حرفهایی که باید به پدرم میزدم
کتاب «حرفهایی که باید به پدرم میزدم»، میگوید؛ شغل پدر هرکسی شاید از مهمترین و مؤثرترین فاکتورهای زندگیاش باشد. چیزی که حتما در مدرسه از تو میپرسیدند و با ارجاع به جواب همین سؤال بود که میتوانستند تیپ و قیافهات را بسنجند و بسیاری از رفتارهایت را تحلیل و قضاوت کنند.
شالاندون هم در رمانش به همین مسأله پرداخته است. رمانی که روایت رنجهای پسرکی فرانسوی است با پدری که شغلش معلوم نیست یا شغلهای مختلفی دارد و ما در طول خواندن کتاب، نمیفهمیم او دقیقا چه میکند. در فرمهای مدرسه پسر مینویسد که پدرش شغلی ندارد. هیچکس به خانه آنها نمیآید و پدر با شخصیتهایی خیالی است که ارتباط دارد، سایههایی که «امیل» فقط از پدرش دربارهشان شنیده است. «شغل پدر» درباره رابطه یک پدر و پسر است با پسزمینهای تاریخی و سیاسی. داستان در فرانسه و با تأکید بر بحران الجزایر و تصمیم ژنرال دوگل درباره خودمختاری این کشور در دهه 60 میگذرد. امیل 12 ساله، دانشآموزی است با هوش معمولی که با پدرش؛ فردی مرموز و خشن و مادرش؛ زنی مطیع و ترسو زندگی میکند. پدری که همزمان که پسر را مورد خشونت قرار داده در نظر او یک قهرمان است؛ چترباز و فوتبالیستی ملی، تشکیلدهنده یک گروه موسیقی معروف (گروهی که باعث شهرت ادیت پیاف شد)، یک قهرمان جودو، مشاور مخصوص ژنرال دوگل، جاسوس سازمان سیا.
نویسنده: سورژ شالاندن
مترجم: مهستی بحرینی
نشر: نیلوفر
سال انتشار: 1403