نسخه Pdf

به نام پدر

به نام پدر

1‌- فقط دو روز مانده بود به 28 خرداد 1400. دیر وقت بود که موبایلم زنگ خورد. یکی از جوان‌های ستاد تبلیغاتی حاج آقا بود. کار ما را در روزنامه جام‌جم با محوریت انتخابات و نسل نو دیده بود. یک برنامه کوتاه که در هر قسمت آن چند نوجوان که حتی برخی از آنها حق رای هم نداشتند با یک کارشناس یا نماینده یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری می‌نشستند به گپ و گفت و پرسش و پاسخ. اسمش را هم گذاشته بودیم «چهارده دوصفر» به بهانه انتخابات در سال 1400.

تقریبا خواب و بیدار بودم و صدایش هم از وسط شلوغی آن طرف تلفن بد شنیده می‌شد.  تند تند حرف می‌زد تا زمان از دست نرود:«حاج آقا گفتن حتما باید قبل از تموم شدن زمان تبلیغات، یه گفت‌وگو شبیه همون گفت‌وگوهای شما با خود نوجوون‌ها داشته باشن». از یک طرف خوشحال بودم از درک بالای آقای رئیسی نسبت به نسل جدید و اهمیت آنها و ازسوی دیگر نگران بودم که چطورتاصبح، ‌هشت نوجوان پا به کاروخوش‌حرف جور کنم.خیلی صحبتمان طول نکشید ومن رفتم سراغ بچه‌هایی که یا توی شبکه امید یا در خود نوجوانه جام‌جم می‌شناختم و تا هفت صبح همه را کشاندم پای یکی از جذابترین گفت‌وگوها و مناظره‌هایی که تا آن روز دیده بودم.یک دیدار صمیمانه که قرار نبود رنگ و بوی شعار بدهد. سوالات بچه‌ها درباره رفع فیلتر و سرعت اینترنت، مسائل آموزشی و خیلی از دغدغه‌هایشان؛ همه با پاسخ‌های دقیق و صریح حاج آقای رئیسی مواجه می‌شد. هنوز فیلم آن دیدار را دارم و گاهی تماشا می‌کنم و دلم تنگ آن روزها‌می‌شود.

2- نوجوانه جام‌جم توی این سال‌ها، زبان گویای نوجوان‌ها از گوشه و کنار کشور عزیزمان بوده است. برای همین هم بود که وقتی سن جوانی را در وزارت ورزش و جوانان تغییر دادند و از 15 تا 30، بردند روی 18 تا 36؛ یک مسأله ذهنمان را درگیر کرد. این‌که حالا نوجوان‌ها به ویژه در آن سال‌های پر تنش 15 تا 18 سالگی، هیچ مرجع تصمیم‌سازی ندارند. چون لااقل تا قبل از آن می‌شد توقع داشت که شورای عالی جوانان، تصمیماتی هم برای این رده سنی بگیرد. گرچه آن سال‌ها حتی خود شورای عالی جوانان هم مدت‌ها بود برگزار نشده بود. پرونده نوجوانه تا جایی پیش رفت که موضوع در صحن علنی مجلس هم پیگیری شد اما آن زمان به نتیجه مطلوب نرسید.آن روز درگیر کلی مراسم برای نوجوان‌ها بودم. اتفاقی که معمول همه هفته‌های نوجوان من است. 9 آبان 1402 بود و ما جشن ایران آینده را برگزار می‌کردیم. یادم نیست چطور وسط آن همه مشغله فرصت کردم اخبار را تماشا کنم. ناگهان آیت‌الله رئیسی را در جمع نوجوان‌ها نشان داد. یادم افتاد این رسم هرساله حاج آقاست که در روز نوجوان این بچه‌ها را دور خودش جمع می‌کند. خیلی از نوجوان‌های مدعو را هم می‌شناختم. در همان اثنای گفت‌وگوها خبری از زبان حاج آقای رئیسی میخکوبم کرد. دستور ایشان برای تشکیل شورای عالی نوجوانان. هنوز هم اگر خوب اخبار را زیر و رو کنیم با این جملات مواجه می‌شویم:« روز سه‌شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ به مناسبت «هفته نوجوان» میزبان جمعی از نوجوانان نخبه و فعال در عرصه‌های اجتماعی، ورزشی و علمی در پاستور بود، از دبیر شورای‌ عالی جوانان خواسته بود تمهیدی اتخاذ کند این شورا به شورای‌ عالی جوانان و نوجوانان تبدیل و به‌عنوان مرکز فکری و اندیشه‌ای جوانان و نوجوانان کشور بتواند از ظرفیت‌ فکری نوجوانان هم بهره‌مند‌شود.»

3- این دیگر به یک تصویر تکراری تبدیل شده بود. یک روز به بهانه روز دختر در باغ کتاب،حاج آقا را می‌دیدیم که دارد به حرف‌های تعدادی از دختران ایران زمین ازعمق وجودگوش می‌دهد و مثل یک پدر دلسوز، برایشان وقت می‌گذارد و روز دیگر به بهانه هفته ملی نوجوان وقتی تعدادی از نوجوانان را جمع کرده‌ایم در اردوگاه باهنر، بی‌هیچ برنامه قبلی می‌آید در جمع آنها و همه را شگفت‌زده می‌کند.باخودم فکرمی‌کنم چقدر خوب است که ازیک رئیس‌جمهور کلی حرف حسابی و عملیاتی در خصوص نسل نو و حتی کسانی که شاید هیچ حق رایی هم ندارند که بخواهی مثلا دلشان را به دست بیاوری؛ به جا مانده است. مثلا وقتی دختری از ایشان درباره ورزش دختران در مدارس پرسید و از مشکلات گله کرد، ایشان در پاسخ گفت: «مدرسه بایدشرایطی فراهم آورد یا دررشته تربیت بدنی یاهررشته‌ای که علاقه‌مند هستید،تحصیل کنید ودر کنار افتخارآفرینی برای ورزش در حوزه علم و دانش به تحصیل خود ادامه بدهید. دراین زمینه باید تقسیم ساعت کار صورت پذیرد، ساعتی به تمرین و ساعتی به علم‌افزایی تخصیص یابد.» اما مهم‌تر از این حرف‌ها به نظرم صمیمیتی بود که حاج آقای رئیسی از همان زمان که در آستان قدس بود با مردم و همین نوجوان‌ها داشت. چیزی که باعث شد بعد از پروازش به ملکوت؛ همه از جمله همین نوجوان‌ها برای فراقش اشک بریزند و عزادارش‌شوند. 

حسین شکیب راد
ضمیمه نوجوانه
تیتر خبرها