دنیای کشفنشده بازیهای ویدئویی
در دنیایی که هرساله شاهد انتشار بازیهای عظیم با گرافیک خیرهکننده، داستانهای حماسی و بودجههای چند صد میلیون دلاری هستیم، بهنظر میرسد بسیاری از این بازیها در دام تکرار فرمولهای موفق گذشته افتادهاند.
بازیهایی که با وجود کیفیت فنی بالا، گاهی اوقات احساس میشود روح خلاقانهای که روزی صنعت بازی رامتحول کرد، در آنها کمرنگ شده است.از سوی دیگر بازیهای مستقل (Indie)با بودجههای محدودوتیمهای کوچک، نشان دادهاندکه خلاقیت و نوآوری لزوما به منابع مالی کلان وابسته نیست. بازیهایی مثل Hades وCeleste ثابت کردهاند که ایدههای کوچک میتوانند تأثیرات بزرگی داشته باشند. در این یادداشت به بررسی این موضوع میپردازیم که چرا بازیهای بزرگ به نظر میرسد در دام تکرار افتادهاند،چگونه بازیهای مستقل توانستهاندخلاقیت رابه صنعت بازی بازگردانندوکسانی که هنوزبااین دنیاآشنانشدهاند،چه جواهرهای نایابی رادرصنعت ویدئوگیم ازدست دادهاند.بازیهایبزرگ(AAA)امروزی اغلب بهعنوان محصولاتی با بودجههای کلان، گرافیک خیرهکننده و داستانهای حماسی شناخته میشوند. اما در پس این ظاهر پرزرق و برق، یک واقعیت تلخ نهفته است؛ بسیاری از این بازیها در دام تکرار فرمولهای موفق گذشته افتادهاند.بازیهایی مثل Call of Duty، FIFA، و Assassin’s Creed هرساله با تغییرات جزئی و بهبودهای فنی منتشر میشوند اما هسته اصلی بازیها اغلب ثابت باقی میماند. این رویکرد کمریسک، اگرچه از نظر مالی موفق است اما باعث میشود بازیکنها احساس کنند در حال تجربه چیزی تازه و نوآورانه نیستند. شرکتهای بزرگ بازیسازی بهدلیل سرمایهگذاری سنگین روی هر پروژه، مجبورند بازیهایی بسازند که برای مخاطبان عام جذاب باشد. این فشار باعث میشود خلاقیت فدای جذب مخاطب بیشتر شود. بسیاری از بازیهای AAA بهجای نوآوری در مکانیکهای بازی یا داستانسرایی، روی گرافیک بهتر و دنیاهای بزرگتر تمرکز میکنند.این موضوع اگرچه ازنظر فنی تحسینبرانگیز است اما لزوما به معنای تجربه بازی بهتر نیست. در مقابل بازیهای بزرگ، بازیهای مستقل (Indie)با بودجههای محدودوتیمهای کوچک و حتی تکنفره توانستهاند خلاقیت و نوآوری رابه صنعت بازی بازگردانند.این بازیها ثابت کردهاندکه برای خلق تجربههای منحصربهفرد، لزوما به منابع مالی کلان نیاز نیست.توسعهدهندگان مستقل محدودیتهای کمتری دارند و میتوانند ایدههای شخصی و غیرمعمول خودراپیگیری کنند.بازیهای مستقل اغلب بهجای گرافیک خیرهکننده، روی تجربه بازیکن واحساساتی که ایجادکرده تمرکز میکنند. این موضوع باعث میشود بازیکنها ارتباط عمیقتری با بازی برقرار کنند. توسعهدهندگان مستقل معمولا مستقیم با بازیکنها در ارتباط هستند و میتوانند بازخورد بگیرند و ایدههای خود را بهبود بخشند. این ارتباط نزدیک باعث میشود بازیها بیشتر با نیازها و علایق بازیکنها هماهنگ باشند. این بازیها عموما داستانهایی شخصی و احساسی را روایت میکنند که بازیکنها را درگیر میکند. این داستانها گاهی اوقات از زندگی واقعی الهام گرفته میشود وبه موضوعاتی میپردازد که در بازیهای بزرگ کمتر دیده میشود. این عناوین همچنین بهجای تمرکز روی گرافیک خیرهکننده،روی تجربه بازیکن و احساساتی که ایجاد کرده تمرکز میکنند. این موضوع باعث میشود بازیکنها ارتباط عمیقتری با بازی برقرار کنند. برای مثال Stardew Valley با شبیهسازی زندگی روستایی و تعاملات اجتماعی،یک تجربه آرامبخش ولذتبخش ایجادکرده است.Gris،ساخته استودیوی مستقلNomada Studio، یک شاهکار هنری و احساسی در دنیای بازیهای مستقل است. این بازی با سبک هنری آبرنگی خیرهکننده و موسیقی زیبای خود، داستانی عمیق و نمادین را بدون استفاده از حتی یک خط دیالوگ روایت میکند. شخصیت اصلی بازی، دختری به نام Gris، در طول سفر خود با چالشهای عاطفی و روانی روبهرو میشود که نمادی از غم، از دست دادن و بهبود روحی هستند. مکانیکهای ساده اما هوشمندانه بازی به شکلی طراحی شدهاند که با داستان و تم بازی هماهنگ باشند و بازیکن را در یک تجربه روحانی و احساسی غرق کنند. بازیهای مستقل بهدلیل آزادی خلاقانهای که توسعهدهندگانش دارند، توانستهاند با ایدههای نوآورانه، داستانهای احساسی و سبکهای هنری منحصربهفرد، تجربههایی منحصربهفرد و بهیادماندنی خلق کنند. برخلاف بازیهای بزرگ (AAA)که اغلب بهدلیل فشارهای مالی و نیاز به جذب مخاطب عام، در دام فرمولهای تکراری افتادهاند، بازیهای مستقل میتوانند ریسک کنند و به موضوعات جدید و غیرمعمول بپردازند. این بازیها توانستهاند نه فقط خلاقیت را به صنعت بازی بازگردانند، بلکه الهامبخش بازیهای بزرگ نیز باشند. موفقیت بازیهای مستقل نشان میدهد که برای خلق یک اثر ماندگار، لزوما به بودجههای کلان نیاز نیست، بلکه ایدههای کوچک و صادقانه میتوانند تأثیرات بزرگی داشته باشند.
آرین مرادی - منتقد بازی