
روشن ضمیر
آن بانوی پرآوازه، آن نماد استقامت و پشتکار، آن که سایههای شک و تردید را از میان برداشت و مشعل علم را برافروخت، آن که در مسیر دانش گام زد و مرزهای نادانی را درنوردید، که نهتنها در صفحات تاریخ، بلکه در دلهای اهل خرد، جاودانه شد. آن بانوی وارسته، که علم را نه برای شهرت، بلکه برای حقیقت خواست، که زخمهای زمانه را با نیروی اندیشه درمان کرد، که در سکوت شبهای آزمایشگاه، با پرتوی عزم، جهان را روشنساخت.
آن بانوی پرتلاش که نه خستگی را شناخت ونه عقبنشینی راپذیرفت،بلکه دربرابر سختیها چون کوه استوارماندو بهسانرود، پیوسته بهسوی افقهای ناشناخته جاری شد. آن که جان خویش را درراه علم نهاد، آن که شعله حقیقت را از میان تاریکی به نور بدل کرد، آن که گامهایش راهگشای آیندگان شد، آن که یادش در ذهن تاریخ نقش بست، تا همواره یادآور باشد که علم، نیازمند عشق، ایثار، وشکیبایی است.آن جوینده بیقرار، آن کاشف اسرار، آن مشعلدار علم و حکمت، آن گوهر تابان در ظلمات جهل، آن فاتح عالم ذرات، ماری کوری رحمهالله علیها، که در میدان دانش بیهمتا بود و درصبر وتحمل بیمانند. آن بانوی دانشمند، که شکیبایی را در قلب نهان داشت و عظمت را در عمل نمایان. آن صاحب عزم راسخ، که بیباکانه راه علم را پیمود و فروغ اندیشه را در جهان پراکند.آن عالم روشنضمیر، که رادیواکتیویته را به جهان شناساند و راههای تازه به روی آدمیان گشود. آن آموزگار حقیقت، که در دانش، جان خود را نثار کرد و در عشق به علم، جاودانه گشت. آن پناه عقل و خرد، که در قعر آزمایشگاه به جستوجوی راستی نشست و جهانی را ازخواب غفلت بیدار کرد.ماری کوری، آن الگوی سرفراز علم، که نشان افتخار را نه یکبار، بلکه دو بار بر سینه تاریخ نشاند و نامش را در دفتر جاودانگان ثبت کرد.ماری کوری، بانوی فرزانهای که در دیار علم و دانش نامش با خطوط زرین نگاشته شده، در روزگاری دیده به جهان گشود که عرصه بر زنان تنگ بود و دست تحصیل از دامان آنان کوتاه. در آن دوران، که سرزمین لهستان تحت یوغ بیگانگان بود و اهل آن دیار از قیدوبندهای سیاسی و اجتماعی در رنج، ماری در خانهای بالید که چراغ دانش در آن فروزان بود.پدرش، مردی دانشور که علوم ریاضی و فیزیک تدریس میکرد، در نهاد دختر خویش شوق دانستن را برانگیخت و مادرش، بانویی فرهیخته که تعلیم و تربیت دختران را وجهه همت خویش ساخته بود، او را به جستوجوی حقیقت ترغیب کرد. لیک در آن عصر، زنان را به دانشگاههای رسمی راه نبود؛ پس ماری کمر همت بست و در نهانخانههای دانش موسوم به دانشگاه پروازی به جستوجوی علم پرداخت. آتشی که در دلش افروخته بود، نه به نسیم بیمهری خاموش گشت و نه به طوفان محدودیتها فرونشست.چون زمان هجرت فرا رسید، ماری ترک دیار گفت و به سرزمین فرانسه رهسپار شد، جایی که در آنجا علم قدر میدانستند و دانشمندان را منزلت. چون پای در سوربن نهاد، در آن مدرسه بلندآوازه به کسب معرفت مشغول شد. لیکن روزگار را رسم این بود که اهل دانش را به امتحان گیرد؛ پس در حجرهای محقر سکنا گزید، شب و روز را با مطالعه سپری کرد و در عسرت معاش، جز لذت علم نمیجست اما هیچ سختیای او را از مسیر خود باز نداشت، بلکه هرچه پیشتر رفت، مقام علمیاش والاتر شد و در میان دانشمندان نامآور شد.در همین ایام، بخت یار شد و با پیر کوری، دانشمندی که همچون او در طریق معرفت قدم نهاده بود، آشنا شد. این شناخت، به یاری یکدیگر در جاده تحقیق و تفحص انجامید و این دو دست در دست هم به کشف بزرگ نایل آمدند. در سال ۱۸۹۸، پرده از راز دو عنصر ناشناخته برگرفتند؛ یکی را پولونیوم نامیدند، به افتخار سرزمین مادری ماری و دیگری را رادیوم خواندند، که خاصیتی شگرف داشت و عالم علم را دگرگون ساخت. ایشان دریافتند که این عناصر، خاصیتی اسرارآمیز دارند و رادیواکتیویته را شناختند، که مفهوم تازهای بود و راهی نو در علوم فیزیک و شیمی گشود.چون خبر این کشف در سراسر ممالک منتشر شد، بزرگان علم قدر تلاش این دو را دانستند و در سال ۱۹۰۳ جایزه نوبل فیزیک را به ایشان عطا کردند. لیکن روزگار آرامش را برای نوابغ علم نمیپسندید؛ پس در سال ۱۹۰۶، پیر کوری در حادثهای ناگهانی جان سپرد و ماری را در دریای اندوه فرو برد اما او که زنی پایدار بود، از مسیر علم منحرف نشد و همچنان در طریق تحقیق گام نهاد. در دانشگاه سوربن، مقام استادی را کسب کرد و نخستین زنی شد که در آن دیار این منزلت را از آن خود ساخت.در سال۱۹۱۱، این بانوی بزرگ بار دیگر در مسیر افتخار گام نهاد و جایزه نوبل شیمی را به سبب پژوهشهای ژرفی که در باب خواص رادیوم و پولونیوم انجام داده بود، از آن خود کرد.در سال ۱۹۱۲، «جامعه علمی ورشو» مدیریت آزمایشگاهی جدید درورشو رابه ماری پیشنهاد داد؛اما اوقبول نکرد؛ چون بر گسترش بنیاد رادیوم متمرکز بود و میخواست تا آگوست سال۱۹۱۴آن را تکمیل کند. با دریافت دومین جایزه نوبل، ماری توانست دولت فرانسه را متقاعد سازد تا به بنیاد رادیوم کمک کند. در این بنیاد، تحقیقات در زمینه شیمی، فیزیک و پزشکی و دارو انجام میشد. ماری مدیر آزمایشگاه کوری در بنیاد رادیوم دانشگاه پاریس شد. سال۱۹۱۳ ماری کوری به لهستان رفت و در ورشو مورد استقبال مردم قرار گرفت. لیک این افتخارها بیتاوان نبود؛ سالها تماس با مواد رادیواکتیو، صحتش را به زوال کشانید و در نهایت، درسال۱۹۳۴ دیده از جهان فروبست.اما ماری کوری نهفقط نامی ماندگار در عرصه علم برجای گذاشت، بلکه راهی برای نسلهای بعد گشود و نشان داد که هیچ مانعی را یارای مقابله با عزم و اراده نیست.او نهتنها در علوم پزشکی، فیزیک و شیمی تحولی بزرگ رقم زد، بلکه زنان را به مبارزه با تبعیض فراخواند و به آنان آموخت که هیچ حد و مرزی نمیتواند جویندگان علم را از مسیر تحقیق باز دارد.در طول جنگ جهانی اول، ماری نقش مهمی در توسعه روشهای درمانی ایفا کرد. او واحدهای سیار پرتودرمانی را برای کمک به سربازان مجروح راهاندازی کرد و شخصا در میدانهای جنگ حضور یافت تا از فناوریهای نوین برای تشخیص و درمان زخمها استفاده کند. این تلاشها باعث شد که جان هزاران سرباز نجات یابد و پزشکان بتوانند از روشهای جدید درمانی بهرهمند شوند.امروزه، بسیاری از مؤسسههای علمی به نام او فعالیت میکنند و تحقیقات در زمینه رادیواکتیویته همچنان ادامه دارد. او نهتنها مسیر جدیدی در علم گشود، بلکه الهامبخش زنان در سراسر جهان شد. نام ماری کوری بهعنوان یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ ثبت شده است و تأثیرات علمیاش همچنان در دنیای مدرن احساس میشود.
سید سپهر جمعه زاده
سید سپهر جمعه زاده