رخنه تفکر صهیونیستی در هنر
عبدالحمید قدیریان، یکی از هنرمندان باسابقه در عرصه هنرهای تجسمی است. هنرمندی که با همنسلان خود جریان هنر انقلاب را همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه هنری پایهگذاری کردند و همچنان نیز در این راه گام برمیدارند. این هنرمند نقاش تا امروز نمایشگاههای متعددی برگزار کرده است.
توجه او برای خلق اثر، همواره به سمت و سوی مفاهیم و آموزههای دینی و همچنین رویدادهای جهان بوده است. او که چندی پیش آثارش با موضوع مظلومیت مردم فلسطین در دوسالانه هنر ونیز به نمایش درآمد، بهتازگی از تابلوی انصارا... که یادمانی از جنبش مقاومت در منطقه، برگرفته از وقایع غزه و شهادت سید مقاومت، حسن نصرا... است، رونمایی کرده. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستهایم.
اگر ممکن است درباره رسالت اجتماعی هنرمند صحبت کنیم، بهخصوص اینکه اغلب آثار شما بازتابی از رویدادهای اجتماعی و جهانی و نشانگر آن است که منبع الهام شما برای خلق یک اثر، چنین موضوعاتی است.
هنر زبان قدرتمند و توانایی است و هرچقدر هنرمند نسبت به این حیطه مسلطتر باشد، میتواند دریافتهای خود را به شکل تاثیرگذاری در جامعه رسوخ دهد. قدرتمندی هنر تا جایی است که امروزه دشمنان ایران از این ابزار علیه ما استفاده میکنند، در حالی که خود ما به آن کم میپردازیم. طبعا وقتی خداوند به هنرمند عنایت میکند و چنین مولفهای را درون او قرار میدهد، انصاف نیست که او نسبت به وقایع پیرامون خود و آنچه در جهان میگذرد، بیتفاوت باشد. من جزو هنرمندان انقلاب هستم و همیشه در این سالها تلاش کردهام بهروز و در جریان وقایع باشم تا بتوانم با نگاه آیاتی، رفتار الهی را تدبر کنم و در راستای مفاهیم، منطبق با برنامههای الهی کار و به جامعه کمک کنم. طبعا نمیتوانم بهعنوان یک هنرمند چشم خود را نسبت به آنچه درحال رخ دادن در غزه و لبنان میگذرد، ببندم و سعیام براین بوده تا به سهم و بضاعت هنری خود، آثاری برگرفته از این مضامین خلق کنم.
بعضی از هنرمندان به این مسأله اشاره میکنند که پرداختن به مفاهیم اجتماعی و مسائل جهانی، باعث میشود تا اثر هنری تاریخ مصرف پیدا کند، در حالی که اینطور نیست و میبینیم هنوزهم آثار بسیاری در تاریخ هنر با چنین رویکردهایی جاودانه شده است، نظر شما دراینباره چیست؟
تفکراتی از این دست که بعضی از هنرجویان و هنرمندان دارند، همان آموزههایی است که در دانشگاهها به آنها آموختهاند و آنها نیز به عنوان قانون و اصول خدشهناپذیر به آن آموزهها نگاه میکنند. غافل از اینکه این نوع منظرها برگرفته از تفکر صهیونیسم است، تفکری که در ساختار دانشگاهها رسوخ کرده، بهخصوص نمود آن را در دانشگاههای هنر مشاهده میکنیم که به صورت ساختاری و عالمانه مسیری را برای جوانان ما تبیین کردهاند. آنچه مسلم است، مسیر تفکر صهیونیسم هیچگاه به خدا منتهی نخواهد شد. آنچه در سؤال به آن اشاره کردید و متاسفانه در تفکر برخی از هنرمندان ما دیده میشود، درست نیست، وگرنه با نگاه به تاریخ هنر میتوان دریافت که اغلب آثار ماندگار، کارهایی است که با الهام از وقایع زمان خودشان تصویر شده است. مانند آثاری که از دوران انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب روسیه، استقلال آمریکا و... وجود دارد که توسط هنرمندان بزرگ و نامدار تولید شده و هنوز هم با گذشت سالیان دراز، همچنان حرفی برای گفتن دارد و از ابعاد مختلف، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. اتفاقا وقایعی که از پشتوانه قوی برخوردار است، نهتنها در طول زمان از بین نمیرود که در سالهای آینده شکوفاتر هم میشود. غزه، امروز عاشورای معاصر است، وقایعی که در شرایط کنونی در غزه اتفاق میافتد، چشم جهانیان را به خود خیره کرده است. مسلم است که هنرمند متعهد نمیتواند ساده از کنار چنین فجایعی عبور کند. بنابراین مفاهیم اجتماعی نهتنها با انعکاس در آثار هنری کهنه نمیشود که چراغ راهی برای مسیر آیندگان نیز خواهد شد.
به نظر شما آثاری مانند انصارا... که با چنین مفهومی تصویر شده، چقدر میتواند علاوهبر مخاطبان داخلی، بازتاب بینالمللی داشته باشد؟
دو موضوع در این زمینه وجود دارد؛ یکی توان هنرمند و دیگری مفهوم مدنظر هنرمند که بهواسطه اثری که خلق میکند، مفهومی را به مخاطبان منتقل میکند. با نگاه به پیرامون خود درمییابیم که امروزه، خداوند طبق برنامهای که دارد جهان را با ایجاد صحنههای سخت به سمت مفاهیم خداباوری و الهی میکشاند؛ لذا آثاری که با این درونمایه تولید شده باشد بهمرور زمان جایگاه پیدا خواهد کرد. ضمن اینکه همیشه به این شکل بوده که اثر هنرمند در آینده، مورد قضاوت و ارزیابی قرارمیگیرد و طبعا درباره کارهای من هم به همین شکل خواهد بود.
اصولا چه انگیزهای باعث شد تا به خلق تابلو «انصارا...» بپردازید؟
من این نقاشی را براساس درکی که از آیات قران داشتم، کارکردهام و تلاشم بر این بوده که با نظر به آیات قرآن، اثری ارائه کنم که درجهت فهم اتفاقات پیش رو هم باشد. میتوانم بگویم «انصارا...» درواقع در امتداد سه نمایشگاه قبلی من است، از این رو، شاید درک این اثر بهتنهایی برای مخاطبانی که آثار سه نمایشگاه قبلی را ندیدهاند، کمی دشوار باشد. من در این اثر میخواهم بگویم که راه نجات ما، بالا رفتن از قله فضل الهی و درنهایت رسیدن به نورا... و بهره گرفتن از آن برای اصلاح جامعه است. باید بُعد نورانی انقلاب را به آن برگردانیم، باید فرهنگ قرآن را که همان فرهنگ رفتن به سوی نور است در جامعه رواج دهیم. باید در گام دوم انقلاب شیعیان با نور اهل بیت علیهمالسلام آشنا و در آن ساکن شوند و از آن بهره ببرند تا از صحنههای سخت پیش رو به سلامت عبور کنند. با دقت نظر در وقایع پیرامون خود و جهان، خواهیم دید که امروزه حضور اجنه و شیاطین در جامعه ما و جوامع جهانی، پررنگ شده و انسان معاصر را با چالشهای سختی مواجه کرده است. در قرآن از اجنهای سخن گفتهشده که بسیار ریاضتکشیده و قوی هستند به نام دیاران، که من در آثار پیشینم به آنها پرداختهام، آنها توان آن را دارند که بهلحاظ روانی انسانها را تحتالشعاع قرار دهند،چندان که برخی اتفاقات ناخوشایند امروزماناشی ازوجود طلسم همین موجودات است که دست در دست صهیونیسم دارند. به باور من، راهکار و نجات از دست شیاطین، پرورش کسانی است که با نورخدا آشنا و مانوس باشند و توان بهره بردن از نورا... را برای اصلاح جامعه داشته باشند که به آنها در قرآن انصارا... گفته میشود.
آزاده صالحی - گروه فرهنگ و هنر