printlogo


آشفتگی در صبوری!
مهاجرت موضوعی است که نوشتن از آن، به خصوص برای نویسنده‌ ایرانی، می‌تواند سهل و ممتنع باشد‌؛ در کشوری که همیشه یکی از بحث‌های داغ و‌ تجربه زیسته‌ بخش قابل توجهی از جامعه، یافتن جایی است برای دست‌یافتن به امنیت و آرامش.

درواقع یک‌ فرد ایرانی متعلق به هر طبقه‌ اقتصادی و فرهنگی هم که باشد، با مهاجرت غریبه نیست و می‌تواند با پوست و استخوان درکش کند. همین شاید برای نویسنده ایرانی، زمانی که از مهاجرت می‌نویسد، ارتباط با مخاطب را سهل می‌کند. ولی از طرفی اگر داستان، روایت‌های واقعی یا هر قالب دیگری از نوشته، به مسائلی بپردازد که گوش مخاطب از آن پر است، احتمال دارد باعث جذب نشود که هیچ، به‌راحتی دلیلی بشود برای دفع مخاطب. نرگس مساوات ولی انگار با مهاجرت-مثل بسیاری از ایرانی‌ها- آشناست و در عین‌حال، نگاهی تازه ‌و خواندنی به این مقوله دارد. مساوات در اولین رمان خود، خاک زوهر یا وقت چیدن گیس‌ها، نه بنای شعار‌دادن دارد و نه از شرایط موجود فریاد شکایت سرمی‌دهد تا هجرت را باورپذیر سازد. بلکه تمهیدی ظریف‌تر برای باورپذیر کردن داستانش برمی‌گزیند‌؛ دست مخاطبش را می‌گیرد و او را با شخصیت اصلی و ضد قهرمانِ داستان، پگاه، همراه می‌کند. پگاه راوی اول‌شخص؛ روایتگر خستگی خود در 15 پرده‌، صبور و همزمان آشفته‌، شخصیتی رئال و باورپذیر است. 

نویسنده: نرگس مساوات
نشر: ثالث
سال انتشار: 1403
تعداد صفحه: 102