محاکمه دزدان دلرحم!
سارقان مسلح که دلشان به حال التماسهای دختر مالباخته سوخته بود، هنگام بازگرداندن اموال سرقتی دستگیر شدند. آنها که فکر میکردند با این کار نزد دختر جوان چهرهای رابین هودی پیدا میکنند، با شکایت او دستگیر شدند و پای میز محاکمه قرار گرفتند. دختر جوان در جلسه دادگاه برای سارقان درخواست اشد مجازات کرد.
تحقیقات این پرونده از آبان سال گذشته و با گزارش سرقت مسلحانه از خانهای در غرب تهران آغاز شد. پس از این تماس تیمی از ماموران راهی محل شدند. دختر صاحبخانه در تشریح ماجرا به ماموران گفت: به تنهایی زندگی میکنم و قرار بود به خانه دیگری اسبابکشی کنم. برای همین با کمک دوستم مریم در حال جمعکردن اثاثیه بودیم که ناگهان دو مرد مسلح وارد خانه شدند و با تهدید اسلحه از ما خواستند ساکت باشیم و مقاومت نکنیم. آنها پول، طلا و تلفنهمراه ما را سرقت کردند. حتی ماشین دوستم را از پارکینگ برداشتند و با خود بردند. هنگامی که میخواستند از خانه بیرون بروند، به آنها التماس کردم که این اموال را با سختی خریدم و یکی از آنها قول داد وسایل سرقتی را بازگرداند. پس از این شکایت ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند. چهار روز از ماجرا گذشته بود که شاکی با ماموران تماس گرفت و گفت: یکی از دزدان تماس گرفت و از من خواست برای گرفتن ماشین و اموال سرقتی به میدان منیریه بروم.
ماموران با آموزش به این دختر از او خواستند در محل قرار حاضر شود. چند دقیقه بعد از حضور دختر جوان در میدان منیریه دو سارق با ماشین سرقتی کنارش توقف کردند که در این لحظه ماموران وارد عمل شدند و آنها را دستگیر کردند. دو متهم در جریان تحقیقات به این سرقت اعتراف کردند و پرونده آنها با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه دادگاه، شاکی برای دو متهم اشد مجازات را درخواست کرد.
سپس یکی از متهمان به نام ناصر در جایگاه ایستاد و گفت: نامزدم به نام شیما مدتی در خانه شاکی کار میکرد. او به من خبر داد که دختر جوان در خانهاش پول و طلای زیادی دارد. با شنیدن این حرفها وسوسه شدم و به فکر سرقت افتادم. روز سرقت شیما با من تماس گرفت و خبر داد دختر جوان قصد اسبابکشی دارد. موضوع را به دوستم گفتم و راهی آنجا شدیم. وقتی قصد خروج از خانه را داشتیم، مالباخته به دوستم التماس کرد و او دلش سوخت. وقتی دستگیر شدیم، شیما هم فرار کرد و پلیس نتوانست ردی از او پیدا کند. متهم دیگر هم در دفاعیاتش اظهار کرد: به دلیل مشکلات اقتصادی مرتکب این سرقت شدیم، اما دلم برای التماسهای دختر جوان سوخت و موقع تحویل اموال دستگیر شدیم.
پس از دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
ماموران با آموزش به این دختر از او خواستند در محل قرار حاضر شود. چند دقیقه بعد از حضور دختر جوان در میدان منیریه دو سارق با ماشین سرقتی کنارش توقف کردند که در این لحظه ماموران وارد عمل شدند و آنها را دستگیر کردند. دو متهم در جریان تحقیقات به این سرقت اعتراف کردند و پرونده آنها با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه دادگاه، شاکی برای دو متهم اشد مجازات را درخواست کرد.
سپس یکی از متهمان به نام ناصر در جایگاه ایستاد و گفت: نامزدم به نام شیما مدتی در خانه شاکی کار میکرد. او به من خبر داد که دختر جوان در خانهاش پول و طلای زیادی دارد. با شنیدن این حرفها وسوسه شدم و به فکر سرقت افتادم. روز سرقت شیما با من تماس گرفت و خبر داد دختر جوان قصد اسبابکشی دارد. موضوع را به دوستم گفتم و راهی آنجا شدیم. وقتی قصد خروج از خانه را داشتیم، مالباخته به دوستم التماس کرد و او دلش سوخت. وقتی دستگیر شدیم، شیما هم فرار کرد و پلیس نتوانست ردی از او پیدا کند. متهم دیگر هم در دفاعیاتش اظهار کرد: به دلیل مشکلات اقتصادی مرتکب این سرقت شدیم، اما دلم برای التماسهای دختر جوان سوخت و موقع تحویل اموال دستگیر شدیم.
پس از دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.