روح من گرسنه است غذای خوب لطفا
جایی میخواندم که روح هم، درست شبیه جسم به تغذیهشدن نیاز دارد منتهی با این تفاوت که اگر جسم فقط از راه خوردن تغذیه میشود، روح را با دیدن، خواندن، گفتن و شنیدن میتوان تغذیه کرد.
گاهی چاره یک کتاب خوب است و گاهی هم یک همصحبت خوب. اما چیزی که نسل جوان ما بیشتر از هر چیز دیگری با آن سر و کار دارد، ورودی گوشهاست و شنیدن. ترانه و موسیقی هم جزو انتخابهای اول کسی است که شنیدن را برای تغذیه روحش انتخاب میکند.چیزی که امروزه بازارش داغ است اما هرچه بیشتر میگردی، کمتر مورد مطلوبی پیدا میکنی. انگار هرچه میشنوی، روحت بیشتر سمت سولفاتهشدن میرود. سیر نمیشوی که گرسنهتر میشوی. درست مثل اینکه تشنه باشی و بخواهی خودت را با خوردن آب دریا سیراب کنی! یک محال دور که هیچوقت ممکن نمیشود.حکایت روح جوان و موسیقیهای امروزی هم همین است. آهنگهایی با ریتم تکراری و مضمون تکراریتر.
نکته مورد توجه در مورد آهنگها این است که در همین مضمونهای تکراری هم، محتوای درستی پیدا نمیکنی. آهنگ تو را سر ذوق نمیآورد، چراکه ترانهسرا فقط بهدنبال قافیهساختن بوده و خواننده، بهدنبال احساس و اکتهایی که شاید برای یک عده، تیر آخر جذابیت باشد.
اما در این میان، کسی حواسش به گوش ما، روح ما و تغذیه آن نیست!
برای کسی مهم نیست که روحت سیر میشود یا گرسنه! فقط میخوانند و میخواهند که آهنگشان را وایرال کنیم و رد میشوند. یک بازی که یک سرش در ظاهر برد است و سر دیگرش، باخت صددرصدی.
خواننده جان روح گرسنه مرا، گرسنهتر از این نکن!
زهرا سعیدی - اصفهان