printlogo


همراه با گروه مجازی نویسندگان کتاب ایران به نقد و بررسی کتاب «سی و 3» نوشته هاشم نصیری نشستیم
ماجرای پرپیچ‌وخم جنگ 33روزه
دومین جلسه از سلسله‌جلسات نقد کتاب گروه مجازی نویسندگان کتاب ایران همزمان با مراسم تشییع شهیدسیدحسن نصرالله برگزارشد وبه نقد و بررسی کتاب«سی و3» نوشته هاشم نصیری اختصاص داشت؛رمانی که به حاشیه‌های جنگ 33روزه درلبنان می‌پردازد.

محمدرضا یزدانی‌نژاد(منتقد) در ابتدای این نشست اظهار داشت: نویسنده باید به‌دقت شرایط، محیط و مختصات موضوع جنگی که به آن می‌پردازد را بررسی کند تا مخاطب بتواند آن وضعیت را به خوبی درک کند. زیرا اگر نتواند آن را درک کند، حادثه برایش تبیین نمی‌شود و ممکن است به برداشت‌های اشتباهی برسد.
   
باید به شخصیت نزدیک شویم
نویسنده برای روایت یک داستان در بستر تاریخی، پس از تحقیق و مطالعه در مورد موضوع، گاهی به شخصیتی خیالی نیاز دارد تا روایتگر داستان باشد. این شخصیت خیالی ممکن است برای نویسنده بهتر باشد، زیرا نمی‌تواند یا نمی‌خواهد از شخصیت‌های واقعی و تاریخی استفاده کند. بنابراین، می‌توان فهمید که نویسنده رمان سی و 3 به این شخصیت خیالی نیاز داشته تا پیام‌ها و ایده‌های خود را از زبان شخصیتی غیر ازشخصیت‌های واقعی بیان کند.تا اینجای کار این کاملا قابل درک است. با‌این‌حال چون زاویه‌دید اثر اول‌شخص است، مانیازداریم خیلی به شخصیت وجزئیات زندگی‌اش نزدیک شویم. در این داستان به شخصیت‌پردازی ریزبینانه و موشکافانه‌ای نیاز داریم. به نظر من وقتی داریم داستانی می‌نویسیم که ماجرای آن برای‌مان مهم‌تر از قصه خیالی داستان است، انتخاب من برای زاویه‌دید دانای کل بود. و در اینجا با این زاویه‌دید که از نگاه خیالی قهرمان تعریف و روایت می‌شود، داستان خوب پرداخت نشده است. بیشتر سعی کرده پیام ماجرای این جنگ را از زبان امید دربیاورد. برای همین زیاد وارد جزئیات شخصیت‌پردازیش نشده است. شاید اگر بیشتر وارد جزئیات شخصیت‌پردازی می‌شد زاویه‌دید را عوض می‌کرد. البته بازهم باید روی شخصیت کار می‌کرد، اما حداقل فکر می‌کنم آن‌موقع امید بهتر پرداخت می‌شد و مخاطب جوان با او همذات‌پنداری می‌کرد. البته الان هم به‌طور نسبی در همراه کردن مخاطب خودش موفق بوده، چون هم شخصیت به مخاطب جوان نزدیک است و هم ماجرا، ماجرای بکری است.
   
نمی‌توانیم تاریخ را عوض کنیم
از نظر من برای روایت یک داستان تاریخی در داستان باید تخیل وجود داشته باشد. چون ما تاریخ که نمی‌خوانیم. درست است که در این رمان ما یک بخش تاریخی را داریم بیان می‌کنیم، اما تاریخ باید درونی‌شده نویسنده باشد و دیدگاه و نظرات نویسنده را بیاید به مخاطب القا کند، ولی این تخیل حدود و ثغور دارد. ما نمی‌توانیم تاریخ را عوض کنیم اما یک‌سری جاها می‌توانیم با یک خوش‌رقصی کارهایی انجام بدهیم. 
   
​​​​​​​دیالوگ‌ها باید جهان‌بینی را برساند
 در داستان یک جهان‌بینی داریم و یک پیامی می‌خواهیم به مخاطب بدهیم. یا یک حرف‌هایی وجود دارد که ناچاریم اینها را بگوییم. حالا این‌که چطور گفته و چه تکنیک‌هایی برای بیان اینها وجود دارد، جای بحث است. من فکر می‌کنم دیالوگ‌ها جای کار بیشتری داشت. در بیان دیالوگ‌ها شخصیت‌ها با هم تفکیک نشده‌اند. مثلا من خودم این‌گونه می‌پسندم که یک شخصیت یک‌جوری حرف بزند و یک شخصیت طور دیگری حرف بزند. در دیالوگ‌های این اثر ما تقریبا شکسته‌نویسی نداریم، فکر می‌کنم اصلا نداریم و حالا من خودم دوست دارم که دیالوگ‌های عصبی گفته شود و اگر شکسته‌نویسی هم ندارد ما با جابه‌جایی کلمات و به کار بردن جملاتی که امروزی‌تر است دیالوگ‌ها را روان‌تر کنیم و یک مقدار پرداخت بهتری داشته باشیم. جدای از این‌که من یک ایرادی می‌خواهم به ویراستار صوری اثر بگیرم. به نظر من یک‌سری جاها باید ورود می‌کرد. مثلا بعضی جاها حشو داریم. بعضی جاها حرف اضافه داریم، مثل آنجا که می‌گوید: «به داخل ماشین رفت»، «به» اضافه است. اگر اینها مثلا حذف شود هیچ مشکلی پیش نمی‌آید و تازه دیالوگ روان‌تر هم می‌شود. به‌طورکلی دیالوگ‌ها در آثاری مثل این رمان باید آن جهان‌بینی را برساند. یک صحبت هم دارم اگر بشود همین جای بحث بگویم. به نظرم نویسنده باید یک‌سری توضیحات تکمیلی در مورد موضوع اثرش می‌داد. از نظر من جنگ خیلی موضوع مهمی است. چه جنگ فلسطین، چه جنگ لبنان چه همه جنگ‌هایی که جبهه مقاومت شکل می‌دهد، جنگ لبنانی باشد نه ایرانی. یعنی طرف ایرانی‌اش خیلی پررنگ نباشد. الان خیلی می‌بینم عده‌ای انتقاد می‌کنند که آقا چرا طوفان‌الاقصی شکل گرفت؟ خب، ما در مبدا مختصات زندگی آنها نیستیم. یعنی کسی باید در شرایط یک لبنانی و سال‌ها همسایه رژیم صهیونیستی باشد تا بتواند آن را درک کند. برای من مخاطب دیدن جنگ از زاویه دید آنها خیلی مهم است. اصلا جنگ، جنگ آنهاست و اگر ما هستیم برای کمک به آنهاست. این دوتا نکته از نظر من خیلی مهم است که باید مورد پرداخت قرار بگیرد. ما نمی‌دانیم در این 80 ــ 70سال مبارزه چه بر سر آنها گذشته است. ما باید در این‌طور داستان‌ها اتفاقات جنگی، مبدا، مختصات و شرایط زندگی را به‌خوبی برای مخاطب تصویر و القا کنیم.به نظرم این جزئیات در جهان‌بینی اثر باید به آن پرداخت شود. یعنی ما باید داستان را از جایی شروع کنیم که این ظلم به مردم لبنان که باعث شد تا این جنگ 33‌روزه اتفاق بیفتد در اثر دربیاید. به نظر من حالا اگر اشاراتی هم بشود به این موضوعاتی که فراتر از این جنگ 33‌روزه است برای این‌که علت و غایت این جنگ دربیاید مشکلی ندارد. چون به آن ایده کلی اثر ربط دارد و کمک می‌کند. 
   
جزئیات لبنانی و دمشقی
به نظرم نویسنده با خودش عهدی داشته که این اتفاقاتی که در این33‌روز می‌افتد را روزشمار بیان کند. این بد نیست، خوب است. حتی من یک‌سری جزئیاتی که نمی‌دانستم را در این کتاب دیدم. ما وقتی در داستان اتفاق‌های بسیاری داریم و فضا و زمان کافی برای دادن آن نداریم یا باید از خیر یک‌سری از اینها بگذریم، یا یک‌سری صحنه‌های خاص که مد نظرمان است را بیاوریم و روی آن تمرکز کنیم تا این‌که بخواهیم کلی حرف بزنیم. من خیلی دغدغه‌ام بود که کار صحنه شود، یعنی در کار صحنه‌پردازی داشته باشیم. یک چهارراه ببینیم با جزئیات لبنانی و دمشقی. درست است ما چون مخاطب ایرانی هستیم جنگ آنها را ندیدیم. با این فضا فاصله داریم و حالا اطلاعات زیادی هم داریم که در کارمان بگنجانیم.