کتاب جدیدی که خواندم به من کمک کرد تا بفهمم چرا مادرم آن‌قدر به وسایل قدیمی‌اش علاقه‌مند است.امروز هم بایکی دیگر از کتاب‌های آموزش سواد مالی آشنا می‌شویم. اگر یادتان باشدبه شما گفتم که این کتاب‌ها 30جلد دارند و کتاب«مغازه دنج بابابزرگ» جلد بیست‌و‌یکم از این مجموعه است. این مجموعه مفید راانتشارات قدیانی چاپ کرده است.داستان این کتاب در مورد دختری به نام «لوسی» است که پدربزرگ او مغازه‌ای کوچک در نبش خیابان دارد و درآن هرچیزی که روزانه به آن احتیاج داریم، می‌فروشد. لوسی هر روز به مغازه می‌رود و یک گربه بانمک به اسم شرلی دارد. او به پدربزرگش بسیار کمک می‌کند. روزهایی که مغازه خیلی شلوغ می‌شود مادر لوسی هم به مغازه می‌آید و به آنها کمک می‌کند؛ تا این‌که همه اهل محل متوجه می‌شوند قرار است سوپرمارکت جدید و بزرگی در نزدیکی مغازه پدربزرگ لوسی باز شود. لوسی بعد از مدرسه به محل ساخت سوپرمارکت می‌رود. آنجا خیلی خیلی بزرگ است. بیشتر اهل محل می‌گویند که وقتی سوپرمارکت بزرگ کارش را شروع کند، پدربزرگ لوسی باید مغازه‌اش را بفروشد. لوسی خیلی ناراحت می‌شود. او از این‌که این اتفاق با ساخته شدن سوپرمارکت بیفتد، می‌ترسد. چند روز بعد لوسی تابلوی «فروش» را روی پنجره مغازه بابابزرگ می‌بیند و عصبانی می‌شود. چندروز بیشتربه باز شدن سوپرمارکت بزرگ نمانده است.فکری به ذهن لوسی می‌رسد. او یک نقشه طراحی می‌کندتابتواند پدربزرگش راازفروش مغازه پشیمان کند.لوسی به کمک‌همه نیازدارد.حتی بچه‌های‌مدرسه‌و بزرگ‌تر‌های محل‌شان.شما فکرمی‌کنید نقشه لوسی چه چیزی می‌تواندباشد؟ یعنی لوسی می‌خواهدسوپرمارکت راخراب کند؟ به نظر شما لوسی می‌تواند به پدربزرگش برای نگه داشتن مغازه کوچکش کمک کند؟ حتما این کتاب را بخوانید و از دیدن نقاشی‌های هر صفحه کلی ذوق کنید. 

نازنین‌فاطمه امیرفرجی - نوجوان کتابخوان