
پرواز یک رویا
از آسمان دلمان اشک میبارید و از آسمان فلسطین و لبنان بمب.مانده بودیم چه کنیم برای بچههایی که ترس بر جانشان افتاده بود و آوار بر سرشان. ویرانی پشت ویرانی و دعایی که باید فارغ ازآن کاری میشد...تصمیم گرفتیم هرطور شده کاری کنیم که جهان را متوجه این نکته کنیم که ایران و ایرانی جنگطلب نیست و اسلام دین صلح ودوستی است.
گشتیم دنبال یک روز مناسب برای انجام کاری جدید... روی تقویم مناسبتی دیدیم که نمیشد از آن از گذشت: «روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه» و حالا علمی که بیشتر ابزاری برای جنگ شده تا صلح.
شاید بهتر باشد قبل از شنیدن باقی داستان خودمان را معرفی کنیم:
من منیره شاکریفر هستم. کتابداری که عاشق زندگی و کتابهاست و مادری که رنج کودکان جنگزده سوهان روحش شده... حالا من ماندهام و درد هزاران کودکی که از جنگزدگی رنج میبرند.
-و من محمد نوری هستم. مردی که سالهاست در میان کتابها زندگی میکند و کتابداری مزه زندگیاش شده... من برای آینده بچههایی کار میکنم که شادی حلقه گمشده زندگیشان است و حالا در نزدیکی ما کودکانی بیگناه در این دنیا شادیشان را گم کرده اند
آقای نوری میگم من این مناسبتو که دیدم میدونین یادچی افتادم؟
-یاد چی؟
کتابی که از بچگی چندبار خوندم و خیلی دوستش دارم... ساداکو و هزار درنای ایران
-دیدم کتابو اما موضوعش چیه دقیقا؟ میشه بگین یادم بیاد؟
داستان یه دختره به اسم ساداکو ساساکی، دختر ژاپنی متولدهفتم ژانویه۱۹۴۳که موقع بمباران هیروشیما دوساله بوده و موقع برخورد بمب از پنجره خانه به بیرون پرت میشه و مادرش که با وحشت به سراغش رفته بود میبینه که سالمه، منتهی قرار گرفتن در معرض تشعشعات باعث شد اون مبتلا به لوسمی یا همان سرطان خون بشه.
پزشکان پیشبینی میکنن که اون حداکثر یکسال زندهست و باید مدتی توی بیمارستان بستری بشه.ساداکو میشنوه که براساس افسانههای ژاپنی کسی که هزار درنای کاغذی بسازه آرزوش برآورده میشه.برای همین ساداکو تصمیم گرفت هزار درنای کاغذی بسازه. ساداکو درحالی توی سن 12سالگی مرد که فقط تونسته بود ۶۴۴درنا را بسازه اما این پایان رویاش نبود و همکلاسیهایش ۳۵۶ درنای کاغذی دیگر ساختند تا تعدادشان به همراه درناهای ساداکو به هزار رسید، بعد همه اونا رو به همراه ساداکو به خاک سپردن.اتفاقی که برای ساداکو افتاد باعث شد درنا به یک نماد صلح تبدیل بشه و خب ما هم میتونیم اونروز با بچهها درنا بسازیم.
آره ایده خوبیه ولی خب باید یه کار دیگه هم بکنیم که برنامه خلاقانهتر بشه. میشه با یکی از کتابخونههای لبنانی هم ارتباط زنده گرفت و اونا هم همین درنا رو بسازن.
-آره خیلیخوبه. پس من میرم بگردم دنبال کتابخونههای لبنان یا انجیاوهایی که توی لبنان با کتابخونهها کار میکنن.
باشه پس خبرش با شما.
دوسه روزی به همین منوال گذشت و علی رغم ارتباطات زیادی که ایجاد شد نتوانستیم با کتابخانههای لبنان، فلسطین یا حتی سوریه ارتباطی بگیریم. عملا همهجا تعطیل بود و جنگ با شدت داشت، همهجا را ویران و آواره میکرد. همه موسسات مشغول ساماندهی آوارهها بودند و کتابخانههای سالم پناهگاه آوارهها.
چیزی پیدا نشد آخر آقای نوری؟
-نه متاسفانه همونطوری که گفتم همه گفتن اولویت ما الان آوارههاهستن و برامون آرزوی موفقیت کردن وخیلیها تشکرکردن از همدلی.
خب پس چهکنیم حالا؟
-من همین الان یه ایده به ذهنم رسید.
چی؟
-بیایید از ظرفیت کتابخونههای ایران و دوستامون استفاده کنیم و کار رو توی ایران ببندیم... هزار تا درنا بسازیم توی اقصینقاط کشور. اصلا اسمشو هم بذاریم هزاردرنای ایران.
عالیه پس بریم سراغ همین...
چهار روز بود گوشی از دستمان نیفتاده بود. همهاش به ارتباط با کتابداران کتابخانههای گوشهگوشه ایران گذشت. لذتی که خستگی زیادی داشت اما ما انجامش دادیم.حدود سی کتابخانه از بندر ماهشهر درجنوبیترین نقطه ایران تا بابلسر درسواحل خزر.از خراسان تا کردستان ایران عزیزمان، دست همکاری به ما دادند و بنا شد درناهای صلح را با کمک اعضای کودک خود اوریگامی کنند و اینگونه هزار درنا را با آرزوی صلح برای کودکان فلسطین و لبنان وهمه کودکان جهان از ایران عزیزمان پرواز دادیم.بعد ازبرنامه حس تازهای را تجربه کردیم، حس زیبایی که تمام خستگیها را از ما دور میکرد... حس زیبای آموزش و تربیت نسلی که نیاز دارند به دانستن بیشتر.نسلیکه هرچهبیشتر بدانند،آینده بهتری درانتظار ایران وجهان است...ومسئولیت کتابخانهها دراین بین بیشتراز دیگران است و ما با درک این مهم برنامههای فراوانی برای تربیت نسل جدید طراحی و اجراکرده وخواهیم کرد.چند روز بعد از توافق صلح لبنان بود که خبر این ابتکار مادو کتابدار ایرانی درشماره جدید«خبرنامه ایفلا» موسوم به انسولیب چاپ شد و رؤیای ما درکل جهان پروازکرد.انسولیب خبرنامه رسمی ایفلا،فدراسیون بینالمللی انجمنهاومؤسساتکتابداری است؛ارگانی مستقل، غیردولتی، بینالمللی، و غیرانتفاعی که هدفش ارتقای تفاهم بینالمللی، همکاری، گفتوشنود، پژوهش و توسعه در همه زمینههای کتابداری از جمله کتابشناسی، خدمات اطلاعرسانی، و آموزش کارکنان وایجاد تشکیلاتی است که ازطریق آن بتوان جنبههای بیناللملی کتابداری راارائه کرد.ایفلا ازدسامبر2021،انسولیب،خبرنامهرسمیخود(ISSN 2773-1243)رادوباردرسال منتشرمیکند.خبرنامه فعالیتها و دستاوردهای انسولیب (گروه علاقهمندیهای ویژه محیط زیست، پایداری وکتابخانهها) را بررسی میکندوبستری را برای ارائه داستانها، رویدادها یا پروژههای جالب از کتابخانههای سراسر جهان، که از تعهدی سبز و پایدار پیروی میکنند، فراهم میکند.حالا ما اولین کتابداران ایرانی هستیم که گزارش فعالیت داوطلبانهمان را در خبرنامه ایفلا به چاپ رساندهایم و آن آرزوی صلح برای کودکان جهان است. ما به ایرانیبودنمان میبالیم و نام ایران را تا قلهها بالا میبریم.
شاید بهتر باشد قبل از شنیدن باقی داستان خودمان را معرفی کنیم:
من منیره شاکریفر هستم. کتابداری که عاشق زندگی و کتابهاست و مادری که رنج کودکان جنگزده سوهان روحش شده... حالا من ماندهام و درد هزاران کودکی که از جنگزدگی رنج میبرند.
-و من محمد نوری هستم. مردی که سالهاست در میان کتابها زندگی میکند و کتابداری مزه زندگیاش شده... من برای آینده بچههایی کار میکنم که شادی حلقه گمشده زندگیشان است و حالا در نزدیکی ما کودکانی بیگناه در این دنیا شادیشان را گم کرده اند
آقای نوری میگم من این مناسبتو که دیدم میدونین یادچی افتادم؟
-یاد چی؟
کتابی که از بچگی چندبار خوندم و خیلی دوستش دارم... ساداکو و هزار درنای ایران
-دیدم کتابو اما موضوعش چیه دقیقا؟ میشه بگین یادم بیاد؟
داستان یه دختره به اسم ساداکو ساساکی، دختر ژاپنی متولدهفتم ژانویه۱۹۴۳که موقع بمباران هیروشیما دوساله بوده و موقع برخورد بمب از پنجره خانه به بیرون پرت میشه و مادرش که با وحشت به سراغش رفته بود میبینه که سالمه، منتهی قرار گرفتن در معرض تشعشعات باعث شد اون مبتلا به لوسمی یا همان سرطان خون بشه.
پزشکان پیشبینی میکنن که اون حداکثر یکسال زندهست و باید مدتی توی بیمارستان بستری بشه.ساداکو میشنوه که براساس افسانههای ژاپنی کسی که هزار درنای کاغذی بسازه آرزوش برآورده میشه.برای همین ساداکو تصمیم گرفت هزار درنای کاغذی بسازه. ساداکو درحالی توی سن 12سالگی مرد که فقط تونسته بود ۶۴۴درنا را بسازه اما این پایان رویاش نبود و همکلاسیهایش ۳۵۶ درنای کاغذی دیگر ساختند تا تعدادشان به همراه درناهای ساداکو به هزار رسید، بعد همه اونا رو به همراه ساداکو به خاک سپردن.اتفاقی که برای ساداکو افتاد باعث شد درنا به یک نماد صلح تبدیل بشه و خب ما هم میتونیم اونروز با بچهها درنا بسازیم.
آره ایده خوبیه ولی خب باید یه کار دیگه هم بکنیم که برنامه خلاقانهتر بشه. میشه با یکی از کتابخونههای لبنانی هم ارتباط زنده گرفت و اونا هم همین درنا رو بسازن.
-آره خیلیخوبه. پس من میرم بگردم دنبال کتابخونههای لبنان یا انجیاوهایی که توی لبنان با کتابخونهها کار میکنن.
باشه پس خبرش با شما.
دوسه روزی به همین منوال گذشت و علی رغم ارتباطات زیادی که ایجاد شد نتوانستیم با کتابخانههای لبنان، فلسطین یا حتی سوریه ارتباطی بگیریم. عملا همهجا تعطیل بود و جنگ با شدت داشت، همهجا را ویران و آواره میکرد. همه موسسات مشغول ساماندهی آوارهها بودند و کتابخانههای سالم پناهگاه آوارهها.
چیزی پیدا نشد آخر آقای نوری؟
-نه متاسفانه همونطوری که گفتم همه گفتن اولویت ما الان آوارههاهستن و برامون آرزوی موفقیت کردن وخیلیها تشکرکردن از همدلی.
خب پس چهکنیم حالا؟
-من همین الان یه ایده به ذهنم رسید.
چی؟
-بیایید از ظرفیت کتابخونههای ایران و دوستامون استفاده کنیم و کار رو توی ایران ببندیم... هزار تا درنا بسازیم توی اقصینقاط کشور. اصلا اسمشو هم بذاریم هزاردرنای ایران.
عالیه پس بریم سراغ همین...
چهار روز بود گوشی از دستمان نیفتاده بود. همهاش به ارتباط با کتابداران کتابخانههای گوشهگوشه ایران گذشت. لذتی که خستگی زیادی داشت اما ما انجامش دادیم.حدود سی کتابخانه از بندر ماهشهر درجنوبیترین نقطه ایران تا بابلسر درسواحل خزر.از خراسان تا کردستان ایران عزیزمان، دست همکاری به ما دادند و بنا شد درناهای صلح را با کمک اعضای کودک خود اوریگامی کنند و اینگونه هزار درنا را با آرزوی صلح برای کودکان فلسطین و لبنان وهمه کودکان جهان از ایران عزیزمان پرواز دادیم.بعد ازبرنامه حس تازهای را تجربه کردیم، حس زیبایی که تمام خستگیها را از ما دور میکرد... حس زیبای آموزش و تربیت نسلی که نیاز دارند به دانستن بیشتر.نسلیکه هرچهبیشتر بدانند،آینده بهتری درانتظار ایران وجهان است...ومسئولیت کتابخانهها دراین بین بیشتراز دیگران است و ما با درک این مهم برنامههای فراوانی برای تربیت نسل جدید طراحی و اجراکرده وخواهیم کرد.چند روز بعد از توافق صلح لبنان بود که خبر این ابتکار مادو کتابدار ایرانی درشماره جدید«خبرنامه ایفلا» موسوم به انسولیب چاپ شد و رؤیای ما درکل جهان پروازکرد.انسولیب خبرنامه رسمی ایفلا،فدراسیون بینالمللی انجمنهاومؤسساتکتابداری است؛ارگانی مستقل، غیردولتی، بینالمللی، و غیرانتفاعی که هدفش ارتقای تفاهم بینالمللی، همکاری، گفتوشنود، پژوهش و توسعه در همه زمینههای کتابداری از جمله کتابشناسی، خدمات اطلاعرسانی، و آموزش کارکنان وایجاد تشکیلاتی است که ازطریق آن بتوان جنبههای بیناللملی کتابداری راارائه کرد.ایفلا ازدسامبر2021،انسولیب،خبرنامهرسمیخود(ISSN 2773-1243)رادوباردرسال منتشرمیکند.خبرنامه فعالیتها و دستاوردهای انسولیب (گروه علاقهمندیهای ویژه محیط زیست، پایداری وکتابخانهها) را بررسی میکندوبستری را برای ارائه داستانها، رویدادها یا پروژههای جالب از کتابخانههای سراسر جهان، که از تعهدی سبز و پایدار پیروی میکنند، فراهم میکند.حالا ما اولین کتابداران ایرانی هستیم که گزارش فعالیت داوطلبانهمان را در خبرنامه ایفلا به چاپ رساندهایم و آن آرزوی صلح برای کودکان جهان است. ما به ایرانیبودنمان میبالیم و نام ایران را تا قلهها بالا میبریم.