کاش وقتی 14ساله بودم میدانستم!
خوشبختی یک احساس درونی است. افراد زیادی هستند که ما فکر میکنیم بسیار خوشبختند. افرادی که ثروتمندند یا از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردارند مانند پزشکان و مهندسان که ازنظر مردم جزو خوشبختترین و موفقترین افراد جامعه شناخته میشوند اما اینطور نیستند.
خیلی از افراد هستند که با اینکه از نظردیگران انسانهای موفقی هستند امابههیچ عنوان احساس خوشبختی نمیکنند و از مسیری که در زندگی رفتهاند پیشمان هستند. روانشناسان معتقدند که بسیاری ازمشکلات شخصیتی ورفتاری افراد در بزرگسالی، ریشه در دوران کودکی و نوجوانیشان دارد.دوران کودکی خیلی دست شما نیست و معمولا در این دوران نمیتوانید برای زندگی خودتان تصمیمی بگیرید و ناچار باید تسلیم محیط و افراد اطرافتان باشید اما در دوران نوجوانی که آغاز بلوغ و استقلال هر کسی است، تاحدی میتوانید تصمیمهایی برای زندگی و آینده خودتان بگیرید. دوران نوجوانی اهمیت زیادی در آرامش، موفقیت، خوشبختی و احساس رضایت شما از زندگی دارد.
درباره کتاب
در کتاب «فصل اول زندگی: کاش وقتی14 ساله بودم میدانستم» نوشته امیر صفاییراد، یادمیگیریدکه موفقیت و خوشبختی آنچیزی نیست که تاکنون به شما آموختهاند؛ بلکه یک احساس رضایت درونی است و نمیتوان آنرا با معیارهای بیرونی اندازه گرفت. تحصیلات عالی، یکی از مهمترین پایههای موفقیت شما در آینده است اما این موضوع فقط یکی از ارکان موفقیت و خوشبختی است که بهتنهایی هرگز نمیتواند شما را به سرمنزل مقصود برساند.جنبههای بسیار مهمتری در زندگی شما وجود دارد که اگر به آنها توجهی نکنید، هرگز نمیتوانید طعم موفقیت و خوشبختی واقعی را بچشید.
در این کتاب در مورد موارد مهمتری صحبت میشود که علاوه بر اینکه بسیار لذتبخش هستند،نقش مهمی درموفقیت و سعادت شما دارند. فصل اول زندگی یعنی دوران نوجوانی، پایه و اساس شخصیت شما در آینده را شکل میدهد.درلابهلای نوشتههای این اثر با آنچه برای سعادت، رضایت، موفقیت و خوشبختی شما در زندگی لازم است آشنا میشوید.درحال حاضر، پدرومادرها به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول پدر و مادرهایی هستند که به رشد و موفقیت فرزندشان اهمیتی نمیدهند و اعتقاد دارند، همانطور که خودشان بزرگ شدهاند و توانستهاند با موانع و مشکلات زندگی کنار بیایند، فرزندانشان هم میتوانند اینکار را بکنند. از نظر آنها انتهای موفقیت فرزندانشان در این است که بتوانند در یک شغل دولتی، با حقوق و مزایای حداقلی استخدام شوند و عجیبتر اینکه فرزندان ایندسته از والدین هم منتهای آرزوی خود راهمین میدانند! دسته دوم پدر و مادرهایی هستند که در این زمینه بسیار سختگیرند و سعی میکنند تمام امکانات آموزشی را بهکار بگیرند تا فرزندانشان، ناکامیهای آنها در زندگی را جبران کنند. اکثر والدین نسل جدید از این دسته هستند.
فرزندان والدین دسته اول معمولابه موفقیتهای خیلیبزرگی درزندگی دست پیدانمیکنندوآنهایی هم که به موفقیتهایی میرسند، معمولا همراه با درد و رنج فراوان، درکنار کار سخت و تلاش شبانهروزی است که توانستهاند به دستاوردهایی در زندگی برسند. در نهایت این افراد هم خودشان در آینده تبدیل به پدر و مادرهای نوع دوم میشوند و نمیتوانند الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند. فرزندان والدین دستهی دوم ممکن است بتوانندبا معدل بالا ازرشتههای مهندسی یا پزشکی فارغالتحصیل شوند اما قطعا در زندگی بدون والدینشان دچار مشکل میشوند و نمیتوانند در جامعه، محیط کار و در زندگی زناشویی خودشان، انسانهای موفقی باشند.
امیر علوی - چاردیواری