سینمای بیکتاب درجا میزند؟!
پنجشنبه گذشته، روز کتاب وکتابخوانی بود. شایدلازم باشدکه برای چندمینبار اشاره کنم که سینمای ایران از فقدان دستمایههای غنی و عمیق در رنج است. عدم ارتباط سینما با ادبیات بیتردید به عوامل مختلفی بستگی دارد ولی حتما بخشی از این آسیب گلدرشت به کمبود مطالعه در بدنه سینما برمیگردد.
دقتی در رزومه فیلمسازان شاخص نشان میدهد که اهل کتاب و کتابخوانی بودهاند. بهتاکید باید گفت که این کمبود مطالعه فقط سینما را از متن و دستمایههای اقتباسی محروم نکرده است بلکه باعث شده تا کلیت سینمای ما فقط در دایره قصههای ضعیف و بیاندیشه و فاقد حرف حسابی دور بزند. اغلب فیلمها از تحلیل و نگاه در زمینههای متنوع تاریخی/ادبی و فلسفی/اجتماعی محروم هستند، درحالی که سینمای موفق جهان از جمله «هند» در بطن و لایههای مختلف خود، بسیاری گفتنیها دارد. برای نمونه به یکی از این آثار میپردازم تا ببینید این الگوی فیلمسازی مردمی در هند، چرا همچنان میدرخشد. به احتمال قوی شما بیننده فیلم «گلستان» از تلویزیون بودهاید. فکر میکنم برای دفعه ششم یا هفتم درسال جاری است که فیلم گلستان ساخته «دیوید داوان» محصول ۱۹۹۰ سینمای هند از شبکه نمایش پخش میشود. جالب است بدانید که این داستان برای نخستینبار در سال ۱۹۶۰ با عنوان «نابغه بیسواد» ساخته شد و سپس در سال ۱۹۶۷ بهنام «مهربان» بازسازی شد و چنان مورد اقبال قرار گرفت که «گلستان» با هزینه دو کرور روپیه ساخته و به فروش ۱۴کرور درگیشه دست یافت. با یک حساب سرانگشتی از سال ۱۹۹۰ تاکنون شاید تلویزیون ایران بیش از ۲۰۰ بار این فیلم را نشان داده است؛ ترکیبی از کمدی و تراژدی مثل همه فیلمهای هندی دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی با آن دوبلههای مهیج و دوستداشتنی که باعث کشش مضاعف میشود.
اما نکتهای که در این فیلم ساده و معمولی جلب توجه میکند، بهره بردن از ایده داستان حضرت یوسف(ع) و ترکیب آن با باور به «کریشنا» در آیین «هندو»است که در شخصیت اصلی فیلم یعنی کریشنا تجلی مییابد. کریشنا یک اسم خوشآهنگ و محبوب هندو است. سیر ماجرای شخصیت اصلی فیلم دررسیدن به ثروت ومکنت پس از حسادت سوژههای ناتنی (فرزندان صاحبجی)، و عبور از دوران سختی و فقر، یادآور داستان یوسف(ع) است.درفیلم کدهایی واضح ازآن به چشم میخورد، که با اعتقاد هندوها به کریشنا (نماد عدالت و حکمت) درهم آمیخته است.
لرد کریشنا یکی از مورد احترامترین خدایان هندو است. او یکی از تجسمهای الهه ویشنو نیز هست و با مولفههایی چون خرد، شجاعت و شفقت شناخته میشود. اواغلب با فلوت دردست درحال نواختن ملودیهای خوشآهنگ به تصویر کشیده میشود. هند، به سرزمین هفتاد و دو ملت ملقب است و هندوها، مسلمانان و ادیان دیگر درکنارهم زندگی میکنند. در اواخر دهه ۸۰ میلادی (یعنی کمی قبلتر از ساخت گلستان) بین مسلمانان وهندوها تنشی شدید برسرزمین مسجد«بابُری»شکل گرفت که هندوها معتقد بودند که روی معبد «رام» ساخته شده و این تنشها در سال ۲۰۲۰ دوباره با انتشار کلیپهایی از خشونت خیابانی علیه مسلمانان سربرآورد. هدفم واکاوی این ماجرا نیست اما با دقت در فیلم گلستان میتوان با تحلیلی نشانهشناسانه حسننیت سازندگان فیلم را درک کرد که همه ادیان موجود در سرزمین هند را با خلق شخصیت کریشنا (صلحطلب و جویای عدالت) پرداخته است. هر چند هند و هر جامعه متکثری تا تبدیلشدن به گلستان و رسیدن به مقصد ایدهآل خود فاصله دارد اما گام برداشتن سینما دراین زمینه را باید ستود.
بازگردیم به مطلع این مطلب. چرا سینمای ما بهدور از چنین لایهبندیهایی است؟ جز این است که بدنه فیلمسازی ما از عرصه ادبیات قدیم و جدید فاصله دارد؟ اگر مروری بر آثار به نمایش درآمده طی یک دهه اخیر سینمای ایران صورت گیرد بعید است که بتوان چند مورد فیلمهایی را رصد کرد که درعین داستانپردازی ساده عامهفهم، متنی پروپیمان از محتوای راضیکننده برای مخاطبان جدیتر نیز داشته باشد. آیا به شرایط و فضایی بازخواهیم گشت که کتاب در دستان هنرجویان (ایضا فیلمسازان) جای موبایل را بگیرد. از قدیم گفتهاند آرزو بر جوانان عیب نیست!
محمدتقی فهیم - منتقد سینما