برای کتاب «یک قاسم دو کربلا»
کتابی راویمحور
خیلی از راویان دفاعمقدس به دلایل مشخص اهل گفتوگو و بیان خاطرات خودشان نیستند به همین دلیل به سختی میشود از آنها اطلاعاتی گرفت. باید با ارتباطات بسیار نزدیک و دوستانه وارد شد تا برای نویسنده از ماجراهای جنگ و دفاعمقدس تعریف کنند که این موضوع مقداری باعث دلسردی نویسنده میشود ولی در فرآیند نوشتن این کتاب، ناامید نشدیم و آقای نوروزشاد هم بسیار به ما در بیان خاطرات و نوشتن کتاب کمک کرد.
نادر نوروزشاد، قبل از اینکه راوی باشد، یک خبرنگار حرفهای بود؛ ما برای نوشتن کتاب با حاج نادر وارد لایهبرداری اسناد شدیم و در ماجراهای متعدد، راوی خود را نشان داد و به دلیل اینکه یکی از موارد مهم نوشتن یک کتاب، ریزنگاری و نوشتن ادبیاتی درست از موضوع است، به این نتیجه رسیدیم که این کتاب باید در قالب نامه نوشته شود.این کتاب راویمحور و متن کتاب از زبان راوی نوشته شده است. بنده نخواستم که از زبان من مطالب بازگو شود. ما یک روایت فرامتنی ایجاد کردیم و این موضوع به جذابیت کار اضافه کرد.گزارشهایی از زمان جنگ و همینطور دستنوشتههایی داشتم و از اتفاقات مینوشتم. تجربه خبرنگاریام نیز در حوزه روایت بسیار موثر بود. نوع خبرنگاری از جبهه جنگ، ابداع ما بود؛ اینکه خبرنگار در عملیاتها باشد، روایت کند و گزارش بدهد، برای اولین بار توسط ما انجام گرفت.من حتی یک گزارش از والفجر مقدماتی شکستخورده در جنگ نوشتم و همان زمان هم در یکی از مجلات چاپ شد و مورد انتقاد بسیاری هم قرار گرفت. هدفم این بود که بچهها با این حقیقت مواجه شوند که در جنگ هم شکست هست و هم پیروزی.وظیفه مهم هر نویسنده این است که هر خاطره یا مطلبی را میخواهد بیان کند، حتما آن موضوع را با صاحب یا راوی آن خاطره چک کند تا مشکلی در این زمینه پیش نیاید.راویان جنگ و کسانی که از دفاعمقدس مطالبی را بیان میکنند، طبیعتا در همه جا حضور نداشتند و لذا ممکن است راوی یا فرماندهای خاطرهای نقل کند که یک راوی دیگر در آن زمان و مکان نبوده و به نظرش برسد که موضوع غیرواقعی است؛ در صورتی که اینچنین نیست. روایت «حمله شیمیایی حاجقاسم» هم در همین راستاست که توسط یک نفر که آنجا بوده، نقل شده و آقای نوروزشاد هم این خاطره را برای بنده نقل کردند. این ماجرا واقعی است و اتفاق افتاده است.این ترفند که با تیتر «حمله شیمیایی حاجقاسم» همهجا ترند شد و موضوعاتی را دربر گرفت، یک ترفند جنگ روانی است و ماجرا که به صورت کامل در کتاب بیان شده، از این قرار است که حاجقاسم در یکی از عملیاتها، چربی گوشت را به صورت انبوه در آتش ریخته بود و بو و دود آن، باعث آزار نیروهای بعثی شده بود.
مجید سانکهن - نویسنده و پژوهشگر