چگونه با برنامه درست تلاش کنیم؟
جاده موفقیت
این روزها سر بر میگردانی کسی میخواهد به تو پکیجی مبنی بر یکشبه موفقشدن و روش برنامهریزی بیاموزد. وسایل تکمیلیه پکیجفروشان هم میکروفن و یک دست لباس مرتب و آهنگهای انگیزشی پشت متن است که تأثیرگذاریاش را زیاد کند.
ازآنجا که بحث این هفته درمورد تلاش وکوشش وکارنیکوکردن ازپرکردن است،برآنیم تا درفوتوفن کمی راجع به برنامهریزی کردن حرف بزنیم. از فضای نسخهپیچی پلنر بخرید و پنج صبح بیدار شوید و شکرگزاری کنید، کمی فاصله بگیریم و ببینیم در زندگی واقعی چگونه میشود یک برنامه منسجم و منعطفی داشت که زندگیمان را روی غلتک بیندازد و کمکمان کند به تمام کارهایمان در انتهای روز برسیم و دعا نکنیم کاش روز به جای 24ساعت، 70ساعت بود تا به کارهایمان میرسیدیم. از آنجا که ما محصل هستیم و یحتمل کلی علاقهمندی هم داریم که بخواهیم به آن بپردازیم واجب کفایی است که یاد بگیریم چطور یک برنامهریزی درست و واقعی داشته باشیم.
روزانه، هفتگی یا ماهانه
یکی از سؤالاتی که همیشه ذهنمان را ممکن است درگیر کند این است که برای چه مدت زمانی برنامه بنویسیم؟ زندگی ما آدمها روز به روز تغییر میکند و آنچنان قابل پیشبینی نیست. از کجا معلوم شاید ماه دیگر این موقع زندگیت 180درجه با اکنون توفیر داشته باشد. پس برنامه ریختن برای یک ماه کامل کمی غیرواقعبینانه بهنظر میرسد. هدفگذاری ماهانه اما از نان شب واجبتر است. برنامه هفتگی خوب است چون یک دید و نگرشی از کل هفتهات به تو میدهد اما نباید به آن اکتفا کنیم و باید روزانهنویسی که مهمترین مدل برنامه درست داشتن است را هم داشته باشیم. هر روز از شب قبل یا صبح همان روز برنامهمان را بنویسیم تا بتوانیم روز به روز پیش برویم. اصولا روزانه پیش رفتن هم انعطاف خوبی به برنامه میدهد و همچون زمان طولانی نیست که برایتان غیرقابل پیشبینی باشد، راحتتر و واقعبینانهتر برنامه مینویسید. پس هر روز دست به قلم باشید.
بحث سر اولویتهاست!
ماتریس آیزنهاور یک مدل برنامهریزی را مطرح میکند که خیلی کارا و مفید است. او میگوید ما باید کارهایمان را در چهار قسمت دستهبندی کنیم. قسمت اول کارهای مهم و فوری، قسمت دوم کارهای مهم اما غیرفوری، قسمت سوم کارهای فوری اما کماهمیت و در نهایت قسمت آخر کارهای غیرمهم و غیرفوری.اگر چنین تقسیمبندیای در ذهنمان داشته باشیم برنامههایمان خیلی منظمتر و مثمر ثمرتر پیش خواهد رفت. به قولی اگر ابتدا قورباغهمان را قورت بدهیم بارمان سبکتر خواهد شد. مثلا اگر تکلیفی دارید که فردا باید تحویل بدهید و یک امتحانی هم هفته آینده دارید، در کنارش میخواهید دوش هم بگیرید و پلیاستیشن هم بازی کنید حالا دقیقا میدانید که با ترتیب اولویت باید اول تکلیفتان را انجام دهید و در آخر سراغ پلیاستیشن بروید. اینطوری با خیال راحت به تفریحتان هم میپردازید و دائم استرس قلقلکتان نمیدهد که تکلیفم را چه کنم؟
ما ربات نیستیم
بعضی آدمها در برنامهریزی کردن خودشان را به مثابه یک ربات در نظر میگیرند. مثلا 800 مدل کار را برای خودشان بدون هیچ زمان استراحتی ردیف میکنند. در آخر هم به همه آنها نمیرسند و بعد احساس ناکافی بودن پیدا میکنند که چرا ما نمیتوانیم به برنامههایمان متعهد بمانیم. اگر وقتی قلم دست میگیرید که برنامه بنویسید ایدهآلگرایانه فکر کنید قطعا هیچوقت به همه آنها نمیرسید. هر کس توانمندیها و ضعفهای خودش را بهتر از همه میداند، پس باید این موارد را در نظر بگیرد. مثلا اگر تا دیروز روزی یک ساعت هم برای درس خواندن زمان نمیگذاشتی نمیتوانی الان چهارساعت برای درس برنامه بریزی! یا اگر میدانی که امروز از آن روزهایی است که حالت زیاد خوش نیست قطعا به سه تا کلاس و 10 تا تکلیف نخواهی رسید و این فقط بار مضاعفی خواهد شد که شانههایت را خرد میکند. ما ربات نیستیم، دارای عواطف و احساسات و مشکلیم. پس موقع برنامهریزی خود واقعیتان را ببینید نه خود آرمانیتان را!
همیشه جای خالی داشته باش
استراحتکردن و شلکسکردن مثل سوخت مورد نیاز ماشین برای حرکت میماند. اگر این سوخت به اندازه کافی به ما نرسد قطعا سرعت و کیفیت را از ما خواهد گرفت. باید زمانی از روز را به این مورد اختصاص بدهیم اما باید حواسمان جمع باشد که بعضی از استراحتها مثل انرژیهای ناپاک میمانند مثل گوشی، فیلم دیدن، بازیهای کامپیوتری و... زود تمام میشوند و قابل جبران نیستند اما بعضیها مانند آشپزی، کارهای هنری، قدمزدن و بازیهای فیزیکی انجام دادن سوخت پاک محسوب میشوند و ماندگاری بالاتری دارند و ما را سالمتر نگه میدارند. پس سعی کنید زمانهای استراحتتان را با این سوختها پر کنید تا در زمان کارکردن و درسخواندن انرژیتان بالا بماند. کاری که مجازیات با ما میکند این است که سطح دوپامین فیکمان را افزایش میدهد و یک لذت زودگذر نصیبمان میکند اما فارغ از اینکه ذهن را معتاد خودش کرده و هیچ انرژیای برای باقی روز نمیگذارد و سطح تمرکزمان را به دو، سه ثانیه میرساند. در برنامههایتان این مورد مهم را فراموش نکنید.
برنامهریزی عوامل مزاحم
درست است که از معایب مجازی سخن گفتیم اما در هر حال ما نسل زد هستیم و در عصر اینترنت چشم به جهان گشودیم، پس قطعا استفاده نکردن از آن برایمان بیمعنی خواهد بود. یکی از کارهایی که میتواند کمکمان کند تا استفاده از آن را محدود کنیم این است که برای آن هم برنامه بریزیم. میدانم خیلی برنامه در برنامه خواهد شد اما این مورد یاریمان میکند تا برنامههای کاریمان را منظمتر پیش ببریم و انعطاف داشته باشیم. مثلا نیم ساعت قبل ناهار یا 20دقیقه بعد از شام را فرصتی برای این کار قرار بدهیم تا بیش از این زمانمان را هدر این دوپامینهای فیک نکنیم. در نهایت هم میتوانیم این زمانها را اندازه بگیریم و هر روز دستمان باشد که حدودا چقدر زمان برایش گذاشتیم ما خیلی اوقات متوجه نیستیم که چندین ساعت در حال بالا و پایین کردن هزار باره کلیپهای سه ثانیهای هستیم!
حاسبو قبل ان تحاسبو
خودتان را محاسبه کنید قبل اینکه محاسبهتان کنند. میدانم این آیه قرآن است اما نترسید نمیخواهم نصیحتتان کنم. بلکه میخواهم بگویم درست مثل همین که خداوند میگوید حساب اعمالتان را داشته باشید، حساب و تحلیل برنامههایتان و نحوه اجرا کردنش یکی از مهمترین چیزهایی است که باید در نظر بگیرید. زمان مشخصی را برای خودتان داشته باشید. مثلا آخر هفته برنامه کل هفته را مرور و تحلیل کنید که برنامهتان چه نقاط ضعفی داشت و چه کارهایی میتواند برنامهریزیهای بعدی شما را بهبود ببخشد. اینکه ذرهبین در دست بگیرید و موشکافانه بررسی کنید هر روز چه تعداد کارهایتان تیک خورده و آیا متعهد ماندهاید یا نه؟ برنامهتان سنگینتر از توانتان بوده یا سبکتر؟همه اینها میتواند راهنمای عملی و تجربهای باشد برای اینکه دفعه بعدی درستتر برنامه بریزید. اینگونه شما نیازبه هیچ مربی، کوچر و پکیجفروشی ندارید. خودتان میتوانید کنترل زندگیتان را در دست بگیرید.
ریحانه اوسطی - نوجوانه
روزانه، هفتگی یا ماهانه
یکی از سؤالاتی که همیشه ذهنمان را ممکن است درگیر کند این است که برای چه مدت زمانی برنامه بنویسیم؟ زندگی ما آدمها روز به روز تغییر میکند و آنچنان قابل پیشبینی نیست. از کجا معلوم شاید ماه دیگر این موقع زندگیت 180درجه با اکنون توفیر داشته باشد. پس برنامه ریختن برای یک ماه کامل کمی غیرواقعبینانه بهنظر میرسد. هدفگذاری ماهانه اما از نان شب واجبتر است. برنامه هفتگی خوب است چون یک دید و نگرشی از کل هفتهات به تو میدهد اما نباید به آن اکتفا کنیم و باید روزانهنویسی که مهمترین مدل برنامه درست داشتن است را هم داشته باشیم. هر روز از شب قبل یا صبح همان روز برنامهمان را بنویسیم تا بتوانیم روز به روز پیش برویم. اصولا روزانه پیش رفتن هم انعطاف خوبی به برنامه میدهد و همچون زمان طولانی نیست که برایتان غیرقابل پیشبینی باشد، راحتتر و واقعبینانهتر برنامه مینویسید. پس هر روز دست به قلم باشید.
بحث سر اولویتهاست!
ماتریس آیزنهاور یک مدل برنامهریزی را مطرح میکند که خیلی کارا و مفید است. او میگوید ما باید کارهایمان را در چهار قسمت دستهبندی کنیم. قسمت اول کارهای مهم و فوری، قسمت دوم کارهای مهم اما غیرفوری، قسمت سوم کارهای فوری اما کماهمیت و در نهایت قسمت آخر کارهای غیرمهم و غیرفوری.اگر چنین تقسیمبندیای در ذهنمان داشته باشیم برنامههایمان خیلی منظمتر و مثمر ثمرتر پیش خواهد رفت. به قولی اگر ابتدا قورباغهمان را قورت بدهیم بارمان سبکتر خواهد شد. مثلا اگر تکلیفی دارید که فردا باید تحویل بدهید و یک امتحانی هم هفته آینده دارید، در کنارش میخواهید دوش هم بگیرید و پلیاستیشن هم بازی کنید حالا دقیقا میدانید که با ترتیب اولویت باید اول تکلیفتان را انجام دهید و در آخر سراغ پلیاستیشن بروید. اینطوری با خیال راحت به تفریحتان هم میپردازید و دائم استرس قلقلکتان نمیدهد که تکلیفم را چه کنم؟
ما ربات نیستیم
بعضی آدمها در برنامهریزی کردن خودشان را به مثابه یک ربات در نظر میگیرند. مثلا 800 مدل کار را برای خودشان بدون هیچ زمان استراحتی ردیف میکنند. در آخر هم به همه آنها نمیرسند و بعد احساس ناکافی بودن پیدا میکنند که چرا ما نمیتوانیم به برنامههایمان متعهد بمانیم. اگر وقتی قلم دست میگیرید که برنامه بنویسید ایدهآلگرایانه فکر کنید قطعا هیچوقت به همه آنها نمیرسید. هر کس توانمندیها و ضعفهای خودش را بهتر از همه میداند، پس باید این موارد را در نظر بگیرد. مثلا اگر تا دیروز روزی یک ساعت هم برای درس خواندن زمان نمیگذاشتی نمیتوانی الان چهارساعت برای درس برنامه بریزی! یا اگر میدانی که امروز از آن روزهایی است که حالت زیاد خوش نیست قطعا به سه تا کلاس و 10 تا تکلیف نخواهی رسید و این فقط بار مضاعفی خواهد شد که شانههایت را خرد میکند. ما ربات نیستیم، دارای عواطف و احساسات و مشکلیم. پس موقع برنامهریزی خود واقعیتان را ببینید نه خود آرمانیتان را!
همیشه جای خالی داشته باش
استراحتکردن و شلکسکردن مثل سوخت مورد نیاز ماشین برای حرکت میماند. اگر این سوخت به اندازه کافی به ما نرسد قطعا سرعت و کیفیت را از ما خواهد گرفت. باید زمانی از روز را به این مورد اختصاص بدهیم اما باید حواسمان جمع باشد که بعضی از استراحتها مثل انرژیهای ناپاک میمانند مثل گوشی، فیلم دیدن، بازیهای کامپیوتری و... زود تمام میشوند و قابل جبران نیستند اما بعضیها مانند آشپزی، کارهای هنری، قدمزدن و بازیهای فیزیکی انجام دادن سوخت پاک محسوب میشوند و ماندگاری بالاتری دارند و ما را سالمتر نگه میدارند. پس سعی کنید زمانهای استراحتتان را با این سوختها پر کنید تا در زمان کارکردن و درسخواندن انرژیتان بالا بماند. کاری که مجازیات با ما میکند این است که سطح دوپامین فیکمان را افزایش میدهد و یک لذت زودگذر نصیبمان میکند اما فارغ از اینکه ذهن را معتاد خودش کرده و هیچ انرژیای برای باقی روز نمیگذارد و سطح تمرکزمان را به دو، سه ثانیه میرساند. در برنامههایتان این مورد مهم را فراموش نکنید.
برنامهریزی عوامل مزاحم
درست است که از معایب مجازی سخن گفتیم اما در هر حال ما نسل زد هستیم و در عصر اینترنت چشم به جهان گشودیم، پس قطعا استفاده نکردن از آن برایمان بیمعنی خواهد بود. یکی از کارهایی که میتواند کمکمان کند تا استفاده از آن را محدود کنیم این است که برای آن هم برنامه بریزیم. میدانم خیلی برنامه در برنامه خواهد شد اما این مورد یاریمان میکند تا برنامههای کاریمان را منظمتر پیش ببریم و انعطاف داشته باشیم. مثلا نیم ساعت قبل ناهار یا 20دقیقه بعد از شام را فرصتی برای این کار قرار بدهیم تا بیش از این زمانمان را هدر این دوپامینهای فیک نکنیم. در نهایت هم میتوانیم این زمانها را اندازه بگیریم و هر روز دستمان باشد که حدودا چقدر زمان برایش گذاشتیم ما خیلی اوقات متوجه نیستیم که چندین ساعت در حال بالا و پایین کردن هزار باره کلیپهای سه ثانیهای هستیم!
حاسبو قبل ان تحاسبو
خودتان را محاسبه کنید قبل اینکه محاسبهتان کنند. میدانم این آیه قرآن است اما نترسید نمیخواهم نصیحتتان کنم. بلکه میخواهم بگویم درست مثل همین که خداوند میگوید حساب اعمالتان را داشته باشید، حساب و تحلیل برنامههایتان و نحوه اجرا کردنش یکی از مهمترین چیزهایی است که باید در نظر بگیرید. زمان مشخصی را برای خودتان داشته باشید. مثلا آخر هفته برنامه کل هفته را مرور و تحلیل کنید که برنامهتان چه نقاط ضعفی داشت و چه کارهایی میتواند برنامهریزیهای بعدی شما را بهبود ببخشد. اینکه ذرهبین در دست بگیرید و موشکافانه بررسی کنید هر روز چه تعداد کارهایتان تیک خورده و آیا متعهد ماندهاید یا نه؟ برنامهتان سنگینتر از توانتان بوده یا سبکتر؟همه اینها میتواند راهنمای عملی و تجربهای باشد برای اینکه دفعه بعدی درستتر برنامه بریزید. اینگونه شما نیازبه هیچ مربی، کوچر و پکیجفروشی ندارید. خودتان میتوانید کنترل زندگیتان را در دست بگیرید.
ریحانه اوسطی - نوجوانه