ماجرای گوشبری «شهردار محله»
از کارش پشیمان شده و مرتب میگوید اشتباه کردم. با اینکه میخواست قلدر محله باشد، الان از پشیمانیهایش میگوید.او با چاقو گوش یک نفر و چهار انگشت یکفرد دیگر را قطع کرد تا زهرچشم بگیرد و همه از او حساب ببرند. ولی حالا گیر افتاده و مرتب در مقابل شاکیان پروندهاش ابراز پشیمانی میکند. فرهاد در گفتوگو با خبرنگار ما جزئیات ماجرای این درگیری خشن و خونین را شرح میدهد.
علت این درگیری چه بود؟
برادرم مغازه الکتریکی دارد. با صاحب مغازه کناریشان درگیر شده بود. من و چند نفر دیگر به کمکش رفتیم. آنجا میخواستیم زهرچشم بگیریم تا دیگر قلدری نکنند، ولی نمیخواستم کار به اینجا بکشد.
ولی گوش یک نفر و چهار انگشت یک فرد دیگر را قطع کردی!
همزمان در یک دستم گاز اشکآور داشتم و با دست دیگرم چاقو را به سمت آنها پرت میکردم. خیلی دید نداشتم. وقتی به سمتم میآمدند با چاقو هم ضربهای میزدم که در این ضربات انگشتان یک نفر قطع شد. بعد چاقو را به سمت فرد دیگری پرتاب کردم که به گوش او خورد و قطع شد.
چرا به تو میگفتند شهردار محله؟
من فقط میخواستم همه ازمن حساب ببرند وهرکاری میخواهند انجام دهند،اول ازمن اجازه بگیرند.همیشه دوست داشتم بین دوستانم بزرگ باشم وآنهابه حرفم گوش بدهند.نمیدانستم عاقبت کارم اینطورمیشود.الان خیلی پشیمانم ودوست دارم به زندگی عادیام برگردم. ولی آن روز، در یک لحظه کنترل رفتارم را ازدست دادم ومیخواستم هرطور شده درآن درگیری قدرت خودم رااثبات کنم.
در این درگیری چرا به شهروندان عادی و حتی مشتری مغازه هم آسیب رساندید؟
آنها را من کتک نزدم. برادرم و دوستانش کتک زدند. فکر میکردیم همدست مغازهدار هستند یا میخواهند از او حمایت کنند. برای همین برادرم و دوستانش به سمتآنها رفتند.
برادرت و دوستانت الان کجا هستند؟
مثل من دستگیر شدند.