printlogo


شما هم دعوتید!
برای من گفتن از ماه رمضان، مثل مرور خاطرات خوشی است که انگار با عزیزی تجربه کرده‌ام. ماه رمضان برای من یعنی یادآوری دعاهای مستجاب‌شده و شب‌های به انتظار نشسته تا سحر. وقتی قرار شد این کلاف از نوجوانه را به بهانه فرا‌رسیدن ماه مبارک رمضان در این‌باره بنویسیم، هم خوشحال بودم و هم نگران.

چرا که مطمئن بودم قد و قواره‌ من به گفتن از برکات و حسنات ماه رمضان نمی‌رسد اما در این دو صفحه از نوجوانه، از ماه رمضان گفته‌ایم. از همه آن چیزی که برای شروع ماه مبارک امسال باید گوشه‌ای از ذهن داشته باشیم.

عزیز دردانه
برای وارد‌شدن به بحث اصلی‌مان، بگذارید ابتدا درباره خود کلمات و یک‌سری مقدمات کلی که شاید کمتر شنیده‌ایم، صحبت کنیم. کلمه‌‌ «رمضان» مشتق از «رمض» است و معنای سوختن و حرارت می‌دهد. می‌گویند می‌تواند در این معنا باشد که ماه رمضان مثل حرارتی، گناه‌های آدم را می‌سوزاند. درمعنای دیگر،رمضان رایکی از نام‌های خداهم می‌دانند وبرای همین هم حرمت خاصی برای نام رمضان قائل شده‌اند. ازطرفی،خداوند در قرآن کریم نام هیچ ماهی را به‌جز ماه رمضان نیاورده است و گفته‌اند که نه‌تنها قرآن، بلکه انجیل و تورات و زبور هم در این ماه مبارک نازل شده است. خلاصه‌اش این است که ماه رمضان، عزیز دردانه خداوند است که او ارزش زیادی برای آن قائل است؛ آن‌قدری که حاضر نیست یک شب خاص ازرمضان را با هزار ماه عوض کند.این ماه آن‌قدربرای خودخدا اهمیت دارد که دربخشی ازحدیث امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «رمضان ماه خداوند است.»

صحبت از معناها
درزمانه‌ای که همه‌چیز معنای خودش را ازدست می‌دهد، گفتن ازمعنا‌ها و فلسفه‌ها کار راحتی نیست. درجهان مدرن که همه‌کس و همه‌چیز حول محور مصرف‌گرایی می‌چرخند وآدم‌ها در چرخه به دست‌آوردن، ازدست دادن ودوباره به دست‌آوردن ‌گیر می‌‌افتند، صحبت از کنترل هوای نفس، تازه به نظر می‌رسد. بزرگان دینی می‌گویندکه خداوند بنای روزه را بر همین گذاشته است. همین‌که که آدمیزاد بتواند به خودش نه بگوید. ببیند اما نخورد، بخواهد اما صبر کند. و این مصداق بارز همان حدیث امام‌علی‌(ع) است که درباره روزه فرمودند: «خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.» و چه‌چیزی از این واجب‌تر؟ همین که بتوانی در جدال میان عقل و هوس،  صبر کردن و خواستن، روی اولی بمانی. آن‌قدر صبر کنی، امیدوار بمانی و امیدوار بمانی تا وقتش برسد؛ مگر تحمل این دنیا به صبر نیاز ندارد؟ پس انسان امروزی، این‌گیر افتاده در عجله‌ها و سرعت‌ها، ترمز دستی خواسته‌هایش را چطور بکشد؟ اگر که تمرین نکند و به‌قول پیامبر اسلام، زکات بدنش را با روزه ندهد؟ اگر که نخواهد حال کسانی که ندارند را درک کند، پس چطور می‌تواند میان تجملات، نمایش‌ها و لاکچری‌‌بازی‌های مدرن دل نسوزاند و بار حسرت بر زندگی کسی نگذارد؟ امام صادق(ع) درباره فلسفه روزه فرموده اند: «از صبر و نماز کمک بگیرید که صبر، روزه است.» 

حالت خاص 
در زمانه‌ای که بعضی روزه می‌گیرند چون برای کبد مفید است، روزه می‌گیرند چون می‌خواهند وزن کم کنند و هزار چون و چرای دیگر‌، باید بدانیم که تنها دلیل روزه گرفتن، دستور خداست. برکات جسمی و فواید روزه به‌جای خودش اما قرار نیست امور معنوی را به سطوح دنیوی تقلیل بدهیم. پس در ماه رمضان کارهایی هست که علاوه بر گرسنگی، باید انجام بدهیم. چرا که از اطعام فقرا و حرمت روزه‌دار را نگه‌داشتن تا نگهداری زبان و گفتار.اصلا رعایت همین باید‌ها و نبایدهاست که سبب می‌شود در ماه‌ رمضان حتی آمار جرایم اجتماعی هم کمتر می‌شود.انگار همه روزه‌داران خودشان را بیشتر از قبل به خدا نزدیک احساس می‌کنند. اعمال و رفتار و کردارشان را بیشتر از قبل دو‌دوتا چهارتا می‌کنند. گویی ضعفی که به معده‌ها وارد می‌شود، دائما یادآوری می‌کند که اینجا شرایط فرق می‌کند، تو در حالت خاصی هستی و خداوند جور دیگری به تو نگاه می‌کند‌. به‌همین جهت، امام مجتبی(ع) از زبان پیامبر اسلام(ص) نقل کردند: «اگر کسی گره‌ای از کار مومنی باز کند و مشکل مومنی را حل کند، مانند این است که 9 هزار سال خدا را عبادت کرده باشد، در حالی که روزها را روزه و شب‌ها را به عبادت خدا مشغول است.»

بارقه امید
یک روز یک‌جایی خواندم که «ما تنهاتر از آنیم که بخواهیم دعا نکنیم» و این شاید مهم‌ترین چیزی است که دلم می‌خواهد این ماه رمضان در ذهن داشته باشم. آدم روزه‌داری که خداوند استجابت دعایش را قول داده است، چرا باید این را از خودش دریغ کند. اصلا حتی اگر این تضمین هم نبود، دعا نقش یک سیم ارتباطی را بازی می‌کند. مثل رشته‌ای که در روزمرگی‌ها ما را به خدا وصل نگه می‌دارد. دوستی چند وقت پیش می‌گفت در روانشناسی اصطلاحی است که می‌گوید اگر کسی گریه می‌کند، یعنی امید دارد که شخص دیگری به داد او می‌رسد و اگر کسی در تنهایی و به‌دور از چشم آدم‌ها گله دارد و گریه می‌کند، پس حتما به خدا امید دارد و مطمئن است که خدا صدای اورامی‌شنود. گویی‌ نگه‌داری همین رشته ارتباطی، همین بارقه‌ امید میان روزهای تاریکی می‌تواند آدم را نجات بدهد. همین که در کنار تمرین صبر برای عزت‌مند شدن هم تلاش کنیم. می‌گویم عزت‌مندی چون گاهی یادمان می‌رود که ارزش آدم‌های دورمان بیشتر از خدا نیست. امیدمان را به آدم‌‌ها وصله‌پینه می‌کنیم و هربار که از آنها ناامید می‌شویم، تازه یادمان می‌افتد که امید اصلی کس دیگری است. بزرگان دینی می‌گویند عزت‌مندی، چون که باید آن‌قدر به درگاه الهی التماس کنیم تا با هربار تمنا به خداوند، یک سر و گردن به اعتبارمان اضافه شود. این‌طور، هربار که بنده بودن‌مان را جار می‌زنیم، یادمان می‌‌افتد که او تنها خدای ماست و ما فقط و فقط بنده‌ او. این مفتخر بودن به گدایی خداوند، عزت و احترام به ما می‌دهد. در همین راستا، پیامبر اکرم کلام خداوند را این‌طور نقل می‌کند که «به عزت و جلالم سوگند، به فرشتگان فرمان داده‌ام درهای آسمان‌ها را به روی بندگان دعاکننده من (‌در هر شب ماه رمضان) بگشایند.»

سهم ما
هرکسی می‌تواند سهم خودش را از ماه رمضان بردارد. یکی جا می‌ماند، یکی دستش نمی‌رسد و سهم کمی برمی‌دارد، بعضی‌ به هر آنچه به دست می‌آورند راضی‌ می‌شوند اما به نظرم، گروهی هستند که از همه روزه‌داران زرنگ‌ترند.این‌ها همان‌هایی هستند که در ماه رمضان کارهای خیر می‌کنند‌، فقیری اطعام می‌کنند، زندانی آزاد می‌کنند یا اجناسی را صلواتی در اختیار مردم قرار می‌دهند‌. این کار خیر هم مثل نیت، آدم به آدم فرق می‌کند و هرکسی برای انجام آن کار‌، یک ایده‌ای دارد. شاید شما بخواهید پیرمرد همسایه بغلی را از خیابان رد کنید، دیگری قصد کند با راننده تاکسی گپ‌و‌گفت کند بلکه کمتر حرص ترافیک را بخورد یا در نوشتن مشق‌های خواهر دبستانی‌اش کمک کند اما همین تلاش برای کار خیر، همین که من دیگر همان آدم عادی قبل نیستم، ستودنی است! حالا من یک برچسب دارم که روی آن «روزه‌دار» نوشته شده است و چه‌بسا هر کاری بخواهم انجام بدهم، آن را نه به پای من که به پای دین من می‌گذارند، ارزش خاص خود دارد. پس من هم مهربان تر، خیر تر، به فکر‌تر و محتاطانه‌تر پیش می‌روم. و به نظرم آن کسی بازی را برده که کارهای خیرش را بعد از ماه رمضان هم ادامه بدهد. این‌طوری رمضان علاوه بر صبر و عزتمندی، به او خیر بودن هم یاد داده است. 

نمک‌گیر
در فرهنگ ما هست که اگر می‌خواهی کسی درحق تو کار ناشایستی نکند، او را پای سفره‌ بنشان.نمک‌گیر شدن یعنی همین‌؛ یعنی این‌که تو به واسطه لقمه‌ای که سر سفره کسی خورده‌ای، به واسطه محبتی که دیده‌اید، دیگر رویت نشود در حق آن کس کار ناشایستی انجام بدهی. برای همین هم خیلی اوقات،حتی وقتی که دلخور و دلگیرهستیم حرمت نون و نمک همدیگر را نگه می‌داریم. در این سال‌ها که ماه رمضان با بهار گره خورده و مهمانی‌های عید، با مهمانی خدا تلفیق شده است بیشتر از قبل به نمک‌گیر شدن‌هایمان فکر می‌کنم. حال، من گمان می‌کنم که برای همین هم خداوند ما را سر سفره خودش می‌نشاند.رسم بزرگتری به‌جا می‌آورد، میزبانی می‌کند و ما را بیشتر از همیشه نمک‌گیر محبتش می‌کند. شاید که به حرمت همان نون و نمک، کمتر جلوی او و عظمتش قد علم کنیم و سرکش باشیم. در خطبه شعبانیه‌‌ پیامبر(ص) نیز چنین آمده: «ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روی آورد.  ماهی که نزد خدا از همه ماه‎ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب‎هایش بر تمام شب‎ها و ساعاتش بر همه ساعات افضل است. ماهی است که شما در آن به مهمانی خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته‌‌اید.»

مریم شاهپسندی - نوجوانه