بررسی نکات مثبت و منفی طرح میزبان سازمان بهزیستی در گفتوگو با رئیس انجمن مددکاری کودکان ایران
شوق زندگی یا وحشت جدایی؟!
اینروزها که در گوشههای این جهان پرهیاهو، خندههای کودکان اغلب با پژواک رویاهایشان آمیخته میشود، کودکانی هم هستند که از آغوش خانواده محرومند و دنیایشان همواره با فقدان و حسرت همراه بوده. در دنیای بیثبات و تهی از اعتماد این کودکان، ناگهان طرحی بهنام میزبان ازسوی مسئولان بهزیستی از راه رسید تا هر چندوقت یکبار، سوسویی از امید را برای داشتن یک خانواده هرچند موقت در دل این کودکان بیپناه ظاهر کند!
هرچند که مسئولان بهزیستی بیش از یکسال است که خرسند از اجرای این طرح دائما فواید داشتن یک خانواده موقت را برای کودکان گوشزد میکنند اما واقعیت این است که برای بسیاری از این کودکان، هیجان پیوستن دوباره به خانواده میتواند به سرعت به یادآوری دردناکی از رهاشدن تبدیل شود. چراکه لبخندهای درخشانی که هنگام قدمگذاشتن در آغوش خانوادههای عاریتی خود میزنند، اغلب ترسهای عمیقی را در منحنی صورتشان پنهان کرده است. آیا این واقعا همان شوق داشتن یک خانواده است؟ آیا این کودکان واقعا مورد استقبال و امنیت قرار خواهند گرفت؟ یا اینکه اگر خوششانس باشند و زنده بمانند پس از تمامشدن دوره مهمانی، خود را سرگردان در آبهای متلاطم تحولات عاطفی خواهند یافت؟
خردادماه امسال بود که جامجم درگزارشی با عنوان «زشت و زیبای یک میزبانی موقت» ابعاد مختلف اجرای این طرح را بررسی و تبعات آن را گوشزد کرده بود! متأسفانه اما نهتنها درهمان زمان مسئولان این سازمان گوش شنوایی نسبت به نقدها نداشتند بلکه اکنون مسئولان جدید نیز از عزم جدی خود در پیگیری اجرای طرح میزبان خبر میدهند. بااینوجود، چندروز پیش بود که انتشار یک خبر بار دیگر معادلات اجرای این طرح را بهم ریخت! خبر فوت مهسا گلستانی دختر ۱۱ ساله نیشابوری که در دوره آزمایشی ششماهه خود در خانواده میزبان بهسر میبرد اما هنوز نیمی از این میزبانی نگذشته بود که توسط والدین ناتنیاش در کاشمر به قتل رسید!
بهکجا چنین شتابان؟
از فروردین سال 1402 که طرح خانواده میزبان در استانهای مختلف کشور اجرایی شده است، مسئولان بهزیستی هراز چندگاهی تریبونی بهدست میگیرند و از موفقیتهای فرضی این طرح سخن میگویند و از خالیشدن بهزیستیها بهخود میبالند! بهطوریکه طبق آمار بهزیستی در آغاز سال ۱۴۰۰تعداد ۱۲۰۰کودک در شیرخوارگاههای کشور حضور داشتهاند که در اسفند سال گذشته این تعداد به ۶۱۲ نفر کاهش یافته است. همچنین براساس گزارش معاونت سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، تاکنون ۸۷ کودک در ۱۳استان اردبیل،آذربایجان شرقی،خراسان جنوبی، تهران، قزوین، اصفهان، خوزستان، کرمان، مازندران، کرمانشاه، سمنان، مرکزی و همدان وارد طرح خانواده میزبان شدهاند و بیش از ۶۰۰ خانواده برای حضور کودکان در خانواده خود ثبتنام کردهاند. اخیرا نیز سیدجواد حسینی سرپرست جدید سازمان بهزیستی کشور با بیان اینکه نگهداری ۱۸ هزار کودک در بهزیستی توسط خانواده جایگزین انجام میشود، از عزم جدی خود بر ادامه اجرای این طرح خبرداده و گفته است: ۲۵۰۰ کودک فاقد سرپرست در بهزیستی نیز به فرزندخواندگی و ۱۸۴ کودک به خانواده میزبان رفتند. مجموع این آماروارقام و عزم جدی مسئولان در اجرای آن نشان میدهد که اکنون طرح میزبان بهزیستی آنچنان باشتاب درحال حرکت است که میزان نگرانی را بیشتر ساخته است، چراکه امکان سنجش صلاحیت بهاینسرعت برای این سازمان وجود ندارد خصوصا که آشنایی کودکان با خانوادهها به حاشیه رانده شدهاست.
سود میلیاردی بهزیستی از اجرای طرح میزبان!
اگرچه درمعرفی طرح میزبان از سوی بهزیستی گفته شده «مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست منتظر خانوادهها هستند، چراکه جای همه کودکان این سرزمین، داخل خانواده است. کودک، مهمان و خانواده، میزبان است.» اما اینجمله، فرضیه سودمندی این سازمان از اجرای این طرح را پررنگ میکند! چراکه از یکسو ماهیت موقت این واگذاریها، اغلب به چرخهای از امید و دلشکستگی منجر میشود و هر بار بازگشت به خانه خانواده میزبان، سفری تلخ و شیرین و مملو از گرمای تعلق و درعینحال ترس طردشدگی است لذا از اینمنظر منفعتخواهی برای کودکان بسیار بعید است! اما یک وجه پررنگ این ماجرا بعد مالی آن است. سال 1401 بود که سرپرست وقت شیرخوارگاه شبیر درخصوص هزینه نگهداری کودکان گفت: متوسط نگهداری هر کودک بهطور میانگین حدود پنج میلیون تومان است. با چشمپوشی از روند تورم در این دوسال، واگذاری 184 کودکی که بنابر اعلام سرپرست سازمان بهزیستی، اکنون به خانوادههای میزبان رفتهاند ماهانه مبلغی حدود 920 میلیون تومان از دوش این سازمان برداشته است! امری که شاید شتاب و پافشاری مسئولان در اجرای این طرح را بهتر توجیه کند!
مسئولان بهزیستی پاسخگو باشند
ورود کودکان به خانوادههای موقت یک پارادوکس دلخراش است چراکه ذات پیوند با خانواده که راهی برای التیام و پرورش است، گاهی اوقات میتواند زخمهای رهاشدن و ازدستدادن را عمیقتر کند. سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفتوگو با جامجم درخصوص واگذاری کودکان بیسرپرست به خانوادهها میگوید: اینکه ما بهدنبال این باشیم که بتوانیم مرکززدایی کنیم و کودکان را به فضای درون خانواده ببریم، نگرش خوبی است و دراین زمینه با کمبود و یا محدودیت قانونی مواجه نیستیم چراکه در قانون، اینموضوع درقالب امین موقت و حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست پیشبینی شده است. وی با بیان اینکه در قانون حمایت از اطفال و نوجوانان هم برای حمایت از کودکان در وضعیت مخاطرهآمیز مولفههایی آمده که این کودکان را میشود حمایت و نگهداری کرد، میافزاید: آنچه درمورد اجرای طرح میزبان باعث نگرانی شده این است که هدف این باشد که کودکان را از مراکز خارج کنیم؛ درحالی که ما مسئولیت بیشتری در قبال این گروه از کودکان داریم. رئیس انجمن مددکاری ایران همچنین میگوید: طرح میزبان با عجله اجرا شد و اگر از همان زمان آغاز طرح در مشهد، متولیان آسیبشناسی میکردند، قطعا بهسمت توسعه این مراکز نمیرفتند. متأسفانه برخی از افراد هم بهدنبال نمایش و مانور صرفا یک طرح بودند بدون اینکه آثار آن را ببینند. وی بااشاره به قتل کودک کاشمری توسط والدین ناتنی خود میگوید: اکنون که این اتفاق افتاده، همه افرادی که در راهاندازی این مراکز و اجرای این طرح اثرگذار بودند باید نسبت به قتل این کودک پاسخگو باشند.
کودک کالا نیست
موسوی چلک در ادامه بااشاره به تبعات طرح میزبان میگوید: طبیعی است وقتی کودکی هرچند موقت به خانهای میرود و مجدد بازمیگردد، درگیر یک ارتباط عاطفی میشود و تحت تأثیر آن قرار میگیرد و چنانچه قدرت سازگاری نداشته باشد، خود این مسأله بر اعتمادبهنفس و عزتنفس کودکان اثر منفی میگذارد و کودک احساس ناکارامدی و ناتوانی در پذیرش میکند. این تازه آغاز کار است چراکه عوارض عاطفی ناشی از وابستگی به خانواده و دستبهدست شدن آن و چندگانگی آن موضوعی نیست که بهراحتی بتوان از آن گذشت. وی با بیان اینکه تبعات اجرای این طرح قابل تصور بود و بارها به مسئولان هم گوشزد شده بود، درخصوص راهکار اصلاح این طرح میگوید: اکنون شیوه حمایت سیستم قضایی را میتوان اصلاح کرد چراکه الزاما تاسیس یک مرکزی با عنوان شوق زندگی که در عمل مساوی مرگ کودک باشد حمایت محسوب نمیشود.البته برای بررسی این طرح از زبان مسئولان سازمان بهزیستی بهسراغ آنها هم رفتیم اما پیگیریهای ما برای مصاحبه با مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی به نتیجه نرسید و پاسخگوی ما نبودند!
سخن آخر
فارغ از زشتوزیبای این میزبانی موقت، ما بهعنوان یک جامعه باید این پیچیدگی را بپذیریم و بدانیم که سفر این کودکان فقط در مورد قرارگیری فیزیکی نیست، بلکه رفاه عاطفی آنها نیز بسیارمهم است.بنابراین انتظار میرود تامسئولان محیطی را ایجاد کنند که هرکودک،صرفنظر ازگذشته خود،احساس ارزشمندی، امنیت وحضورواقعی درخانه خود داشته باشد.تنها دراینصورت است که میتوانیم امیدوار باشیم که شکستگیهای قلب آنها را ترمیم کنیم و بهآنها اجازه دهیم عشقی را که ناامیدانه بهدنبال آن هستند در آغوش بگیرند و از آسیبهایی که زندگی جوان آنها را شکل داده است، شفا پیدا کنند.
زهرا حامدی - گروه جامعه