همه ما معمولی هستیم
«پایتخت» با بهرهگیری ازعناصر خانوادگی، ارزشهای سنتی و موقعیتهای روزمره، همذاتپنداری عمیقی میان مخاطبان ایجاد کرده است. تغییرات در شخصیتهایی همچون نقی، بازتابی از تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور هستند. با حفظ ارزشهای اصیل و تقویت رویکردهای نوین فرهنگی، این مجموعه میتواند بهعنوان ابزاری مؤثر در نشر فرهنگ و تداوم نظام اخلاقی همچنان مورد استقبال قرار گیرد و این دستاوردی ارزشمند برای آینده ایران است.
در پانزدهمین جلسه از سلسله نشستهای «مدرسه نقد» با حضور بهزاد زهرایی، منتقد و مدرس سینما و محمدامین احمدی، زهرا عباسی و شراره قبادی به بررسی سریال پایتخت و نقاط قوت و ضعف آن پرداخته شد.
زهرایی: ما در این نشست به یک موضوع مهم روز میپردازیم و آن، سریال «پایتخت» است. این روزها پایتخت موافقان و مخالفان جدی پیداکرده و به موضوعی جنجالی در فضای مجازی تبدیل شده است. ما تصمیم گرفتیم در این جلسه بهصورت بیطرفانه و با دقت، این اثر را موشکافی و نقاط ضعف و قوت آن را بررسی کنیم.
مقدمهای که میتوانم ارائه دهم، این است که نمیتوان انکار کرد سریال پایتخت یک پدیده بینظیر در فرهنگ و رسانه کشورمان است؛ اثری که برای اولین بار توانسته چنین جایگاهی را در بین تماشاگران بهدست آورد. این مجموعه، با رسیدن به هفت فصل، نشاندهنده محبوبیت و تاثیرگذاری فراوان آن است؛ در حالی که نمونههایی مانند سریال «ستایش» تنها به سه فصل محدود شدهاند. پایتخت دو ویژگی مهم دارد:
اولین ویژگی این است که هر بار در عید نوروز پخش میشود که زمان، اوج جذب مخاطب تلویزیون است و ویژگی مهمتر این که وقتی خبر ساخت فصل جدید آن منتشر میشود، مردم مشتاقانه منتظر آن میمانند. این بسیار حائز اهمیت است که چنین پدیدهای در کشور ما بهوجود آمده و آنهم توسط صداوسیما تولید شده است. به نظر من، داشتن یک محصول فرهنگی مانند این سریال که تا این حد مورد استقبال مردم قرار گیرد، یک برگ برنده است، اگر بهخوبی از آن استفاده کنیم.
از اینرو، بهعبارتی وظیفه صداوسیما در حفظ این سرمایه و دستاوردی که برای خود و مردم ایجاد کرده، سنگینتر میشود و همچنین مسئولیت سازندگان، کارگردان، نویسندگان و سایر عوامل تولید نیز افزایش مییابد. دیگر اینکه، پایتخت یک سریال یا اثر معمولی نیست، بلکه یک پدیده است، یک جریان فرهنگی که در میان مردم نفوذ کرده. همینکه این پدیده تا حدی مهم شده که حتی مخالفان نیز انرژی خود را صرف نقد آن میکنند، نشاندهنده اهمیت آن است. گاهی پیش میآید که ما با پدیدهای مخالفیم اما آن را بیارزش میدانیم و میگوییم: «حرف زدن درباره آن هم ارزشی ندارد» اما اینجا، اهمیت پایتخت را میتوان از واکنشهای مخالف نیز فهمید.
درابتدا،درباره دلایل اهمیت پایتخت و اینکه چرااین سریال مهم است،نظرات دوستان رامیشنویم.آقای احمدی، لطفا بفرمایید.
دلایل اهمیت سریال پایتخت
احمدی: همانطور که آقای زهرایی فرمودند، سریال پایتخت یکی از پرمخاطبترین و محبوبترین مجموعههای تلویزیونی در ایران است که پخش آن از نوروز۱۳۹۰ آغاز شد و تاکنون درچندین فصل از شبکه یک منتشر شده است.
یکی ازمهمترین عوامل موفقیت این مجموعه،پرداختن به زندگی روزمره یک خانواده معمولی ازشمال کشور است. سادهزیستی، صمیمیت و روابط خانوادگی صادقانه آنها، همراه با نمایش دغدغهها، مسائل خانوادگی و تعاملات این خانواده با جامعه در کنار طنز جذاب، توانسته این روایت را برای مخاطب بهصورت جذابی به تصویر بکشد.
پایتخت تأثیرات عمیقی بر فرهنگعامه گذاشته است. بخشی از این تأثیرات شامل دیالوگهای ماندگار است که از زبان برخی شخصیتها بیان میشود. همچنین، روابط بین شخصیتها، مانند ارتباط نقی با همسرش در ابتدای داستان یا رابطهاش با پدرش، بهطور کلی در فصل اول، فضایی صمیمی، طنز و با شخصیتپردازی نسبتا قوی خلق کرده است. این عوامل باعث شدهاند که این سریال تأثیر قابلتوجهی بر فرهنگ عمومی مردم ایران بگذارد.
قبادی: سریال پایتخت یکی از محبوبترین آثار صداوسیمای ایران از ابتدا تاکنون بوده اما باگذشت زمان، بخشی از مخاطبان خود را از دست داده است. این کاهش رضایت به تغییرات در سریال و نحوه روایت آن بازمیگردد. در ابتدا سریال پایتخت بهدلیل نمایش یک خانواده ساده و مردمی که از دل جامعه برآمده بود، مورد استقبال گستردهای قرار گرفت. مردم بهراحتی با این خانواده همذاتپنداری کرده و با داستانهایشان ارتباط برقرار میکردند اما بهمرور زمان، بهدلایل مختلف ازجمله فوت آقای الوند، تأثیرات منفی بر سریال بیشتر شد. این مسأله موجب تغییر در روحیه و ماهیت سریال شد و فاصله زیادی بین سریال و هویت اولیه آن بهوجود آمد.
در فصلهای نخست، خانوادهای پر از نشاط و امید به تصویر کشیده میشد که با وجود مشکلات اقتصادی فراوان، امیدشان را از دست نمیدادند و همچنان در کنار یکدیگر بودند. اعضای این خانواده به شهر محل تولدشان و نمادهای اسلامی عشق میورزیدند و دین و اخلاقیات در رفتارهایشان نمود پیدا میکرد اما باگذشت زمان، نمادهای اسلامی و اخلاقی در سریال کاهش یافت و گویی برخی ارزشها به حاشیه رفتند.
نقی که در گذشته مردی دوستداشتنی و معمولی بود و عشق و احترام به خانوادهاش در رفتارهایش مشهود بود، اکنون به شخصیتی عصبی و کنترلگر تبدیل شده است. حتی حسادت او به فرزند کوچک خود نیز قابل مشاهده است و این درحالی است که در گذشته نقی بهعنوان مردی شجاع و فداکار برای خانوادهاش شناخته میشد.
رابطه نقی و هما نیز دستخوش تغییرات قابلتوجهی شده؛ هما که همیشه در کنار نقی بود و نماد زن ایرانی ایثارگر و حامی خانواده بود، اکنون گویی حوصله نقی را ندارد و رفتارهای او را بهسختی تحمل میکند. این تغییرات در روابط میان دیگر شخصیتها مانند نقی و ارسطو نیز دیده میشود. بگومگوهای طنزآمیز گذشته اکنون به بیاحترامی و تخریب شخصیتها تبدیل شده است. بهواقع محبوبیت پایتخت موجب افزایش انتظارات از گروه سازنده شده، زیرا تأثیر فرهنگی سریال بسیار بیشتر از دیگر آثار تلویزیونی و نمایشهای خانگی است.
درمجموع، انتقادها و ایراداتی که به سریال وارد میشود، نه برای تخریب اثر، بلکه برای ارتقای کیفیت آن و بازگشت به هویت اولیه سریال است. این سریال باید از طنزهای سطحی و غیرمرتبط فاصله بگیرد و ارزشهای خانوادگی و ایرانی ــ اسلامی را بیش از پیش بهتصویر بکشد؛ زیرا مخاطبان همچنان به آن علاقهمندند و با تمام وجود از فصلهای آینده استقبال خواهند کرد.
عباسی: سریال پایتخت بهدلیل نمایش یک خانواده معمولی که بسیاری از ما میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم، اهمیت دارد. درواقع هریک از ما در خانواده خود افرادی شبیه به شخصیتهای پایتخت داریم؛ پدری با ویژگیهای نقی، مادری مانند هما و سایر اقوام که هرکدام بهنوعی بازتابی ازجامعه هستند.نکته جالب اینجاست که آقایان مقدم و تنابنده توانستهاند این خانواده را بهگونهای خلق کنند که دقیقا نمایانگر جامعه باشد وبه همین دلیل موردتوجه بسیاری ازخانوادههاقرارگرفته است.
پایتخت نباید فقط نظر یک گروه خاص از جامعه را منعکس کند، بلکه باید تصویری کلی از جامعه ارائه دهد. جامعه ما تغییر کرده و پایتخت نیز بهعنوان آینهای از جامعه، ناگزیر به همراه آن تغییر کرده است. این تغییرات ضروری است، چراکه سریال باید پاسخگوی نیازهای مخاطبانش باشد.
نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نقی دقیقا مانند فصل اول باشد.نقی وهما درطول هفت فصل تغییرکردهاند. تغییر ذات انسان است؛ انسانی که تغییر نکند،انسان نیست. وقتی جامعه نتواندبرخی المانها رابپذیرد،سریال ناچاراست برای حفظ جذابیتهای رسانهای خود، تعدیلهایی انجام دهد. این واقعیتی است که باید بپذیریم، چراکه اگر سریالی بخواهد صرفا بر حفظ برخی المانها پافشاری کند، ممکن است مخاطبانش را از دست بدهد و دیگر تریبونی برای بیان پیامهایش نداشته باشد. به نظر من هوشمندانه است که برخی مسائل بهصورت مستقیم مطرح نشوند اما پیام درست به مخاطب منتقل شود. این تریبون را باید حفظ کرد. از نظر من، چه این تصمیم از سوی صداوسیما بوده باشد و چه از سوی سازندگان مجموعه، بسیار هوشمندانه اجرا شده اما در مورد تغییر شخصیتها مانند نقی، هما و بهتاش، باید بگویم که بهروز تنها شخصیتی است که رشد چشمگیری داشته است. هرچند سعی شده با توضیحاتی مانند «این بچه متفاوت است» این تغییرات توجیه شود اما هنوز با فضای کلی پایتخت همخوانی کامل ندارد. بااینحال، نمیتوانیم بگوییم سریالی که موفق بوده و مخاطبان خود را حفظ کرده، باید به خاطر چنین چالشهایی کاملا تغییر کند. شاید اگر ما هم در جایگاه سازندگان بودیم، تصمیمات مشابهی میگرفتیم. من این انعطافپذیری سازندگان را تحسین میکنم که توانستهاند با ترفندهای خود، سریال را در مسیر درستی نگهدارند. در سایر سریالها نیز شاهد بودهایم که با فوت بازیگران اصلی، شخصیتها کاملا تغییر کردهاند اما اگر این تغییرات بهخوبی مدیریت شوند، مورد پذیرش مخاطبان قرار میگیرند.
نکته دیگری که درباره پایتخت وجود دارد، این است که برخی نسبت به فصل هفت گارد گرفتهاند. به نظر من این گاردگیری بیشتر متوجه صداوسیماست تا خود سریال. بسیاری پایتخت را میبینند اما نمیخواهند بپذیرند که تحت لوای صداوسیما چنین تولیدی میتواند موفق باشد. این یک مقاومت روانشناختی است، نه انتقاد به خود پایتخت. من فیلمنامه پایتخت7 را فیلمنامه موفقی میدانم، چراکه توانسته با معرفی شخصیتهای تاجیک، جذابیتهای بینالمللی به سریال اضافه کند. این رویکرد در سالهای اخیر در تولیدات ما دیده میشود و با وارد کردن شخصیتهای همزبان از کشورهای دیگر، دایره مخاطبان خود را گسترش میدهیم. این یک حرکت هوشمندانه بود؛ همانطور که در فصلهای قبل با معرفی همسر چینی ارسطو، ارتباطی با فارسیزبانان چین برقرار کرد. من این بُعد بینالمللی پایتخت را بسیار میپسندم.
آیا سریال پایتخت فقط برای سرگرمی است؟
زهرایی: تا اینجا دوستان نظراتشان را درباره اهمیت سریال پایتخت بیان کردند. نکتهای که به نظرم میرسد این است که بخواهیم مقایسهای انجام دهیم. یک سریال موفق در آمریکا ساختهشده به نام «فرندز». بهنظر من سریال پایتخت بهدرستی به سریال فرندز ایرانی تبدیلشده است. در آن سریال، گروهی جوان به تصویر کشیده شدهاند درحالیکه در پایتخت یک خانواده معمولی نمایش داده میشود. بحث معمولی بودن نهتنها در محتوا، بلکه در نام سریال نیز بهخوبی دیده میشود؛ خانوادهای که نه خیلی بالا هستند و نه خیلی پایین. آنها حد وسط جامعه را نمایندگی میکنند و از جنس خود ما هستند. این ویژگی، یکی از عوامل موفقیت سریال است.
بهعبارتی، جذابیتی مشابه همان سریال خارجی فرندز داردوهمچنان ادامه پیدامیکند. نقطه قوت دیگر سریال پایتخت همراهی آن با موضوعات روز جامعه است. طبیعتا مابهعنوان افراد، در بازههای زمانی 5 یا 10ساله تغییر میکنیم و همان آدم قبلی نمیمانیم. همین تغییرات در شخصیتها نیز رخ داده که کاملا منطقی به نظر میرسد. مثلا عدهای انتقاد کردهاند که چرا یکی از شخصیتها (نقی) حسود شده. حقیقت این است که ما همیشه در مسیر تعالی نیستیم و ممکن است گاهی پسرفت نیز داشته باشیم. اگر بخواهیم شخصیت نقی را جمعبندی کنیم، او شخصیتی است که میخواسته قهرمان شود اما نشده. او اکنون یکفرد معمولی و سرخورده است که تلاش میکند همچنان اصالت خود راحفظ کند. او از بسیاری جهات عقبمانده. این ویژگیها او را به شخصیتی معمولیتر و باورپذیرتر تبدیل میکنند.
باید واقعیت جامعه را نیز در نظر بگیریم. آیا بنابر هر دلیلی همه ما حال خوبی داریم؟ خیر، امروزه بهدلایل بسیار متفاوتی که همه میدانیم حال ما خوب نیست. این واقعیت در رفتارهای شخصیتهای سریال نیز نمایان شده. گاه رفتارهایی میکنند که ممکن است انتظار نداشته باشیم اما منطقی بهنظر میرسد. این سریال آیینهای از جامعه است و اگر بخواهد کاملا پاک و بیعیب جلو برود، شاید از واقعیت فاصله بگیرد و تبدیل به کاراکترهای غیرقابل باور پاستوریزه فیلمهای دفاع مقدس در زمان جنگ شود.
از دیگر نقاط قوت سریال پایتخت، اثرگذاری فرهنگی آن است. وقتی چنین سریالی ساخته میشود، میتوان انتظار داشت که در مخاطب تأثیر فرهنگی داشته باشد. این ویژگی باید در نگارش فیلمنامه و تولید سریال مورد توجه قرار گیرد. سریال تاکنون به موضوعات روز جامعه بیان طنز آنها بیتوجه نبوده. برای مثال، در قسمتهایی بحث کرونا و در قسمتهایی دیگر داعش به تصویر کشیده شده است. حتی سفرهای مردم به ترکیه یا سواحل خلیجفارس و شرق آسیا نیز در سریال گنجانده شده که همین المانها موقعیتهای طنز خوبی ایجاد کردهاند.
با این حال یکی از انتقادات وارد بر سریال، فاصله گرفتن آن از اصل جامعه است. دوست داشتم سریال حتی به حوادث اخیر کشور اشاره کند و ازآنها تأثیر بگیرد. اگر سریال بتواند به موضوعات روز جامعه بپردازد و مسئولان فرهنگی نیز انعطاف بیشتری داشته باشند، این اثر مردمیتر و اثرگذارتر میشود. مردم میبینند این سریال کاملا معمولی است و از جنس خودشان. پس آن را دوست دارند و تعقیب میکنند و ما در همینجا به یک نقطه قوت بسیار قابل توجه میرسیم. میتوان اشاراتی به مسائل سیاسی داشت و بیشتر از آنها میشود به مسائل اقتصادی و مشکلات روز اجتماعی پرداخت. مثلا گرانی دلار و تأثیرات آن بر زندگی مردم را به تصویر کشید. این نوع پرداختن به موضوعات روز باعث میشود مردم آیینه زندگی خود را در سریال ببینند و موقعیتهای طنز آن نیز جذابتر شود و طبیعتا مخاطبان بیشتری جذب خواهد کرد. البته این کار نباید شعاری و در مرکزیت داستان قرار گیرد، بلکه باید بهشکلی ظریف و طبیعی در اثر جا داشته باشد تا مردم سریال را از جنس خود بدانند و بیشتر به آن نزدیک شوند. این تأثیرات در درازمدت تثبیت خواهند شد.
این پرداخت میتواند همزمان بهصورت طنز و درام رخ دهد. برای مثال میتوان به مسائل اجتماعی و اقتصادی مانند افزایش جمعیت، پیری جمعیت، کمبود نیروی کار، پارتیبازی، دلالی، یا حتی اختلاس پرداخت. این موارد، هم کارکرد فرهنگی دارند و هم میتوانند موقعیتهای طنز مؤثر و جذابی ایجاد کنند.برای دستیابی به این هدف، پیشنهاد میکنم یک گروه تحقیقاتی بالاسری برای سریال تشکیل شود. این گروه میتواند موضوعات روز جامعه را بررسی کرده و برای نگارش در فیلمنامه ابلاغ کنند.
مثلا در سالهایی که انتخابات برگزار میشود، سریال میتواند به آمادگی ذهنی مردم برای انتخابات اشاره کند. یا در مواقعی که نیاز به طرح موضوعات مهم و حرکت ملی یا همبستگی اجتماعی مثلا صرفهجویی در آب، برق و... نیاز داریم، پیامهای فرهنگی مرتبطی ارائه کند. این پرداختن به موضوعات روز، سریال را از پوچی محتوایی دور نگه میدارد و تأثیرگذاری آن را تثبیت میکند.
سریال پایتخت، همچون سریال فرندز، میتواند بهنوعی تبلیغ سبک زندگی باشد. سریال فرندز سالها پیش زندگی آمریکایی را به شکلی رویاگونه و طنزآمیز به تصویر کشید و دنیا آنرا دید و تأثیر گرفت. ما نیز میتوانیم سبک زندگی غنی ایرانی و چالشهای آن را با زبان طنز در سریال پایتخت نمایش دهیم و در ترویج آنها بکوشیم.
در این صورت موقعیتهای طنز سریال نیز بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و جذابتر میشوند. برای مثال اینکه خانواده چه راهکاری برای مشکلات مالیاش پیدا میکند؟ و... موقعیتهایی از این دست خلق درام و موقعیتهای کمدی زیادی را میتواند موجب شود. سریال باید با هر بهانهای به موضوعات روز بپردازد و وقتی چنین سریالی در قلب اجتماع قرار دارد، چارهای ندارد جز اینکه دایره پرداخت موضوعاتش را گستردهتر کند. اگر چنین نکند، ذرهذره مخاطبانش را از دست خواهد.درحال حاضر، بهنظر میرسدشخصیتهای سریال تاحدودی عصبی هستند؛این موضوع نیزباواقعیت جامعه همخوانی دارد، چراکه درصد عصبیت در میان مردم بالا رفته است. برخی المانها بهخوبی در سریال دریافت شدهاند و برخی دیگر مورد توجه قرار نگرفتهاند. این همان بخشی است که بهنظر من در گذشته سریال همراهتر با جامعه دیده میشد اما اکنون کمی فاصله گرفته است.
برای مثال، سریال «فرندز» که در آمریکا ساختهشده، یکی از اولین سریالهایی بود که بهصورت جهانی مورد توجه قرار گرفت. این سریال درواقع تبلیغ سبک زندگی آمریکایی است؛ به شکلی رویاگونه، زیبا و طنزآمیز زندگی آمریکایی را به تصویر میکشد و در کشورهای مختلف دنیا پذیرفته شده است. هدف آن ترویج سبک زندگی آمریکایی بوده است. حال ما میتوانیم با سریال پایتخت به موضوعات روز جامعه بپردازیم. هرچند هنوز به سبک خاصی که بتوان آن را ترویج کرد نرسیدهایم اما این سریال میتواند با حداکثر توان بازتابدهنده زندگی مردم باشد.
درکنار پرداختن به زندگی روزمره، سریال میتواند به مسائل پیشرو نیز اشاره کند. برای مثال، پیری جمعیت، نیروی کار، پارتیبازی، دلالی، ناامیدی جوانان از کار تولیدی و اقتصادی، یا حتی اختلاس ازجمله موضوعاتی هستند که میتوانند به شکلی زیبا و طنزآمیز در سریال مطرح شوند. پرداختن به قبح اختلاس و نمایش تأثیرات منفی آن بر مردم نیز میتواند ضمن ایجاد طنز، کارکرد فرهنگی داشته باشد. این مسائل نهتنها برد سریال را بیشتر میکند، بلکه به دلیل اهمیتشان نیازمند یک کارگروه تخصصی برای نظارت بر فیلمنامه و تعیین اهداف بالادستی هستند.
البته باید تأکید کرد که این پرداختن به موضوعات نباید به محور اصلی داستان تبدیل شود، چراکه در این صورت سریال از مسیر خود منحرفشده و ممکن است به یک اثر شعاری و فرمایشی تبدیل شود؛ همانند بسیاری از فیلمهای سینمایی و آثار ارگانی که این روزها ساخته میشوند.
احمدی: اگر بخواهیم درباره پتانسیلهای آموزشی این برنامه صحبت کنیم. یکی از مهمترین مسائلی که در ابتدای این برنامه وجود داشت، پرداختن به موضوعاتی مانند احترام به والدین، مسئولیتپذیری، همکاریهای خانوادگی، مدیریت بحران و چگونگی برخورد با مشکلات بود.این سریال بهعنوان آینهای تمامنما از جامعه ایرانی، تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی گاه سیاسی (البته کمتر) را با زبانی ساده، شیرین و گاه تلخ به تصویر میکشید. موضوعی که اکنون مطرح میشود، تغییراتی است که در جامعه ایرانی رخداده و از دهه 70 یا 80 شروع شده و تا سالهای اخیر (مانند سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲) خود را بهطور کامل نشان داده است. ما میتوانیم این سریال را بهعنوان معیاری برای اندازهگیری و نمایش تغییرات جامعه در نظر بگیریم.
برای مثال، یکی ازمسائلی که درسریال دیده میشود، رسانهزدگی وهیاهوی اطلاعاتی است.در ابتدا، مابا خانوادهای روبهرو بودیم که با فضای مجازی اصلا کاری نداشت و نقی معمولی محور خانواده بود. در آن زمان احترام سلسلهمراتبی متقابل در خانواده وجود داشت. بحران هویتی که اکنون بین شخصیتهای سریال مشاهده میشود و گسست اخلاقی یا نسبیگرایی در میان شخصیتها، در ابتدای سریال وجود نداشت. در آن دوره، دروغ گفتن بهعنوان بدترین رفتار شناخته میشد اما اکنون گاه دروغ مصلحتی نیز مطرح میشود.
موضوع دیگری که در حال حاضر قابلمشاهده است، نقد اجتماعی موجود در سریال است که این نقد به سمت تلخی بیشتر پیش رفته است. در فصل هفتم، شخصیتها از ثبات روانی و شخصیتی کمتری برخوردارند. نقی معمولی که در گذشته نماد ثبات، هدایت و تصمیمگیری در خانواده بود، اکنون شخصیتی سردرگم، در خود فرورفته و سرخورده است و بهنوعی دچار خودمحوری شده. از سوی دیگر، ارسطو که زمانی نماد صداقت و بیریایی بود، اکنون شخصیتی متفاوت دارد و دیگر آن صداقت در رفتار او دیده نمیشود.به نظر من،این تغییرات منطقی است؛ زیرا در جامعه نیز شاهد تغییر ارزشها و کمرنگ شدن برخی از آنها هستیم. سریال پایتخت7 میتواند این تغییرات رابه مردم نشان دهد.با حفظ ارزشهای اصلی که سازندگان سریال مدنظر دارند، میتوان علاوهبر نمایش نقاط قوت، عارضههای ناشی از این تغییرات را نیز به تصویر کشید.
از دیگر تغییرات مهمی که در سریال دیده میشود، تقابل نسلهاست. نقی بهعنوان پدر خانواده، نماینده ارزشهای سنتی مانند میهندوستی، شرافتمندی در کارگری، دینداری و پدرسالاری بود اما اکنون با حضور بهتاش فریبا، نماینده نسلی که به دنبال هویت جدید، آزادی فردی و تجربهگرایی است، این ارزشها مورد چالش قرارگرفته. این تقابل بهخوبی در فصل آخر سریال به تصویر کشیده شده است.
از دیگر تغییراتی که بهوضوح قابلمشاهده است، تحول ساختار سنتی خانواده است. هما که پیشتر فردی مطیع و راضی از زندگی به نظر میرسید و حاضر بود به هر سختی خانواده را کنار هم نگه دارد، اکنون فردی مطالبهگر شده و تصمیماتی میگیرد که گاه کاملا خلاف گذشته است. درگذشته، نقی نهایتا با مشورت ارسطو تصمیماتی میگرفتند که بقیه باید تاوان آنها را میدادند اما اکنون، تصمیمگیریها بهصورت جمعی انجام میشود و همه اعضای خانواده در اجرای آن سهیم هستند.
همچنین، فرزندان خانواده که پیشتر به دلیل سن یا شرایط زندگی تابع والدین بودند، اکنون جسورتر و مستقلتر شدهاند. آنها گاه کارهایی انجام میدهند که کاملا برخلاف خواست و مسیر والدین است. از سوی دیگر، ما شاهد چندپارگی و مرکزیتزدایی در سریال هستیم. سنتهای محلی و ارزشهای قدیمی اکنون درکنارفرهنگ جهانی که باوجود فضای مجازی و توانایی سفرهای خارجی تقویتشده است، به مخاطب عرضه میشود.
در روایتهای کلاسیک، حق و باطل یا خوب و بد کاملا مشخص بودند. این ارزشگذاری روشن در فصلهای یک تا 5 سریال، بهویژه در فصلهای ابتدایی، بهوضوح دیده میشد اما از فصل ششم به بعد، با شروع افت سریال، شخصیتهای خاکستری بیشتری دیده شدند. تصمیمگیریها و رفتارهای خاکستری نیز در فصل هفتم بیش از پیش به نمایش درآمدند.
یکی ازدلایلی که پیش ازپایتخت7 شاهد رشد کمتر مخاطبان تلویزیونمان بودیم، عدم حضور چهرههای مشهور و بازیگران برجسته بود. ازجمله نقاط قوت مهم این سریال، حضور چهرههای سینمایی و بازیگرانی است که در میان مردم بهعنوان کاراکترهای پذیرفتهشده شناخته میشوند و این امر باعث جذب بینندههای بیشتری شده است.
قبادی: من با نظری که برخی دوستان مطرح کردهاند، مبنی بر اینکه به دلیل وضعیت بد جامعه نباید شخصیتهایی مانند نقی و سایر کاراکترها را بهطور کامل منفی نشان داد، مخالفم. درست است که ممکن است جامعه در برخی زمینهها با دلخوریها و مشکلاتی همراه باشد اما این واقعیت بههیچوجه دلیل کافی نیست که سریالی که روزگاری به نشاط و پویایی معروف بود، بهناچار رفتارها و ارزشهای خود را بهطور کامل تغییر دهد. مردم به دلیل خاطرهها و حس شادی گذشته، همچنان به این سریال دل بسته و با اشتیاق آن را دنبال میکنند.
برخی معتقدند که تمامی شخصیتها، بهخصوص نقی - که روزگاری بهعنوان نماد پایداری و پدر محترم خانواده شناخته میشد - دچار تنزل شدهاند. در گذشته، نقی بهعنوان ستون اصلی خانواده، باوجود نواقصی که داشت (مثلا در مواردی مانند وضعیت ذهنی ضعیف یا حتی شرایط آلزایمری در قالب «بابا پنجعلی»)، همچنان از حمایت و احترام همسر و فرزندان برخوردار بود اما اکنون، نقی بهعنوان پدری سرخورده، خودمحور و حتی گاه آزاردهنده به تصویر کشیده شده است؛ بهطوریکه فرزندانش از رفتارهای ناهنجار او خسته شده و از او سؤال میکنند تا کجا باید ادامه دهد. این تغییر در تصویر پدر، بازتابی از تحولات سینمایی سالهای اخیر است؛ زیرا اکثر آثار هنری امروزی، پدرانی را نشان میدهند که با تصمیمات نادرست خود در مدیریت بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دچار ناکامی شده و احترام خود را ازدست دادهاند.
با وجود اینکه ممکن است تغییر در شخصیتها، آینهای از وضعیت جامعهای باشد که با دلخوری و سرخوردگی دست و پنجه نرم میکند، این موضوع به معنای از بین رفتن تمامی ویژگیهای مثبت نقی نیست. ما همواره نقی را بهعنوان نماد دلسوزی، تلاش برای خوشبختی خانواده و پدری متعهد دوست داشتهایم اما امروز، حتی تعصبها و تلاشهای کورکورانه او برای رفاه خانواده، بهعنوان صفاتی ناهنجار تلقی شده و او بیشتر به فردی ابلهنما بدل شده است.
در همین حین، سریال پایتخت توانسته است با بهرهگیری از لطایف و زیر متن، نقش مؤثری در فرهنگسازی ایفا کند و هنجارهای اجتماعی و ناهنجاریها را بهطور دقیق به تصویر بکشد. از آنجا که کاراکترهای این سریال برای مخاطبان عزیز و قابلاعتماد باقی ماندهاند، پایتخت باید جایگاه خود را در میان تمامی اقشار جامعه حفظ کند و نباید فقط به یک قشر محدود شود. ارزشهای اولیه سریال که بر پایه باورهای اسلامی و اخلاقی بنا شده بود، باوجود آنکه ممکن است برخی از آنها در رسانهها به شکل مبالغهآمیز مطرح شود گردد نباید نادیده گرفته شوند.
سریال همچنین در پرداختن به موضوعاتی نظیر سبک زندگی مدرن، تأثیر فضای مجازی، شیوههای جدید رفتار خانوادگی و حتی موضوعاتی مانند شیوه نگهداری از حیوانات خانگی، از زوایای متنوعی به بحث پرداخته است. این رویکرد باعث شده است پیامهای فرهنگی مثبت به شیوهای غیرمستقیم و درعینحال جذاب به مخاطبان منتقل شوند. از طرف دیگر، نقدهایی که در فضای مجازی درباره نحوه تصویرسازی پدر و نقش او مطرح شده است، نباید منجر به آن شود که از ارزشهای دیرینه پدری در فرهنگ ایرانی چشمپوشی گردد. پدرهای ایرانی همواره بهعنوان دلسوزترین و بهترین پدران شناخته شدهاند و نباید بهدلیل تغییراتی که در برخی آثار هنری رخ میدهد، این ارزشها را از کلیت آن جدا کرد.
درنهایت، سریال پایتخت با وجود داشتن معایبی در برخی از جنبههای تصویرسازی شخصیتها، همچنان دارای محاسن فراوانی است که باعث شده تا مخاطبان عزیز خود را حفظ کند. اگر گروههای متفکر و فرهنگی در کنار گروههای هنری فعالیت کنند، این سریال میتواند پیامهای مثبت و ارزشمند فرهنگی خود را بهطور گستردهتر و مؤثرتر به جامعه منتقل کند و همچنان شاهد رشد و توسعه آن در سالیان آینده باشیم.
عباسی: به نظرم چیزهای جالبی که سریال پایتخت 7 بهنمایشگذاشت، شامل برخی از اقتضاهایی است که اگر همانطور که آقای زهرایی بیان کردند مورد استفاده قرار میگرفت، میتوانست متناسب با زمان عمل کند و مورد استقبال بیشتری از سوی مخاطبان قرار گیرد. این سریال بهخوبی از گروه سنی دخترها بهره برد و آنها را بهسوی انتخاب بزرگی که در زندگیشان میخواهند داشته باشند (مانند ازدواج) سوق داد.سپس، نقی بهعنوان پدر ایرانی که نقش تصمیمگیرنده و راهنمای اصلی در زمینه ازدواج را برعهده دارد، وارد داستان شد؛ که از نظر من یک تصمیم هوشمندانه از سوی عوامل تولید بود. همچنین وجود شخصیتهای جوانی مانند سارا، نیکا، بهتاش و حتی سالار، ابعاد جدیدی به سریال بخشید. بهویژه سالار که با حضورش میتواند فصلهای جدیدی را با توجه به ارتباطش با خانواده رقم بزند. در مورد ازدواج سارا و نیکا، نکته مهم اینکه گروه تولید بنا به دلایلی، بازیگران این نقشها را تغییر ندادند؛ بلکه آنها را حفظ و شرایط ازدواج را برایشان فراهم کردند که این امر نیز به نظر من نشان از هوشمندی در تصمیمگیری دارد.
یک بحث دیگر که در فضای مجازی درباره سریال مطرح شده، مربوط به حضور پدری است که باعث خجالت فرزندانش شود اما به نظر من، نقی عامل خجالتآفرینی نیست. سریال پایتخت قصد نداشته یک پدر بد را نشان دهد تا بهاینترتیب تاریکی و بدی را به تصویر بکشد؛ بلکه سعی دارد جنبههای مثبت او را نیز به نمایش بگذارد. برای مثال، در مورد پسری که برای خواستگاری آمد، نقی برای او شرط و شروطی تعیین کرد و به بنیه ضعیفش اشاره نمود، اما درعینحال از آن جوان در بعد دیگری حمایت کرد و به او پیشنهاد داد به باشگاه برود و ورزش کند. این رفتار نشاندهنده انعطافپذیری نقی است؛ یعنی هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت او بهطور متعادل منعکسشده و بهعنوان یک آموزش غیرمستقیم برای جوانان ایرانی در سن ازدواج عمل میکند. از سوی دیگر، حضور بهتاش در میانه مطالبات و ایستادگیهای خانوادگی، نمایانگر جنبهای از زمان و شرایط حاضر است اما به نظرم ضعف پایتخت7 در فصل هفتم با مشاهده بهروز و فهیمه مشخص میشود. فهیمه همچنان در قالبی شبیه به فصلهای اولیه (فصلهای یک، 2 و 3) حضور دارد و بهگونهای رشد کرده که مسئولیت فرزند خود را برعهده دارد. البته نکتهای در مورد فهیمه وجود دارد. به نظرم، متناسب با زمانه و در بحث زنان، در این سریال زنی دیده نمیشود که به شیوهای صریح و بدون سرخوردگی علاقه خود به یک آقا را ابراز کند. این امر، بهنوعی صراحت درخواسته یک زن(بهصورت غیرمستقیم از طریق هماوسایر شخصیتها)اشاره داردکه از نظر من اشتباه است. درنهایت، باید اشاره کرد که یکی ازنکات مثبت این سریال استفاده از بازیهایی است که وضعیت امروزی خانوادهها را به تصویر میکشند. بهعنوانمثال، از قسمتی که مافیا بازی میکنند، بسیار خوشم آمد ؛ زیرا خانوادهها در تلویزیون خود را تکرار میبینند و این باعث ایجاد ارتباط نزدیکتر و همذاتپنداری بیشتر میشود.
زهرایی: درجمعبندی میتوانم بگویم که ما باید به پدیدهای مانند سریال پایتخت بهعنوان یک دستاورد فرهنگی - ملی نگاه کنیم، جایگاه ویژهای برای آن قائل شویم و از آن حفاظت وحراست نماییم. با پایتخت میتوانیم نشر فرهنگ، نظام ارزشی و اخلاقی را انجام دهیم یا آنها را تقویت کنیم. پایتخت توانایی ارائه برنامهای برای آینده جامعه، سرگرمکردن خانوادهها و شاد کردن آنها را داراست؛ چراکه در تمام عرصهها پتانسیل بسیار بالایی دارد.اما بهرهبرداری بهینه از این پتانسیل مستلزم وجود اتاق فکری استراتژیست و بالادستی است تا پایتخت بتواند همانند نمونههای موفق خارجی، این ارزشهای مثبت را به شکلی بیشتر و مؤثرتر به مخاطب ارائه دهد.طبیعی است هر سریال، فیلم یا پدیده هنری دارای معایب و مزایایی باشد که در یک بازی ترازویی گاه یکی بر دیگری چیره میشود. به نظرم، محاسن پایتخت ازمعایبش فراتراست.همچنین، یکی از دلایل محکم موفقیت آن، کاهش مصرف اینترنت درزمان پخش وبازگشت مخاطبان به تماشای تلویزیون است، مطلبی که مسئولان نیز بر آن تأکید کردهاند.امیدوارم که پایتخت همچنان محبوب دلها باقی بماند و فصلهای بعدی آن تا سالیان سال تولید شوند و ما بتوانیم این بازیگران را در صحت و سلامت تا پیری دنبال کنیم و همچنان این سریال، آینه تمامنمای اقشار جامعه باشد.