ما تنها نیستیم
آنها میگویند که خداوند شما را تک و تنها آفریده اما راستش را بخواهید من اینطور فکر نمیکنم!
بهنظرم درست آن زمانی که آماده سفر به زمین بودهایم خدا یک مشت جادو درون کولهپشتیهایمان چپانده و نامش را در گوشمان زمزمه کرده : «امید!»
امید، همان جادویی که ما را تا امروز زنده نگه داشته. جادویی که قدرتمند و جسور است و خیلی خوب یاد گرفته چطور در بحرانها قلبمان را گرم نگه دارد و مانند حصاری امن و سفیدرنگ دور رویاهای محالمان بپیچد.
اندوختهای نامرئی که هیچکس نمیتواند آن را از ما بگیرد. امید تنها ثروت و دارایی مخصوص به خودمان است که هیچ ابرقدرتی در جهان قادر به فتح آن نیست. تنها دارایی نامیرا و بینهایتی که میتواند بهعنوان یک ناجی درست و حسابی، ما را از دل مخمصهها بیرون بکشد و تا آخرین ثانیه روشن بماند. این، باشکوهترین خصلت امید است. درخشش در تاریکیها. شبیه ستارههای آسمان شب که شاید کمسو شوند، اما ناپدید شدن هرگز در مرامشان نیست. ذرات جادوییشان آنقدر آشکار میماند تا شبی، جایی سقوط کنند و بهراستی که سقوط یک ستاره همیشه تولدی دیگر در پی دارد. تولد ایدههای نو، تولد یک آزادی، تولد یک باور. و اصلا چه کسی میداند؟ شاید گاهی هم زور امید توی کولهپشتیهایمان به زور دنیا نرسید و قافیه را میان تیرگیها باخت. زیبایی امید که همیشه به پایانهای شاد نیست. گاهی امید متولد میشود، فقط برای هدیه یک لبخند، یک آغوش، یک نگاه به آسمان شفاف و شاید فقط لمس زندگی در یک بهار!
فاطمه کاووسی - تهران