printlogo


چشمکِ چشمانش
دختر بودن یعنی به هر زبان و گفتاری، معنای زندگی باشی؛ آنچنان که در طول تاریخ همیشه ملتهبِ جهان، زن، نماد زندگی و آرامش بوده است؛ همان عنصری که با به دنیا آوردن زیبایی‌ها، بر مرگ‌ها التیامی می‌بخشد و بر هر تندخویی و بی‌رحمی بشر، دوای درد و مرحمِ آرامش می‌گذارد.

زندگی، هر چقدر که زیبا و شکوهمند است همان‌قدر هم سخت، محدود و گذرا به نظر می‌آید و زنان و دختران هم از این توصیفات هیچ‌گاه جدا نبودند؛ همان‌طور که دختر بودن در تصورات عام، نشانی از ضعیف بودن است و زن بودن، دلیلی‌ بر ناتوانی در انجام بسیاری از ممکن‌ها؛ ممکن‌هایی که توسط مردانی انجام شده است که خود،بزرگ شده و عزیز یافته توسط زنانِ قهرمانی به نام مادر هستند.  زن بودن دشوار است؛ دست و پازدن دردریای احساسات و عواطفی که به درنگی می‌توانند شکننده باشند کاریست ناممکن؛ اما هر ممکن و ناممکنی در مقام زن از معنایش خارج می‌شود زیرا آن کسی که زندگی را از وجودش به جهان می‌بخشد و صدایش همیشه، نغمه‌ای از آزادی و صلحِ نوع بشر است؛ در بند و افسار کلمات قرار نمی‌گیرد.  از آن زمان که واژه‌ای خلق نشده بود و گفتاری به زبان نیامده بود؛ آغوش زن، پناهگاه انسان بوده و حضور دختر، دلیل شوق آدم؛ مانند اولین نگاه حضرت آدم به حوا، به کسی که تمام زیبایی‌های جهان را در خود جا داده است؛ مانند نگاه فرزند به مادری که خنده‌اش، امیدِ بی‌حدی به زندگی قلمداد می‌شود؛ مانند نگاه همه‌ ما، همه‌ مایی که زنی را در این جهان داریم که اگر پلک بزند با چشمکِ چشمانش، حواس‌مان از کل جهان، پرت می‌شود…

فرهود عباسی‌فرد - تهران