printlogo


سفر به فضا با موسیقی
با جمله «بذار خوش باشد» کم‌کم در حال قدم‌برداشتن به سمت‌وسویی هستیم که دقیق نمی‌دانم درصورت ابراز ندامت، دوربرگردانی خواهد بود یا نه! و درصدی توجه نداریم موزیک‌هایی صبح و نصف‌‌شب، در اتوبوس و تاکسی پخش می‌کنیم و تا خود فضا را با آهنگ می‌رویم، چه حس خوب یا بدی در ما ایجاد می‌کند؟

منظور، موزیک‌های انگلیسی یا غیرفارسی‌زبان‌هایی نیست که وقتی معنی‌اش را بخوانیم و در چند سایت سرچی کنیم، پی می‌بریم که آهنگ، فلان مفهوم شیطان‌پرستی یا هزاران مفهوم نامناسب اخلاقی را دارد.روی صحبت من، با همین آهنگ‌های فارسی‌زبان است. آهنگ‌هایی که اکثرشان بیان‌کننده روابط عاطفی، شکست‌های عشقی یا اشتباهات جبران‌ناپذیر و عمیق خواننده یا اطرافیان اوست. نوجوان نیز چنان با این سبک از موزیک‌ها همراهی می‌کند و هرجا که می‌رود آهنگ را واو‌ به واو با خود تکرار می‌کند که دیگری فکر می‌کند نوجوان دارد از اشتباهات و نامه اعمال خویش سخن می‌گوید. بماند که از هر ۹ کلمه، جمله یا مصراع آن، ۱۰‌کلمه انگلیسی دارد. انگار که فرد باید دانش زبان در حد آیلتس و تافل داشته باشد تا یک‌به‌یک کلمات را ترجمه کند و سپس به مفهوم ناواضح آهنگ پی ببرد.  به گمانم شاید پاسخ نوجوان از شنیدن این دسته‌از آهنگ‌ها، تنها ریتم و وزن موسیقیایی آن باشد. با این‌که طوطی‌وار تمام عبارات آهنگ را از بر می‌خواند اما درکی از مفهوم آن ندارد‌. شاید صرفا جهت همراه شدن با ریتم آهنگ، کلمات را ناخودآگاه حفظ می‌کند. موضوع شاید جالب‌تر شود؛ آن لحظه که نوجوان مدعی شود که تک‌تک کلمات آهنگ را می‌فهمد. اگر واقعا متوجه می‌شود، پس چرا چنان غلیظ می‌خواند که گویی خودش تمام موارد آهنگ را تجربه کرده‌است؟ چه شد که از موسیقی‌‌های پرمفهوم، رسیدیم به موسیقی‌ای که نماد افتخارش، پا گذاشتن بر برخی چارچوب‌های اخلاقی و شخصی باشد؟  چه شد که گوش دادن به آهنگ‌های مولانا، نماد بی‌کلاسی و عقب‌ماندگی شد؟
چه شد که آهنگی ‌‌که ابتدا و انتهای آن از نا‌امیدی و رویداد‌های مبتذل می‌گوید، ورد زبان نوجوان شد و آهنگ مورد علاقه‌اش، این دسته از موسیقی قرار گرفت؟

سارا یزدانی - خمینی‌شهر اصفهان