
قربانی وسوسه شیطان هستم
روی صندلی مقابل درورودی اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران نشسته و زیرچشمی حواسش به مرد جوانی است که مقابل افسر بازجو نشسته وبه سؤالات او جواب میدهد. با هر انکار مرد جوان، فحشی نثارش میکند و دوباره ساکت میشود. سراغش میروم.این بار قرار است راوی یک پرونده اززبان قربانی باشم که درادامه میخوانید.
چند سال داری؟
۲۴ سال.
درس میخوانی؟
دانشجوی کارشناسی ارشد هستم .
چرا به اداره آگاهی آمدی؟
برای شکایت از مردی که زندگی و آیندهام را سیاه کرده، آمدهام. شش ماه است شبها با کابوس از خواب میپرم. باورتان نمیشود وقتی از خانه بیرون میآیم میترسم دوباره به من حمله کند و بدون توجه به التماسهایم آزارم دهد. منظورم از آزار، تجاوز است.
در پوشش مسافربر این کار را کرد؟
نه. وقتی فهمید کوهی از درد دارم، درد دیگری به دردهایم اضافه کرد.
منظورت چیست؟
اهل یکی از استانهای مرکزی ایران هستم که برای ادامه تحصیل به تهران آمدهام. پدرم چندسال قبل از داربست افتاد و زمینگیر شد. مستمری میگیرد اما آنقدر نیست که کفاف هزینههای زندگی را بدهد. نمیخواستم با درس خواندن و هزینههای درس باری روی دوش او اضافه کنم. به همین خاطر در کنار درس، کار هم میکردم. درآمدم بد نبود و هزینه زندگیام در تهران را تأمین میکرد. بعضی ماهها آخر ماه چیزی برایم میماند که آن را برای پدرم میفرستادم.
کارت چه بود؟
روزهایی که دانشگاه نداشتم به خانه مردم میرفتم و کارهای نظافتشان را انجام میدادم. ابتدا در یک شرکت خدماتی کار میکردم اما هرچه کار میکردم مدیران آنجا سودش را میبردند. این بود که تصمیم گرفتم برای خودم کار کنم. بنابراین در سایت دیوار آگهی دادم. از طرفی آگهی نیروی خدماتی را بررسی میکردم. اگرمشتری بود میرفتم اما اگر شرکت بود نمیرفتم. این اواخر دیگر مشتری ثابت داشتم. کارم تمیز بود و وقتی میدیدند بیحاشیه کار میکنم، من را به بستگانشان معرفی میکردند.
چطور در دام مرد متجاوز افتادی؟
یکروز مرد جوانی زنگ زد و ادعا کرد برای تمیز کردن خانه مادرش نیاز به نیروی خدماتی دارد. وقتی دستمزدم را گفتم قبول کرد و لوکیشن را برایم فرستاد. روز بعد وقتی به آدرس رفتم، اطرافم زمین خالی بود. با مرد جوان تماس گرفتم که ادعا کرد آن منطقه اینترنت ضعیف است و لوکیشن درست ارسال نمیشود. خواست همانجا منتظر بمانم تا دنبالم بیاید. چنددقیقه بعد با یک موتور آمد و خودش را معرفی کرد. بدون اطلاع از نقشه شومی که در سر داشت، ترک او نشستم .
اینکه با موتور آمده بود، باعث شک تو نشد؟
نه. پیش از این هم وقتی عجله داشتم با پیک موتوری خودم را به مقصد میرساندم .
بعد چه شد؟
محل قرار اطراف پارک چیتگر بود. مرد موتورسوار بعد از چنددقیقه وارد منطقهای جنگلی شد. اینجا بود که به او اعتراض کردم. میگفت این مسیر میانبر است.بعد کنار یک زیرگذر توقف کرد و با تهدید چاقو، من رازیر پل کشاندتا کسی متوجهمان نشود. فکر کردم قصد سرقت دارد. شرایطم رابرایش گفتم و التماس کردم رهایم کند اما فایده نداشت و بیرحمانه به من تجاوز کرد و با برداشتن گوشی تلفن همراهم گریخت .
چرا شکایت نکردی؟
فکر نمیکردم دستگیر شود.اینطوری خودم را بهدردسر میانداختم. اگر پدرم متوجه میشد این بلا سرم آمده دق میکرد. او فکر میکند در یک شرکت منشی هستم و از کارم خبر ندارد .
چه شد بعد از شش ماه تصمیم به شکایت گرفتی؟
یکروز در اینستاگرام خبری درباره دستگیری مرد متجاوزی دیدم که زنان را با موتور میربود.عکسش هم منتشر شده بود. دقتکه کردم دیدم همان مردمتجاوز است.روز بعد به ادارهآگاهی رفتم وفهمیدم چندزن دیگرراهم به همینشیوه آزارداده است.
موقع تجاوز فیلم هم گرفت؟
از من نه اما از قربانیانی که تهدید به شکایت کرده بودند فیلم گرفته بود تا ساکتشان کند.
حرف آخر…
برای مرد متجاوز اشد مجازات را میخواهم. او از بیپولی و اعتماد من سوءاستفاده کرد. کاش فقط سارق بود و اینطور با آینده و روانم بازی نمیکرد. وقتی در خیابان هستم و صدای موتور میشنوم، وحشتزده میشوم.
وحید اخباری - گروه تپش
۲۴ سال.
درس میخوانی؟
دانشجوی کارشناسی ارشد هستم .
چرا به اداره آگاهی آمدی؟
برای شکایت از مردی که زندگی و آیندهام را سیاه کرده، آمدهام. شش ماه است شبها با کابوس از خواب میپرم. باورتان نمیشود وقتی از خانه بیرون میآیم میترسم دوباره به من حمله کند و بدون توجه به التماسهایم آزارم دهد. منظورم از آزار، تجاوز است.
در پوشش مسافربر این کار را کرد؟
نه. وقتی فهمید کوهی از درد دارم، درد دیگری به دردهایم اضافه کرد.
منظورت چیست؟
اهل یکی از استانهای مرکزی ایران هستم که برای ادامه تحصیل به تهران آمدهام. پدرم چندسال قبل از داربست افتاد و زمینگیر شد. مستمری میگیرد اما آنقدر نیست که کفاف هزینههای زندگی را بدهد. نمیخواستم با درس خواندن و هزینههای درس باری روی دوش او اضافه کنم. به همین خاطر در کنار درس، کار هم میکردم. درآمدم بد نبود و هزینه زندگیام در تهران را تأمین میکرد. بعضی ماهها آخر ماه چیزی برایم میماند که آن را برای پدرم میفرستادم.
کارت چه بود؟
روزهایی که دانشگاه نداشتم به خانه مردم میرفتم و کارهای نظافتشان را انجام میدادم. ابتدا در یک شرکت خدماتی کار میکردم اما هرچه کار میکردم مدیران آنجا سودش را میبردند. این بود که تصمیم گرفتم برای خودم کار کنم. بنابراین در سایت دیوار آگهی دادم. از طرفی آگهی نیروی خدماتی را بررسی میکردم. اگرمشتری بود میرفتم اما اگر شرکت بود نمیرفتم. این اواخر دیگر مشتری ثابت داشتم. کارم تمیز بود و وقتی میدیدند بیحاشیه کار میکنم، من را به بستگانشان معرفی میکردند.
چطور در دام مرد متجاوز افتادی؟
یکروز مرد جوانی زنگ زد و ادعا کرد برای تمیز کردن خانه مادرش نیاز به نیروی خدماتی دارد. وقتی دستمزدم را گفتم قبول کرد و لوکیشن را برایم فرستاد. روز بعد وقتی به آدرس رفتم، اطرافم زمین خالی بود. با مرد جوان تماس گرفتم که ادعا کرد آن منطقه اینترنت ضعیف است و لوکیشن درست ارسال نمیشود. خواست همانجا منتظر بمانم تا دنبالم بیاید. چنددقیقه بعد با یک موتور آمد و خودش را معرفی کرد. بدون اطلاع از نقشه شومی که در سر داشت، ترک او نشستم .
اینکه با موتور آمده بود، باعث شک تو نشد؟
نه. پیش از این هم وقتی عجله داشتم با پیک موتوری خودم را به مقصد میرساندم .
بعد چه شد؟
محل قرار اطراف پارک چیتگر بود. مرد موتورسوار بعد از چنددقیقه وارد منطقهای جنگلی شد. اینجا بود که به او اعتراض کردم. میگفت این مسیر میانبر است.بعد کنار یک زیرگذر توقف کرد و با تهدید چاقو، من رازیر پل کشاندتا کسی متوجهمان نشود. فکر کردم قصد سرقت دارد. شرایطم رابرایش گفتم و التماس کردم رهایم کند اما فایده نداشت و بیرحمانه به من تجاوز کرد و با برداشتن گوشی تلفن همراهم گریخت .
چرا شکایت نکردی؟
فکر نمیکردم دستگیر شود.اینطوری خودم را بهدردسر میانداختم. اگر پدرم متوجه میشد این بلا سرم آمده دق میکرد. او فکر میکند در یک شرکت منشی هستم و از کارم خبر ندارد .
چه شد بعد از شش ماه تصمیم به شکایت گرفتی؟
یکروز در اینستاگرام خبری درباره دستگیری مرد متجاوزی دیدم که زنان را با موتور میربود.عکسش هم منتشر شده بود. دقتکه کردم دیدم همان مردمتجاوز است.روز بعد به ادارهآگاهی رفتم وفهمیدم چندزن دیگرراهم به همینشیوه آزارداده است.
موقع تجاوز فیلم هم گرفت؟
از من نه اما از قربانیانی که تهدید به شکایت کرده بودند فیلم گرفته بود تا ساکتشان کند.
حرف آخر…
برای مرد متجاوز اشد مجازات را میخواهم. او از بیپولی و اعتماد من سوءاستفاده کرد. کاش فقط سارق بود و اینطور با آینده و روانم بازی نمیکرد. وقتی در خیابان هستم و صدای موتور میشنوم، وحشتزده میشوم.
وحید اخباری - گروه تپش