نسخه Pdf

مسئول آن دیگری

مسئول آن دیگری

وقتی داشتم صفحه‌ مجازی‌ام را بالا و پایین می‌کردم به متنی برخوردم از یک جوان هم‌سن و سال خودم.داشت خانه را تعریف می‌کرد. این‌که خانه فقط سقف سیمانی و ستون نیست و آنچه جایی را امن می‌کند، ارتباط میان اعضای آن‌ است‌.

این‌که آن ارتباط چه کم و کیفی دارد وهرکسی در نقش خود چطور باید عمل کند.راست می‌گفت، حریم خانه را نه دیوار و ستون بلکه ارتباط میان اعضای آن شکل می‌دهد. این‌که افراد چطور تقسیم وظایف می‌کنند و تصمیم می‌گیرند چه خاطراتی را با هم بسازند. به چه کسی قدرت دهند و از چه کسی فرمان‌ ببرند. این اعضای خانه هستند که به آن معنا می‌دهند و تصمیم می‌گیرند چه اهدافی را دنبال کنند. سرزمین هرکسی، خانه اوست. جایی که در آن متولد شده و یاد گرفته چه کسی باشد. خانه‌ای با خانواده‌ای بزرگ که هرکسی در آن نقشی دارد. یکی به انتخاب اعضا رهبری می‌کند، دیگری پاسدار مرز است و گروهی می‌شوند مسئولِ نیاز مردم. در این میان ارتباط آنهاست که از کش‌مکش‌ها و بدفهمی‌ها، فاصله‌ها و دعواها جلوگیری می‌کند و این حلقه‌ گمشده‌ تمام مشکلات سرزمین‌مان است.این‌که آن قشرِ به‌خواست مردم مسئول‌شده، نه گوشی برای شنیدن دارند و نه احتمالا زبانی برای پاسخگویی.کمتر کسی از میان‌ آنها پیدا می‌شود که واقعا بخواهد برای فهم مردمش دلیل کارها و تصمیمات عجیب هم‌قطارانش راتوضیح دهد.تصمیماتی که مستقیم بر شاهرگ سفره‌ خوراک مردم تاثیر دارد اما برای کسی مهم نیست.آن‌قدر درگیر چیزهای دست وپاگیری مثل «چطور قدرت را در خانواده خود تقسیم کنم» شده‌اند که یادشان رفته باید جوابی بدهند.فراموش کرده‌اند چطور دراین خانه قدرت گرفته‌اندوحواس‌شان نیست که همه صاحب یک مرز هستیم.بارها شده تصمیم، حرف و نظر قشر باسواد اجتماع، کسانی که سال‌ها تلاش کرده‌اند از دیوار قطور کنکور و نابرابری‌های آموزش و پرورشی که نه آموزش دارد و نه پرورش بگذرند، رد شده‌ است.به جایگاهی رسیده‌اند که نظرشان برای مسیر مردم تعیین‌کننده است از خواست و زبان مردم صحبت کردند و با کج‌سلیقگی مسئولان همین مردم مواجه شدند و آنها حتی توضیحی نداشتند برای این‌که چرا نظر سرمایه‌ای که سال‌ها زمان‌گذاشتند تا ثمر دهد را این‌طور نادیده می‌گیرند یا اگر توضیحی وجود داشت، حرفی زده نشد. مردم هم عصبانی می‌شوند و ارتباطی که باید مستحکم باشد را ذره ذره نابود می‌کنند.یک طرف چماق دست می‌گیرد، دیگری داد می‌زند. هیچ‌کدام حرف نمی‌زنند، طرفی که باید بپرسد، حواسش نیست و آن کسی که باید جواب دهد به هوای حواس پرت دیگری را چپاول می‌کند ...

فاطمه علیپور‌سالستانی - تهران