printlogo


زندگی با دو نقطه
تصور این‌که یک روز از خواب بیدار شویم و ببینیم نمی‌توانیم با همدیگر صحبت کنیم، خیلی سخت و ترسناک است. اساسا از زمانی که انسان توانسته با دیگران به گفت‌وگو بپردازد؛ جامعه به معنای واقعی آن شکل گرفته و باتوجه به این‌که ما آدم‌ها در اجتماع رشد می‌کنیم و به اهداف‌مان می‌رسیم؛ طبیعی است که برای بروز عقاید، افکار، احساسات و هر چیزی که در دل و ذهن‌مان داریم، نیازمند گفت‌وگو هستیم.

البته گفت‌وگو یک امر دوطرفه است و این نکته یعنی باید برای شکل گرفتن درست آن، دو طرف ماجرا به چیزهایی پایبند باشند. درباره گفت‌وگو، ساعت‌ها می‌شود گفت‌وگو کرد ولی ما به دنبال زاویه نگاه خودمان هستیم که در ادامه خواهید خواند.

گفت‌وگو یا گفتگو
درباره شیوه درست نوشتن این کلمه حرف‌های زیادی زده‌اند که اصلا ما به هیچ کدام‌شان کاری نداریم. ما فقط می‌خواهیم از منظر شکل‌گیری درست این رابطه کلامی، بگوییم که موافق گفت‌و‌گو هستیم. یعنی می‌خواهیم یادتان بیندازیم که گفت‌و‌گو چیزی فراتر از حرف زدن است. بله یک نفر ممکن است شروع کند در یک جا به تنهایی حرف بزند. یا مثلا جلوی دوربین بنشیند و از حرف‌های خودش فیلم بگیرد در حالی که اصلا نمی‌داند قرار است کسی صدای او را بشنود یا نه. اینجا گفت‌و‌گو شکل نگرفته است.
حالا که با یک مساله حداقل دو نفره مواجه‌ایم، باید بدانیم آنچه مهم است، فقط خوب صحبت کردن نیست! چون وقتی شما صحبت می‌کنید، طرف مقابل هم می‌خواهد چیزی برای گفتن ارائه دهد، درواقع باید گفت‌وگو انجام شود و به همین خاطر نیاز به مهارت خاصی دارد. چون حرف زدن یک اتفاق متقابل است. شما برای یک انسان دیگر مثل خودتان حرف می‌زنید و طبیعتا توقع واکنش از او خواهید داشت. پس این‌که این گفت‌وگو به چه شکل پیش برود و درنهایت چه نتیجه‌ای داشته باشد، به طرفین آن مکالمه بستگی دارد. شاید برای همین است که اصول و قواعدی برای این مساله مطرح کرده‌اند که شاید مهم‌ترینش این باشد که باید یادبگیریم اول شنونده خوبی باشیم. چون اگر ما خوب گوش بدهیم، حتما گفت‌و‌گو اتفاق افتاده ولی وقتی فقط حرف می‌زنیم و مطمئن نیستیم طرف مقابل به حرف‌مان گوش می‌دهد یا نه؛ از برقراری این ارتباط مطمئن نخواهیم بود.

پای حرف‌مان بایستیم
این دوستان عزیز که پز روشنفکری هم خوب بلدند بدهند؛ ته ته توصیه‌های‌شان در مورد گفت‌و‌گو، این است که ارتباط چمشی موقع حرف زدن داشته باش، زبان بدن را جدی بگیر، لحنت فلان و کلماتی که استفاده می‌کنی، بیسار باشد. ولی کمتر کسی از اخلاقیات حرف می‌زند. مثلا این چند اصل مهم:
1. صداقت و شفافیت؛ این‌که حرفی مبتنی بر دروغ نزنیم یا حتی اگر از چیزی مطمئن نیستیم با قدرت و یقین درباره‌اش صحبت نکنیم.
2. احترام به دیگران؛ چیزی که باعث می‌شود به حرف بقیه هم خوب گوش کنیم، از پیش درباره چیزی قضاوت نداشته باشیم و فکر نکنیم فقط حرف ما درست است. وگرنه گفت‌و‌گو شکل نمی‌گیرد.
3. انصاف و عدالت؛ در هر گفت‌وگویی، مهم است که افراد فرصت برابر برای بیان نظرات و دیدگاه‌های خود داشته باشند. پس از آن دسته آدم‌ها نباشیم که فرصت حرف زدن به بقیه نمی‌دهند، توی جمع همیشه می‌خواهند خودشان حرف بزنند و معمولا وسط حرف دیگران هم می‌پرند.
4. مسئولیت‌پذیری؛ این آخری از همه به نظر من مهم‌تر است. هر فردی باید مسئولیت گفته‌های خود را بپذیرد و از تأثیرات آن آگاه باشد. شاید برای همین است که توصیه می‌کنند وقتی عصبی هستی، حرف نزن؛ چون ممکن است چیزی بگویی که بعدا برایت دردسر شود.

گفت‌وگو با خود
اصلا مگر کسی هم پیدا می‌شود که قبل از انجام کار یا قبل از این‌که سر صحبت را با دیگران باز کند یا حداقلش آخر شب که می‌خواهد بخوابد با خودش حرف نزند. برخی که می‌گویند کسی اگر با خودش حرف بزند، لابد دیوانه است؛ کاملا در اشتباه‌اند. اتفاقا گفت‌وگو با خود در شرایط و حرف‌های مثبت، ابزاری قدرتمند برای افزایش اعتماد به نفس و مهار احساسات منفی است. به نظر می‌رسد افرادی که می‌توانند در گفت‌وگو با خود مثبت تسلط داشته باشند، اعتماد به نفس، انگیزه و بهره‌وری بالاتری دارند. برخی حتی موفقیت‌شان را مدیون داشتن صدای درونی قوی می‌دانند. در برخی موارد، حتی صدای درونی انتقاد هم می‌تواند با آگاهی از موانع داخلی و خارجی، باعث شود آدم به سمت پیشرفت و موفقیت حرکت کند. البته مثل موقعی که داریم با دیگران حرف می‌زنیم، اینجا هم لحن گفت‌و‌گو اهمیت دارد. یکی با خودش این‌طوری حرف می‌زند که: «چه آدم احمقی‌ام! واقعا من این کار رو کردم؟ یا من این حرف‌ها رو توی جلسه زدم؟» در حالی که این جملات، جایگزین بهتری هستند: «من می‌تونم بهتر از این کار کنم. دفعه بعد بیشتر آماده می‌شم و تمرین می‌کنم. شاید برای سخنرانی توی جمع نیاز به آموزش داشته باشم یا از قبل حرفامو روی کاغذ بنویسم و ... ».

گفت‌و‌گو با دیگران
توی همه جوامع، هر مسأله‌ای به سه مسیر ختم می‌شود: گفت‌وگو، خشونت و فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود، دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند. تنها چیزی که ما را از این فریب‌خوردگی عموم مردم و خشونت‌دیدگی خواص مردم نجات می‌دهد، باز شدن باب گفت‌وگو است. با باز شدن این باب هم استعداد فریب‌خوردگی عوام کم می‌شود و هم دیگر نمی‌توان با خواص به خشونت برخورد کرد. گفت‌وگو، عوام را به سوی خواص شدن می‌برد و تعداد خواص را هم افزایش می‌دهد و دیگر نمی‌توان با آنها خشونت کرد.خیلی روشن است که دنیای بدون گفت‌و‌گو چقدر آزاردهنده خواهد بود و فواید گفت‌و‌گو هم واضح است ولی من برای‌تان چندتا را می‌شمرم: پیشرفت به کمک حرف زدن، ابراز احساسات و افکار و ایده‌های‌تان، تبادل اطلاعات، رسیدن به اهداف با قانع کردن دیگران، بیان قابلیت‌ها و توانایی‌های شخصی و حتی تحول و تأثیر گذاشتن بر دیگران.

نسخه آرامش بخش
وقتی دل‌مان برای کسی تنگ می‌شود، کمی احساس غم برای‌مان به همراه دارد و یک جورهایی آرامش ما به‌هم می‌ریزد. احتمالا اگر تلفن را برداریم و به او زنگ بزنیم، دل‌مان آرام‌تر می‌شود. حتی اگر او را از دست داده باشیم، اگر برویم و مثلا سر قبر او برایش فاتحه بخوانیم و با او حرف بزنیم باز هم آرامش بیشتری به ما دست می‌دهد.  خود خدا هم همین شکلی است. اگر ما در هیاهوی دنیا پر از چیزهایی هستیم که آرامش را از ما می‌گیرد و فکر می‌کنیم لازم است به چیزی فراتر از مادیات متصل شویم. راه‌حلش را خود خدا جلوی‌مان گذاشته است. وقتی می‌گوید: «الا بذکرالله تطمئن القلوب». جالب این است که نماز و دعا هم از جنس گفت‌و‌گو هستند.  چون خودش قول داده است که وقتی صدایش می‌کنیم، جواب‌مان را بدهد.

حسین شکیب‌راد - فعال حوزه‌ نوجوان