ورود به دنیای اعجابانگیز و رویای یک نوجوان که به موفقیت و کارآفرینی رسید
زندگی یک نوجوان رویاپرداز
در دل رویاها، نوجوانی به نام محمدرضا از سن 10 سالگی شروع به آرزوپردازی کرد تا به فردی موفق و متمایز تبدیل شود. حالا در آستانه ۱۸ سالگی با استفاده از شبکههای اجتماعی و مدیریت صفحات مجازی به درآمد و اعتبار خوبی دست یافته و دیگران را نیز در مسیر خود همراه میکند. در این یکی مثل ما به سراغ نوجوانی رفتهایم که تقریبا قبل از زمان نوجوانی خود وارد ماجراجویی کسبوکار میشود تا خودش را به موفقیت خوبی برساند. محمدرضا بابالویی، یکی از نوجوانهای کارآفرین از زندگی خود میگوید.
شروع رویاپردازی!
آدمهای زیادی هستند که رویاپردازی میکنند اما شاید این کارشان در حد همان خیال و رویا بماند و دیگر به کارهای خودشان برسند.
محمد رضایی که تقریبا در اواسط دوران نوجوانی خود بهسر میبرد از رویاپردازی و نقشههای موفقیت خود در سن کودکی از 10 و 11 سالگی میگوید که از آن زمان دلش میخواست مثل افراد موفق اعم از دکتر و مهندس شغلی داشته باشد که خود را نسبت به دیگران متمایز کند و همین نکته باعث شد تا کمکم بالهای تلاش خود را در همان سن کم بهکار بگیرد.
به عقیده خودش از همان کودکی از دنیای بازی کردن با اسباببازیها لذت نمیبرد و اطرافیان از این موضوع اطلاع داشتند.
در نتیجه ورزش بسکتبال را شروع کرد و به گفته خودش بعد چند سال وقتی در ۱۳ سالگی به اولین درآمد و کار کردن در سن نوجوانی دست یافت؛ انگار از اینکه خودش کاری کند تا به دستمزدی برسد خوشش آمده بود.
محمدرضا از همان ۱۴ سالگی سعی کرد چیزهایی را ببیند که شاید کمتر شخصی در این سن به آن توجه میکند.
علاقه خودتان را پیدا کنید!
پدر و مادر، مدرسه، در نقش پیشرفت ما میتوانند تأثیرهای زیادی داشته باشند. از محمدرضا درباره این موضوع سؤال کردم که چقدر پدر و مادر و مدرسه در پیشرفت تو نقش داشتهاند و با واکنش جالبی از او روبهرو شدم. به نظر محمدرضا، مدرسه حمایت خاص یا نقشی در کارهای او نداشته و خودش شخصا رو به این مسیر آورده است. او میگوید مدرسه، صرفا مسیری است برای اینکه دانشآموزان درسشان را کامل کرده و در مرحله بعدی تصمیم به انتخاب شغل آینده خود بگیرند. درباره پدر و مادرش نیز گفت؛ شاید عجیب باشد اما پدر و مادرم برخلاف دیگر پدر و مادرها، با کارهای من موافق بودند و خوشبختانه خیلی خوشحالم که در حال حاضر با این موضوع هیچ مخالفتی نداشتند و اجازه کامل به من داده شد تا مسیر خود را ادامه بدهم و اکنون از آنها خیلی تشکر میکنم. در ادامه این نکته را میتوانم بگویم که جدا از موضوع و مبحث مدرسه که همه ما آن را تجربه میکنیم، یک نوجوان باید به علاقهاش دست پیدا کند و از خودش آگاهی لازم را داشته باشد. وقتی کسی علاقه خودش را پیدا و به سراغ آن میرود؛ درست از آن چیزی که بقیه شاید از آن اطلاع نداشته باشند جلوتر است.
تحقق رویاها
معمولا آدمهایی زندگی را میبرند و به برد میرسند که بهترین استفاده را از ابزارها میکنند و با یک نگاه دیگری آن را تماشا میکنند. شاید در ظهور شبکههای اجتماعی در کشورمان، افراد زیادی فقط پیگیر این مسأله بودهاند که از این ابزار ارتباطی فقط در حد صحبت و مکالمه روزانه استفاده کنند. اما در همین دوران، محمدرضا با آموزشهایی که از فضای مجازی تحت نام ادمینی یا مدیریت صفحههای فضای مجازی کسب کرده بود، توانست جواب رویاپردازیهای زمان 10 سالگی خودش را پاسخ بدهد. به گفته خودش در ابتدا یک صفحه کاری مربوط به یک کار نمایشگاه ماشین را توانست به تعداد قابل قبولی از دنبالکنندگان برساند تا تقریبا رزومه خوبی برای خودش ایجاد کند. در این نقطه، محمدرضا بهخوبی این موضوع را درک کرد که در مسائل کاری و فروش یک محصول، مخصوصا در فضای مجازی توانایی بالایی دارد و شاید برای همین کار به دنیا آمده تا هم خود و بقیه اعضای خانوادهاش را خوشبخت کند.
بعد از این اتفاق، او به سراغ کارهای دیگر در صفحههای کاری شبکههای اجتماعی رفت تا جدا از نشاندادن توانمندی خود بتواند از همین سن به درآمد نسبتا خوبی برسد؛ درآمدی که یک نوجوان ۱۷ ساله، قطعا از آن مقدار پول کسب شده استقبال میکند.
حالا درست جایی ایستاده که خودش میخواست. محمدرضای نوجوان که در آستانه ۱۸ سالگی قرار دارد، در فضای مجازی توانست اسم و رسم خودش را درست کند و در عصری که همه، جدا از کسب و کارهای واقعی به کسب وکارهای مجازی رو آوردهاند؛ یک نوجوان ایرانی بتواند با توانمندی خود در زمینه مدیریت صفحههای مجازی، خودش را بین صفحههای بزرگ این شبکه مطرح کند. البته در آخر محمدرضا این نکته را ذکر کرد که برای رسیدن به این نقطه از موفقیت و داشتن رزومه و درآمدی خوب، خیلی از صفحات مختلف را به موفقیت نسبی رسانده، تا اکنون دوستانش و نوجوانهای علاقهمند به این کار به سراغ او بروند و در کنار محمدرضا، یک تیم را تشکیل بدهند.
امیرعلی حبیبی - نوجوانه