نسخه Pdf

کنترل مغزم دست الکل بود

کنترل مغزم دست الکل بود

هنوز پشت لبش سبز نشده اما با پابند و دستبند در اداره ویژه قتل پلیس آگاهی است. جرمش قتل است و خودش می‌گوید مستی باعث شده تا تبدیل به قاتل شود. در ادامه گفت‌وگو با متهم نوجوان را می‌خوانید.

خودت را معرفی کن.
عرفان ۱۷ ساله هستم.

درس می‌خوانی؟
بله.

سابقه‌دار هستی؟
خیر. اولین بار است که دستگیر می‌شوم. تاحالا پایم به پلیس و کلانتری باز نشده بود.

به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل ناخواسته، من مقتول را نمی‌شناختم.

از روز حادثه بگو.
روز حادثه من و دوستانم مشغول خوردن مشروبات الکلی بودیم. ساعتی بعد از یکدیگر جدا شدیم و من سوار ماشین شدم که به خانه بیایم. در تهرانسر با خودروی مقتول تصادف کردم.

بعد چه شد؟
هر دو پیاده شدیم و مقتول با من درگیر شد، کتک خوردم و چون گواهینامه نداشتم، سوار ماشین شدم. مرد جوان تا دید سوار ماشین شدم و می‌خواهم فرار کنم، خودش را روی کاپوت ماشین انداخت. از ترس به فرار ادامه دادم. مشروبات الکلی کنترل مغزم را در دست گرفته بود و نمی‌دانستم چه می‌کنم.

مرد جوان را چگونه به قتل رساندی؟
من فقط فرار می‌کردم. مرد جوان روی زمین کشیده می‌شد و پاهایش روی زمین بود‌. چند خیابان او را کشیدم تا این‌که ماشین را رها کرد.

چطور دستگیر شدی؟
روز بعد ماموران به سراغم آمدند و در خانه دستگیر شدم. می‌دانستم دیر یا زود ماموران می‌آیند و راه فراری ندارم. من هنوز هم می‌گویم که قصد آدم‌کشی نداشتم و در صحنه تصادف، اختیارم دست الکل بود. اصلا مغزم کار نمی‌کرد.

می‌دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
 زندگی‌‌ام جهنم است و عذاب وجدان دارم. من چند روز است که نخوابیدم و همه‌اش صحنه درگیری و چهره مقتول جلوی چشمانم است.

حرف آخر...
نمی‌خواستم مرتکب قتل شوم، جان یک انسان را بگیرم و خودم و خانواده‌ام بدبخت شوند. پشیمان هستم.  خودم را بدبخت کردم و چند خانواده را از هم پاشیدم.