نقدی بر فیلم یادگار جنوب
عشق سرگردان در گذشته و آینده
فیلم«یادگار جنوب»داستانی عاشقانه از عشق جنونآمیز وحید نسبت به شیدا است که حتی پس از مرگ او نیز ادامه پیدا میکند؛ عشقی که دردسرهای زیادی را برای وحید به همراه دارد اما در پایان به او میآموزد که گذشته، نمیتواند جزئی از آینده باشد و برای زندگی بهتر، باید از گذشته و حوادث آن عبور کرد.
ناهنجاریهای اثربالاست و مناسب افراد زیر۱۵سال نیست.شغل یکی ازشخصیتها، تنفروشی است و این در اثر عنوانمیشود. مخاطب از جایی وارد روایت میشود که وحید با زن دیگری وارد رابطه عاطفی شده و سوروسات عروسی و ازدواج به راه است. نشانهای نیست که به مخاطب بگوید زنی که با شروع قصه بر صفحه ظاهر شده، بدلی عاطفی است از زنی دیگر به اسم شیدا که حالا بهکمارفته و وحید سعی کرده جای خالیمانده درون قلبش را اینچنین پر کند. روایت فیلم یک ساختار غیرخطی و مقداری پیچیده دارد و مخاطبی که تا حوالی دقیقه ۶۰ فیلم پر از ابهام و سؤال است، ناگهان با یک فلشبک، خط و ربط خیلی از اتفاقات را میفهمد و ادامه ماجرا را دنبال میکند. ابتدا معلوم میشود این زن که الناز شاکردوست نقشش را بازی کرده، یک زن بدنام است اما در ادامه به نظر میرسد این خود وحید نبوده که چنین زنی را برای جایگزینی با شیدا انتخاب کرده بلکه او را برای کلاهبرداری و بالا کشیدن ثروتش، انتخاب کردهاند. با اینکه قصه یادگار جنوب چند درونمایه عاطفی قوی دارد؛ مثل عشق نامتعارف و ابدی، کینهجویی مرگبار و تلاش یک نفر برای بازسازی خاطرات عاشقانهاش با یک نفر دیگر اما همین فرم روایی غیرخطی که مقداری سوررئالیستی هم هست، ممکن است باعث شود که ذهن مخاطب به جای اینکه درگیری عاطفی پیدا کند، بهواسطه درگیری با حل چیستانهای روایت، با آن درگیری عقلی پیدا کند.یادگار جنوب بعد از«جاندار» دومین فیلم بلند سینمایی از حسین دوماری و پدرام پورامیری است؛ دو نفری که قبلا در فیلم کوتاه همکار بودند و فیلمنامههای «شنای پروانه» و «سریال یاغی» را هم کنار محمد کارت نوشته بودند. تمام داستانهایی که این دو نفر تاکنون نوشتهاند، در یک فضای بهخصوص شهری میگذشت که متعلق به طبقات متوسط رو به پایین یا حتی گاهی فرودست بود و فرم رئالیستی داشت اما یادگار جنوب تجربه کاملا متفاوتی برایشان محسوب میشود. روایت فیلم مشخصا ازیک دغدغه اجتماعی برنخاسته و انگار قرار بوده بدهکاریهای سینما به پورامیری و دماری را صاف کند.اساسا بازنمایی جنون همواره واجد جذابیت دراماتیک در ادبیات نمایشی و داستانی بوده است. سازندگان یادگار جنوب هم مدعی هستند درباره یک عشق جنونآمیز فیلم ساختهاند و تمام تلاش خود را برای اثبات ادعای خود کردهاند. آنها گمان کردهاند که با توسل به ادابازی، میتوانند جنون را بازنمایی کنند، در حالی که اساسا در ادبیات روانکاوانه، جنون محصول از کار افتادن مکانیسمهای دفاعی، انقطاع با واقعیت و بروز پدیدههایی از قبیل هذیان و توهم است! در باب شخصیتپردازی هم باید بگویم در این زمینه هم کمیت فیلم بهطور اساسی لنگ میزند. ما درباره گذشته شخصیت وحید (وحید رهبانی) اطلاعات چندانی نداریم. نسبت شبهخانوادگی او با خانواده شیدا و صالح، چندان درست و واضح تعریف نمیشود. شمایل عشقورزی او به شیدا و واکنشهایش هم اگزجره شده است. درواقع فیلم قادر نیست تصویری روانشناسانه از وضعیت وحید به مخاطب ارائهدهد.
محمدرضا دلیر - نویسنده و منتقد