نسخه Pdf

واقعیت یا مجاز

واقعیت یا مجاز

خانواده من معتقد بودند باب‌اسفنجی بی‌نمک است، پاتریک لوس است، اختاپوس اعصاب ندارد و آقای خرچنگ هم سراپا بدآموزی است. پس چه‌معنی می‌دهد بچه همچین چیزهایی را ببیند!همین ایدئولوژی هم باعث شد من هیچ خاطره مشترکی با این پویانمایی نداشته باشم.

تئوری‌هایش را که می‌شنوم سروی باشم بدون برگ‌ریزان و با فکت‌هایش هم خاطرات کودکی‌ام به‌هم نریزد. اما به شمایی که همیشه باب اسفنجی نگاه کرده‌اید و آن‌را خوب می‌شناسید، باید بگویم وقت آن رسیده که از سرزنش‌کردن پلانکتون دست بردارید. چون حالا من و شما هم فرق زیادی با او نداریم و همگی جماعت عجیبی هستیم که عاشق یک صفحه نمایشگر شده‌اند. البته باز‌هم خوش به احوال پلانکتون که کارین هم دوستش داشت. صفحه نمایشگر من که یک پرنسس به‌تمام معناست.

دره سیلیکون
اگر از آن دسته آدم‌ها هستید که سریال را به فیلم ترجیح می‌دهند، باید بگویم این سریال برای شماست.سریال «دره سیلیکون» یکی از بهترین مجموعه‌ها در‌چند سال اخیر است که با دستمایه قرار‌دادن زندگی اعجوبه‌های فناوری و استارتاپ‌ها، بینندگان پرشماری به‌دست آورده و البته مورد‌توجه اهالی فناوری هم قرار گرفته است. این سریال کمدی محصول آمریکا که در شش فصل تولید و پخش شده است، قصه ماجراجویی‌های برنامه‌نویسی به نام ریچارد هندریکز و دوستان باهوشش را در مهد فناوری جهان، دره سیلیکون در کالیفرنیا، روایت می‌کند. ریچارد می‌خواهد استارت‌آپ خود را از صفر به همه‌چیز برساند.این را هم درگوشی باید گفت که اگر با دره سیلیکون آشنایی ندارید، این نام غیررسمی منطقه‌ای است که محل حضور برخی از بزرگ‌ترین شرکت‌های فناوری جهان از جمله گوگل است.این فیلم با نگاهی پر‌شور و شوخی‌های اغراق‌شده اما لطیف و شیرین، به آدم‌های فعال در صنعت فناوری و چالش‌ها و فرصت‌های زندگی آنان می‌پردازد.شخصیت‌پردازی‌های کامل و نزدیک به واقعیت، منجر به ایجاد فضای سنجیده‌ای شده است که به‌خوبی وضعیت دره سیلیکون را توصیف می‌کند و افرادی مانند بیل گیتس با واکنش‌های خود نسبت به این سریال، این موضوع را تائید کرده‌اند. اما در نهایت، این سریال سرگرم‌کننده برخلاف بسیاری از سریال‌ها هیاهوی زیادی به دنبال نداشت.

او
شاید تکنولوژی از اولین پناهگاه‌های انسان مدرن باشد. وقتی حسی را از دست می‌دهیم یا وقتی که حس جدیدی را تجربه می‌کنیم، تکنولوژی همیشه کنار ما بوده است.«او» فیلمی سینمایی به کارگردانی اسپایک جونز است که در ژانر کمدی درام رمانتیک ساخته شده است. البته این را هم باید گفت که این اولین فیلمنامه‌ای است که جونز به‌تنهایی نوشته‌است. فیلم داستان مردی را روایت می‌کند که وارد رابطه‌ای عجیب با یک سیستم عامل هوشمند رایانه‌ای می‌شود. تئودور توامبلی که مردی درون‌گرا و منزوی است، در شرکتی کار می‌کند که نامه‌های زیبا و عاطفی برای مشتریان خود می‌نویسد. برای کسانی که خودشان نمی‌توانند چنین نامه‌هایی بنویسند. اوضاع آشفته زندگی شخصی و نارضایتی‌اش از کار، تئودور را به اولین پناهگاه می‌رساند: تکنولوژی و دنیای بی‌حد و مرز سیستم‌های هوشمند.غرق شدن در انزوایی مطلق، دست‌و‌پا زدن در یک اقیانوس بیکران و تلاش برای بقا گزاره‌هایی است که به جان فیلم می‌نشیند و بیننده را نیز با خود همراه می‌کند.
+یک چیزی در‌مورد به اشتراک گذاشتن زندگیت با یکی وجود داره که حس خوبی بهت میده
_چطور زندگی رو با یکی به اشتراک می‌گذاری؟!

آینه‌ سیاه
شاید عده‌ای از مردم سینما را اغراق‌شده بدانند، اما من معتقدم سینما به عنوان انعکاس‌دهنده جامعه با تمام اغراق‌هایش، نگرشی عمیق و تخصصی برای ما ایجاد می‌کند.«آینه سیاه» سریالی در ژانر علمی-تخیلی به کارگردانی چارلی بروکر است که در هر اپیزود، چهره هولناک و هیولا‌واری از تکنولوژی لذت‌بخش هرروزه‌مان را فاش می‌کند. نگاهی متفاوت به رابطه انسان و فناوری که بیشتر از آنکه در ستایش فناوری و ذکر خدمات آن به انسان باشد، به نیمه تاریک این رابطه نگاه کرده است‌.سقوط ناگهانی یا نزول ناگهانی،نخستین قسمت از فصل سوم مجموعه آینه سیاه است. داستان این اپیزود در آینده‌ای نسبتا نزدیک رقم می‌خورد.قصه روزی که مردم با تلفن همراه خود از یک تا پنج به افراد امتیاز میدهند و مجموع امتیاز هر کس بر وضعیت اجتماعی و اقتصادی او تأثیر دارد.گفتم آینده ای نسبتا نزدیک؟!فکر کنم بهتر باشد بگویم قصه امروز جهان را روایت می‌کند.مگر قرار نبود سریال های ژانر علمی -تخیلی چیزهایی را به ما نشان بدهند که برایمان تازگی داشته باشد؟! بله و دقیقا قسمت عجیب ماجرا اینجاست که انگار با همه اغراق تیم تولید بازهم فیلم به زندگی معمولی شباهت زیادی دارد‌.سقوط ناگهانی با واکنش‌های مثبتی از‌سوی منتقدان همراه شد و عمدتاً به‌عنوان یکی از بهترین اپیزودهای سریال آینه سیاه شناخته می‌شود.

شبکه اجتماعی
شما نمی‌توانید ۵۰۰ میلیون دوست داشته باشید، بدون این‌که چند دشمن داشته باشید.این جمله‌ای است که روی پوستر فیلم نوشته شده است. این اولین مواجهه ما با سینمایی شبکه اجتماعی است. فیلمی به کارگردانی دیوید فینچر محصول سال ۲۰۱۰ آمریکا که داستان ایجاد شبکه اجتماعی فیسبوک و زندگی مارک زاکربرگ را روایت می‌کند.قصه زندگی دانشجویی از هاروارد که بعد از شکست در برقراری یک رابطه عاطفی دست به ساخت یک سایت می‌زند و دوقلوهای وینکلواس او را استخدام می‌کنند تا وبسایتی مخصوص دوستیابی برای آنها درست کند و بعد از بروز اتفاقاتی، وبسایت فیس‌بوک خلق می‌شود که رفته‌رفته مورد توجه 500 میلیون نفر در سراسر دنیا قرار می‌گیرد.قدم کوچکی که اتفاقی بزرگ در دنیای تکنولوژی ارتباطات را شکل داد.این فیلم در سال ۲۰۱۱ در هشتاد‌و‌سومین دوره مراسم اسکار برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی، جایزه اسکار برای بهترین تدوین فیلم و بهترین موسیقی شد.و البته جالب است که زاکربرگ از‌قبل گفته بود که ترجیح می‌دهد هیچ فیلمی در‌رابطه با او تا زمانی که زنده است، ساخته نشود و برای همین هیچ واکنش مستقیمی نسبت به فیلم نشان نداد.

عارفه  مهرابی - نوجوانه
ضمیمه نوجوانه
تیتر خبرها