نگاهی به کتاب «کمیته ۳۰۰؛ کانون توطئههای جهانی»
کار، کارِ انگلیسیهاست
ماایرانیان درطول زندگیمان چندین و چند بار با جمله معروف «کار کارِ انگلیسیهاست» و یا عبارات مشابهی که برخاسته از ذهنیتی است که عمیقا به تئوری توطئه باور دارد، مواجه شدهایم. ممکن است جملاتی با این مضمون و جهتگیری را حتی در قالب طنز و شوخی هم در زمانی که با واقعهای محیرالعقول و به دور از انتظار مواجه میشویم به کار ببریم.
این مرام فکری، هرگونه اتفاق بغرنج و عموما ناگواری که در سطح سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رخ میدهد را به دستها و قدرتهای پشتپرده و نیت شوم و شیطانی آنان نسبت میدهد.واقعیت امر این است که وقتی چنین طرز تفکری وارد طعنهها و مزاحهای روزمره مردم میشود، به گونهای که حتی بهصورت ضربالمثل درمیآید، حاکی از این است که این دیدگاه ریشه عمیقی در تاریخ و روانشناسی انسان ایرانی دارد.
باور به دستان پنهان پشت پرده
در باب این مسأله نقدهای فراوانی از جانب اندیشمندان و روشنفکران صورت گرفته است؛ به گونهای که باور به تئوری توطئه را بهعنوان یک بیماری فکری قلمداد میکنند که سد راه تفکر و بینش نقادانه حقیقی میشود. حال اگر نیک بنگریم، متوجه میشویم که باور به دستان پنهان پشت پرده در رقمزدن رخدادهای مختلف در درجه اول، تنها منحصر به کشور ایران نیست و در درجه دوم، چندان هم پندار سراسر باطل و بیهودهای بهشمار نمیآید.کتاب «کمیته ۳۰۰؛ کانون توطئههای جهانی»، به قلم کسی که خود یک انگلیسی است و پیشتر بهعنوان یک مامور اطلاعاتی حرفهای خدمت کرده نوشته شده است. جان کولمن که بنا به اقتضای شغلی خود به مدارک فوقمحرمانهای در زمینههای مختلف دسترسی داشته، اطلاعاتی را افشا میکند که فارغ از درست یا غلط بودنش، هر انسان دغدغهمند و کنجکاوی را به تأمل وامیدارد و این قابلیت را دارد که حرارت بحثهای جدی پیرامون مسائل جهانی را بالا ببرد.
گردانندگان جهان چه کسانی هستند؟
براساس دیدگاه کولمن، یک حکومت پنهان جهانی دنیا را اداره میکند و عنان اختیار حکومت همه کشورها را در دست دارد. این حکومت پنهان، سودای آن را دارد که یک جهان تکحکومتی یا یک نظم نوین جهانی را برپا دارد که بتواند به تمامی مردمان کرهزمین سلطه براند.این افراد صاحب قدرت که از آنان بهعنوان اعضای کمیته ۳۰۰ یاد میشود، افراد پیدای پنهانی هستند که در عرصه سیاست رخ نشان میدهند و حضوری فعال دارند. به عبارت دیگر، آنان کسانی هستند که از شدت نزدیکی و آشنایی با ما بسیار غریبه به نظر میرسند؛ همانطور که در بخشی از متن کتاب میخوانیم: «همه این مردان در معرض دید قرار دارند. اینان بندگان جهان تکحکومتی نظم نوین جهانی هستند. به متجاوزین به ناموس شباهت دارند که حتی ممکن است قربانی خود را سوار اتومبیل نموده و تا محل تجاوز، محترمانه و مودبانه راهنمایی نمایند.»
با تعمق در این عبارات، به این نکته میرسیم که روش اعمال نفوذ و پیشبرد اهداف کمیته ۳۰۰ به گونهای است که از ظاهر قابلقبول و ایبسا خوشایندی برخوردار است. بدین معنا که آنان اهداف پلید خود را به شکلی عریان بیان نمیدارند، بلکه به شیوهای تدریجی و نرم، همچون مادهای افیونی که آرامآرام وارد رگها میشود و قربانی را از پای درمیآورد، پیش میبرند. البته که ایجاد جنگهای خانمانسوز و شیوع بیماریهای مختلف، قحطی و فقر بهخصوص در کشورهای در حال توسعه ازجمله اقدامات این کمیته مخوف است که بهنوعی نفوذ خود را به شکلی آشکار و خشن به نمایش میگذارد.
کمیته ۳۰۰ شرکتهای بیمه، بانکها، موسسات بزرگ، بنیادها، شبکههای ارتباطی و رسانههای زیادی را زیر پوشش خود دارد و این مسأله نشان میدهد که همه ابعاد زندگی ما آدمها، اعم از ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فارغ از اینکه در کجای این جغرافیا بهسر میبریم در کنترل این افراد قرار دارد.به هر روی، این افراد هستند که تعیین میکنند کدام سیاستمدار به قدرت برسد و چه کسی حذف شود، این افراد هستند که بر منابع طبیعی و تولیدات کشورها نظارت دارند و سهم خود را از آنان چپاول میکنند، این افراد هستند که هنجار را به ناهنجار و ناهجار را به هنجار تبدیل میکنند و ... ما در این بین گمان میکنیم که از آزادیعمل کامل برخوردار هستیم، درحالیکه افسارمان به دست کسان دیگری است.
ما مردم چه نقشی داریم؟
به گفته کولمن، ما مردم در اثر این توطئهها راه خویش را گم کردهایم و بنیانهای فکریمان دچار فروپاشی شده است. او اعتراض به این رویه را تقریبا امری غیرممکن میداند؛ چراکه از نظر او، افراد جامعه چنان مسخ شدهاند و به درجهای از بیعملی رسیدهاند که توان مقابله با اقدامات کمیته ۳۰۰ را ندارند. اودراینباره مینویسد:«... تغییرات بهوجودآمده محیطمان را دگرگون ساخته و مقاومتمان را چنان درهمشکسته که به حالت مشوش و بیتفاوتی ومآلا بهخوابرفتگی، در اوج جنگ، کشانده است.» این جملات بدون شک پتک ناامیدی را بر سر هر انسان آزادهای فرود میآورد.
و اما نقدی که به این کتاب وارد است، اینکه کولمن توده مردم را بسیار منفعل میپندارد؛ به گونهای که او نقش آگاهی و کنشگری انسانها را بیش از حدناچیزوناممکن میشمارد.علاوهبراین، درپارهای ازوقایع تاریخی بار راازدوش حکومتهای محلی برمیدارد و مسئولیت تمامی بحرانها را بر دوش توطئهگران میاندازد که دیدگاهی بس اغراقآمیز و تقلیلگرایانه است. در آخر و با وجود همه این نقدها، مطالعه کتاب «کمیته ۳۰۰» باعث میشود که ما با چشمان بازتری به جهان پیرامون خود نگاه کنیم و ساده از کنار وقایع نگذریم.
حدیث ملاحسینی - روزنامهنگار