چهجوری نقاط قوت و ضعف خودمان را بشناسیم؟
نقطه من
ما میتوانیم مسألههای ریاضی را حل کنیم. مفهوم مد نظر شاعر را از آثارش استخراج کنیم. تاریخ را تحلیل کنیم؛ اما خودمان را نمیشناسیم. حلکردن تعارضات درونی و شناخت و ارزیابی خودمان، سختترین کار دنیاست.
همیشه وقت موفقیت خودمان را تشویق میکنیم و موقع شکست توی سرمان میزنیم. شاید همیشه خواسته باشید ویژگیهای مؤثر در این اتفاقات را بشناسید؛ اما شناخت نقاط ضعف و قوت کار سادهای نیست. در این فوتوفن قرار است یاد بگیریم این ویژگیها را بشناسیم.
از دیگران بپرس
دیگر از دوستانتان نپرسید رنگ مورد علاقهات چیست؟ سؤالهای بهتری هم برای معاشرت وجود دارد. گاهی کفش و کلاه آهنی به پا کنید و از اطرافیانتان بخواهید صادقانه از ویژگیهای مثبت و منفیتان بگوید. از آنها بپرسید: «اگر میتوانستی یک ویژگی را در من حذف کنی چه چیزی بود؟» یا «به نظرت چه رفتار یا طرز فکری در من هست که بعضی وقتها ممکن است دردسر درست کند، یا به ضررم تمام شود؟» فقط شنونده باشید و هر جوابی که دریافت کردید وارد چرخه توضیح و توجیه نشوید. این سؤال را از آدمهای مختلف زندگی خود بپرسید. از همکلاسی و معلم گرفته تا پدر و مادر و دوستان صمیمی. هرکسی شما را از زاویهای میبیند که پاسخش میتواند راهگشای شما باشد. برای بیرونکشیدن جوابهای بدون رودربایستی از دهان آدمها، ساختن لینک پیام ناشناس را فراموش نکنید!
تکنیک SWOT را اجرا کن
توی دفترت یک جدول بکش. اگر قرار است نقاط ضعف و قوتمان را بشناسیم این تکنیک خیلی مؤثر است. در ستون اول نقاط قوت (Strengths) نوشته میشود ودرستون دوم نقاط ضعف(Weaknesses).درهرموضوعی که میخواهید خود را بسنجید، ابتدا دو وجه مثبت و منفی رفتارهایتان را وارد این دو ستون کنید. از وضعیت تحصیلی گرفته تا ارتباطتان با خانواده یا مدیریت زمان و اخلاقیات. بعد دو ستون دیگر اضافه کنید و در آنها فرصتها (Opportunities)و تهدیدها (Threats)را بنویسید. برای نوشتن این دو مورد باید فکر کنید چه مواردی باعث شده آن ویژگیهای مثبت را پیدا کنید و یا به ویژگیهای منفی دچار شوید. حالا یک جدول کامل SWOT پیشرویتان دارید که میتوانید طبق آن برای رشد شخصیتان برنامه بریزید. فقط باید در جهت تقویت فرصتها گام طراحی کنید و سپس تهدیدها را کنترل و حذف نمایید.
بهتر گوش بده
گاهی باید دستمان را از روی گوشهایمان برداریم. در طول روز بارها مورد انتقاد یا مورد تمجید قرار میگیریم. هرچند که بهسادگی از کنار آنها میگذریم. از ناظمی که با ما بهخاطر دیر رسیدن به دبیرستان برخورد میکند تا پدر و مادری که میگویند وقتی عصبانی میشوی خودت را گم نمیکنی یا دوستی که به ما غر میزند زیاد حرف میزنیم. معمولا بهراحتی از کنار آنها گذر میکنیم درحالیکه با بهتر گوشدادن، میتوانیم نقاط مثبت و منفی خودمان را پیدا کنیم. باید شروع کنیم به یادداشت کردن جملاتی که میشنویم تا آنها را تحلیل نماییم. بعضی از آنها غلط ولی بعضی دیگر، عمیق و حیاتی هستند. با کار کردن روی آنها خودمان را در مسیر رشد قرار میدهیم.
زندگینامهها را بخوان
کمتر خودت را واکاوی کن. گاهی چاره شناختن نقاط مثبت و منفی، تحلیل افراد دیگر است. کتابهای زندگینامه به شما کمک میکنند بفهمید در روند زندگی افراد، هر رفتار به چه پیشامدی منجر شده است. روابط علیومعلولی را پیدا کنید. فکر نکنید فقط زندگینامه افراد موفق به کارتان میآید. از افراد شکستخورده نیز میتوانید درس بگیرید. به این فکر کنید آنها چه ویژگیهایی داشتهاند که با شما مشترک است؟ اینطوری میتوانید بیش از یکبار زندگی کنید و ریسک اشتباهکردن را کم نمایید. ویژگیهایتان را بهتر بشناسید و در دسته خوب و بد قرارشان دهید و خودتان را بهبود بخشید. البته اگر به هر دلیلی سراغ کتاب نمیروید پادکستهای خوب با این موضوع اصلا کم نیستند. فقط مهم این است که تحلیلهای خود را یادداشت کنید تا به خود فرصت تفکر داده باشید.
تنها شو
چقدر تنهایی کاری را انجام دادهاید؟ به سینما بروید و یک فیلم ببینید. به کتابخانه رفته و گوشهای مطالعه کنید. در پارک پیادهروی کنید. تنها بودن و تنها فعالیت داشتن به ما فرصت خودشناسی میدهد. ما نمیتوانیم همیشه در هیاهوی جمع گم باشیم و خود را ببینیم. برای دیدن درونمان باید گاهی با خود باشیم و با خود زندگی کنیم. صدای اطرافیان را خاموش کنیم تا صدای خود را بشنویم. ببینیم عملکردمان بدون فشار جمع چگونه است؟ چه فیلمی را انتخاب میکنیم؟ چه رفتاری با غریبهها داریم؟ اگر گم شدیم، چقدر مدیریت بحران داریم؟ در این شرایط است که نقاط قوتمان میدرخشد و نقاط ضعفمان بیرون میزند.
ببین از چه چیز حرصت میگیرد
از کدام رفتار آدمها حرصت میگیرد؟ کدام ویژگی اطرافیان روی مخت است؟ این راه خوبی برای شناخت خود است. اگر از این در وارد شوید، بدون رودربایستی با خودتان مواجه میشوید. شاید چون قضاوت دیگران راحت است و قضاوت خودمان سخت، با این روش خودمان را گول بزنیم. وقتی از یک ویژگی در طرف مقابل بیزار میشویم، معمولا حسمان ربطی به شخصیت خودمان پیدا میکند. اگر اعصابت از آدمهای کند خیلی خرد میشود شاید خودت عجولی و یا اضطراب کنترل داری. البته باید حواسمان باشد که به خودمان برچسب نزنیم. تمام اینها فقط تکنیکهایی برای حدسزدن است، چراکه اغلب اوقات شناخت خود بسیار پیچیده و سخت است.
الگوهای رفتاریت را پیدا کن
خودمان متوجه نیستیم. هر بار همان کار را انجام میدهیم. هر بار وقتی با کسی بحثمان میشود سکوت یا فرار میکنیم. وقتی کاری را شروع میکنیم هیجانزدهایم اما بعد از چند روز رهایش میکنیم. اینها همه نوعی از الگوهای رفتاری است. رفتارهایی که در موقعیتهای مختلف، بهصورت تکراری و ناخودآگاه انجام میدهی. کشفکردن این الگوها هرچند کار سادهای نیست اما به ما کمک میکند نقاط مثبت و منفی خود را بشناسیم. الگوهای رفتاری کشفشده مانند آینه عمل میکنند. به اتفاقات موفقیتآمیز یا شکستآلود زندگیات نگاه کن. خواه شکست در امتحان و کنکور باشد یا قطعشدن رابطهات با یک دوست عزیز. میتوانی بررسی کنی چه رفتارهایی بین این اتفاقات مثبت یا منفی مشترک است؟ چه کنشهای تکرارشوندهای به آن نتیجه منجر شده است؟ با تغییر الگوهای رفتاری منفی و تکرار یا حتی ساخت الگوهای مثبت، به سمت رشد قدم بردارید.
فاطمه پورابراهیم - نوجوانه