چند خط برای داستان «مرا با خودت ببر»
قلمی وقف روایت عاشقانه و تاریخی
رمان پر از حادثه «مرا با خودت ببر». یک رمان دینی و توسط آقای مظفر سالاری در ۲۴۵ صفحه بهرشته تحریر درآمده است.مجموع شمارگان چاپشده تاکنون ۳۸۲۰۰ نسخه است. من افتخار خواندن سیوهشتمین چاپ این کتاب را داشتم؛ ارمغانی ارزنده از دوست و همکار محبوبی که همیشه به فکر اعتلای قلم من بوده است.
مرا باخودت ببر ما را مستقیم و دربست به وسط بازارشلوغ بغداد میبرد.ابراهیم و ابنخالد دوشخصیت اصلی رمان هستند. روایتی از زندگی ابراهیم پارچهفروش که در جوانی عاشق دختری به نام آمال است. هرآنچه که در سال ۶۰۰ هجری و در دمشق اتفاق میافتد، میشود یک کتاب که خوانندگانش آن را جزو برجستهترین رمانهای تاریخی میدانند.
یکی ازنکاتی که باعث ارزنده شدن هر اثری در عالم ادبیات و خاصه در دنیای رمان میشود، مشخص بودن زمان و مکان اثری است که مکتوب شده است. بحمدالله، این کتاب نیز بیبهره از این اهمیت نبوده است.
اما از دیگر نکات بسیار قوی این کتاب که باید به آن اشاره کرد، قلم قوی و بسیار جذاب جناب سالاری است که نمیتوان از این نکته بهراحتی گذشت. توصیفات مستقیم و غیرمستقیم این کتاب لحظهای خواننده را به حال خود نمیگذارد. توصیفات بهگونهای قدرتمند نگاشته شده که خواننده حضور خود را در کنار شخصیتهای داستان میبیند.
قلم سالاری همیشه در ژانر تاریخی و مذهبی چرخیده است. او همیشه دوست دارد که از دین بنویسید و از مستندات تاریخی بهره بگیرید. او در این اثر قلمش را وقف روایت عاشقانه و تاریخی کرده و هدفش نشان دادن کرامات امام جواد(ع) است. نوشتن از تاریخ با وجود حساسیتهای ریزودرشت، کار بسیار سختی است. چراکه اگر خلاف مستندات چیزی به رشته تحریر در بیاید، باید جوابگو بود و نباید غیر از مستندات تاریخی چیزی نوشت.دیننویسی در خونسالاری است و انگار برای اویی که خود طلبه است، کار چندان سختی نیست. چراکه او اشراف کاملی بر آیات و احادیث دارد. این تسلط همان محتوای ارزشمندی است که در نوشتن کتاب به کمکش شتافته است. شاید اینگونه بهنظر برسد که این رمان بیشتر متناسب با ذائقه مخاطبی باشد که اندیشههای مذهبی عمیقتری دارد اما باید اعتراف کرد که این اثر، بهراحتی میتواند هر مخاطبی را جذب دنیای خود بکند. کتابی سرشار از امید، معجزه، گشایش که محبت و معرفت امام جواد(ع) را در دلمان چند برابر میکند. قلم دلفریب سالاری، چنان این کتاب را از مقاله و خطابه دور کرده و سیر داستانی به کتاب داده که برای خواننده بسیار دلکش و شیرین است.این ویژگی منحصربهفرد اوست که باعث میشود نتوان میل به کتاب خواندن را در خود سرکوب کرد.با اینکه به هنگام خواندن صفحاتی از این کتاب اشک میریزیم اما از شیعه بودن خود لذت خواهیم برد. چراکه در بخشهای پایانی کتاب، سالاری ما را با شخصیتی آشنا میکند به نام ابن سکیت که یکی از ادیبان شیعه و از یاران نزدیک امام جواد(ع) است.سالاری با تبحری که در نوشتن دارد بهخوبی هرچه تمامتر توانسته با روایت بخشی اززندگی ابن سکیت، علاوهبرادامه مسیر داستان، خواننده را با این شخصیت بزرگ آشنا کند.
شمسی جلفا - نویسنده