ارجاع میشود. هرمرگی که درعلت آن علامت سوال وجود داشته باشد باید به پزشکیقانونی ارجاع و جسد کالبدشکافی شود. گاهی بحث مالی پشت آن است مثل تصادف و دیه، گاهی حوادث طبیعی است مثل زلزله و گاهی هم جنایی است. بخواهم برایتان مثال بزنم در ماجرای سیل امامزاده داوود ما اجساد را بررسی وعلت مرگ را مشخص کردیم. حال امکان داشت جسد مقتولی را درمیان گلولای انداخته باشند تا ردی از خود باقی نگذارند. برای این کارما باید دقت لازم را بهکار بگیریم و درهرحادثهای درباره علت مرگ نظر بدهیم. این متخصص ادامه داد: اجساد همراه گزارش کلانتری به پزشکیقانونی میآیند که این گزارش خیلی مهم است.برای مثال در پروندهای جسد مردی با ظاهری کارتنخواب در کیسهای درکنارجاده پیدا شده بود که درگزارش به این موضوع اشاره نشده و در ابتدا تصور میشد یک مرد عادی کارتنخواب است یا در ماجرایی دیگر دو نفر با مشکل اعصاب و روان در حال قلیان کشیدند درگیر شدند که یکی از آنها با چاقو 180ضربه با عمق کم به دوستش زد و جسد او را در حیاط رها کرد. آن حیاط پر از اردک بود و تصور میشد مرگ عادی است و زخمها به دلیل نوک اردکها بوده که بابررسی جسد متوجه ضربههای چاقو شدیم.درسالن تشریح درکنار کالبدشکافی، نمونهبرداری میکنیم تا آزمایشهای سرولوژی و سمشناسی را انجام دهیم. سعی میکنیم این اقدامات در کمترین زمان انجام و جسد تحویل خانواده متوفی شود. دکتر میرویسی درباره پرونده قتل سعید هم گفت: پس از دستور قضایی مبنیبر نبش قبر، تیمی به یکی از استانهای غربی رفته و جسد را از قبر خارج کرده و به پزشکیقانونی تهران منتقل کردند. به دلیل هوای سرد آن منطقه و دفن جسد در عمق دو متری زمین، پیکر از بین نرفته و توانستیم نمونهبرداری کنیم. ابتدا تصور میشد پودری که به مقتول دادند قرص برنج است که در آزمایش دریافتیم قرصی ضدافسردگی بوده که اثر قرص اول را تشدید میکرده است. گزارش بررسی جسد را بعد از آماده شدن به دادسرا ارسال کردیم.
محمد غمخوار - دبیر گروه تپش